کد خبر : 104408       تاریخ : 1397/08/02 09:22:15
غلبه بر باورهای غیرمنطقی و غیرعقلانی

غلبه بر باورهای غیرمنطقی و غیرعقلانی

در میانِ همه ‏ی عواملی که آرامش ما را به هم می ریزد و خوشحالی ما را تهدید می ‏کند، باورهای غلط و غیرمنطقی و در نتیجه ضعفِ اعتمادِ به نفس جایگاه ویژه ای دارد. این عوامل، زندگی ما را آشفته می ‏سازد، شادمانی ما را می‏ ستاند و در نهایت، به انواعِ روان رنجوری ها و بیماری های روانی گرفتارمان می ‏کند.

هیچ کس نمی تواند بی‏خود و بی‏جهت، یک زندگی شادمانه را داشته باشد. زندگی شادمانه را باید ساخت، باید راه های تحققِ آن را پیدا کرد و اگر یافتیم و زندگیِ شادمانه را ساختیم باید از آن خیلی مراقبت کنیم و این نیاز به مطالعه، مشاهده و تفکرِ فراوان دارد، به خصوص در روزگارِ ما که این همه نقشِ عجب و مصیبت از در و دیوارِ زندگی‏مان می بارد و هر روز به شکلی، آرامش ما را به هم می ریزد!!!

در میانِ همه ‏ی عواملی که آرامش ما را به هم می ریزد و خوشحالی ما را تهدید می ‏کند، باورهای غلط و غیرمنطقی و در نتیجه ضعفِ اعتمادِ به نفس جایگاه ویژه ای دارد. این عوامل، زندگی ما را آشفته می ‏سازد، شادمانی ما را می‏ ستاند و در نهایت، به انواعِ روان رنجوری ها و بیماری های روانی گرفتارمان می ‏کند.

برای غلبه بر این آسیب های ویرانگرِ روانی ، "آلبرت الیس/ Albert Ellis " پایه گذار "درمانِ عقلانی" می تواند به ما خیلی کمک کند.

به اعتقاد او، انسان تمایل به عشق و محبت، توجه، مراقبت و نیل به آرزوها دارد و از موردِ تنفر قرار گرفتن، بی‏ توجه ی و ناکامی دوری می‏ جوید.به عقیده او "عزت نفس" و "اعتماد به خود" بر اساس  پیشرفت ها و دستاوردهای شخصی، در فرد به وجود می‏آید؛ یعنی وقتی  فرد، کارهایش را به خوبی انجام می ‏دهد در نتیجه آن احساس ارزشمندی کرده و عزت نفس بیشتری را پیدا می کند. البته الیس افراط در کسب ارزشمندی را یک فکر غیرمنطقی می ‏داند که منجر به اضطراب و اختلالات رفتاری و حتّا، بیماری‏های روانی می‏ گردد و باعث می شود که انسان احساس حقارت و ناتوانی کند.

الیس برای افزایشِ عزت نفس، راهبردها و تکنیک های ویژه ای را پیشنهاد نموده است یکی از آن‏ها، آموزش "ابراز وجود" است که یک رویکرد رفتاری است و در فضای گروهی به کار گرفته می شود و تاکید دارد که به مراجعان بیاموزد که بدون زیر پا گزاردنِ حقوق دیگران از خود دفاع کنند. رفتارِ ابراز آمیز شامل بیان افکار واحساسات به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب است. افرادی که یاد گرفته اند که وجودِ خود را ابراز کنند معمولا در مورد خودشان احساس خوبی دارند.

در نظریه الیس، تا حدِ زیادي خودِ انسان ها، موجبِ اختلالِ روانی در خویش هستند با این توضیح که چون انسان، ذاتا، با استعداد و آمادگی براي مضطرب شدن متولد می شود و اگر به خودش کمک نکند و آموزش پذیر نباشد، تحت تأثیر عوامل مخرّبِ فرهنگی و اجتماعیِ، اضطراب و اختلال های روانی در او به سرعت تقویت می‏ شود. البته الیس می پذیرد که انسان موجودي اجتماعی است و زندگی در اجتماع براي او لازم است و انسان باید در اجتماع مطابق انتظارات معقولِ دیگران رفتار نماید و با همنوعان خود ارتباط داشته باشد ولی توجه بیش از اندازه و افراطی نسبت به نظرات دیگران و تقلّا در جهتِ برآوردن انتظارات آن ها، باعث از بین رفتن عزت نفس و ایجاد اختلال و بیماری روانی می گردد. به عقیده الیس اینکه دیگران نسبت به ما نظر خوبی داشته باشند، مطلوب است، ولی نباید هستی و وجودِ خود را در گروِ نگرش مثبتِ دیگران نسبت به خود بدانیم. در حقیقت، بلوغ عاطفی و سلامت روانی، ایجاد تعاملِ مطلوب با دیگران است.

الیس،اختلالات روانی و اضطراب را نتیجه افکارِ غیرمنطقی و غیرعقلانی می داند. به نظر او افکار و عواطف، کنش هاي متفاوت و جداگانه‏ اي نیستند. از این رو، تا زمانی که تفکرِ غیرعقلانی ادامه دارد، اختلالات عاطفی نیز به قوت خود باقی خواهند ماند. از نظرِ وي افرادي که خود را اسیر و گرفتارِ افکار غیرمنطقی می‏ کنند، خود را در حالت احساسِ خشم، مقاومت، خصومت، دفاع، گناه، اضطراب، بی ثمري، سستی، رخوت، عدم کنترل یا ناراحتی قرار می دهند.

طبقِ نظر الیس، مشکلاتِ عاطفی افراد از تفکر خیالی و موهومِ آنها سرچشمه می گیرد و عزت نفس پایین و منفی، زاده ‏ی تفکر خیالی و بی معنی فرد است. چنین فردي بر خلاف داشتن توانایی هاي مفید و سازنده به دلیل افکار غیرمنطقی (مثل منفی بافی، احساس بی ارزشی، عدم اعتماد به نفس، ناتوانی، نقص و ...) قادر نیست توانایی هایش را به کار گیرد.  بنابراین براي برطرف کردن مشکلِ فقدان و یا ضعفِ عزت نفس، قبل از هر چیز باید فکر و عقیده موهومِ خود را تغییر داد و حالتِ شکنندگی را در مقابل انتقادات یا تصورات و عقاید دیگران تعدیل کرد.

اليس تأكيد بسيار زيادي بر اهميت دادن به "پذيرش بي‌قيد و شرط خود" دارد و می گوید: هيچ فردي هر قدر كه كارهاي ناشايست هم انجام دهد، فردِ بدي نيست و ما بايد خود را به خاطر آنچه هستيم بپذيريم و نسبت به ارزش های باطني خود، آگاه باشیم تا بتوانیم از آن در جهت رشد توانمندی های خویش و اصلاح اشتباهاتمان استفاده کنیم.

براساس باورِ اليس، دلايلِ مشروط براي ارتقاء "خود" در هر فرد وجود دارد: ما مي‌خواهيم زنده بمانيم و سالم و از زندگي لذت ببريم. اما باورهاي غيرمنطقي آسيب‌زا به ما این اجازه را نمی دهد. برخی از این باورهای غیرمنطقی و غیرعقلانی عبارتند از:

۱ - من به عشق و تأیید افراد مهم نیازمندم.
باور منطقی: عشق و تأیید بسیار دلپذیر است و در شرایط مناسب به دنبال آن خواهم بود اما آنها از واجبات نیستند من بدون آنها نیز می توانمم زندگی كنم.

۲ - برای ارزشمند بودن به عنوان یك انسان، باید به موفقیت در هر كاری كه می كنم بدون هیچ اشتباهی دست یابم.

باور منطقی: من همواره سعی می كنم تا حد ممكن به موفقیت دست یابم. اما شایستگیِ عدم شكست غیرواقعی است، بهتر است كه خود را جدا از عملكرد خود به عنوان یك انسان بپذیرم.

۳ - افراد باید همواره كار صحیح را انجام دهند، زمانی كه كاری آسیب زا انجام می دهند باید سرزنش و تنبیه شوند.

باور منطقی: ناخوشایند است كه گاهی افراد كارهای نادرست انجام می دهند اما انسان كامل نیست و ناراحت كردن خودم در حقیقت تغییری ایجاد نخواهد كرد.

۴ - وقایع باید طبق آنچه می خواهم باشد و در غیر این صورت زندگی غیرقابل تحمل خواهد بود.

باور منطقی: هیچ قانونی وجود ندارد كه بگوید هر چیز باید آنگونه كه می خواهم اتفاق بیفتد. ناامید كننده است اما می توانم این را درك كنم بهه خصوص برای جلوگیری از فاجعه.

۵ - ناراحتی من به واسطه اتفاقات خارج از كنترل من به وجود آمده ‏اند و در نتیجه كار زیادی نمی‏ توانم برایش انجام دهم.

باور منطقی: عوامل خارجی بسیاری در كنترل من نیستند. اما این ها افكار من هستند (نه عوامل خارجی) كه باعث احساساتِ من می شوند و می توانم بیاموزم كه افكارم را كنترل كنم.

۶ - من باید در مورد چیزهای خطرناك و ناخوشایند نگران باشم وگرنه آنها ممكن است اتفاق بیفتند.

باور منطقی: نگرانی در مورد وقایعی كه می توانند ناخوشایند باشند از رخ دادِ آنها جلوگیری نخواهد كرد این كار فقط من را در حال حاضر نگران و افسرده می سازد.

۷ - با اجتناب از مشكلات، ناملایمات و مسئولیت در زندگی شادتر خواهم بود.

باور منطقی: اجتناب از مشكلات به صورت خلاصه آسان تر است و كنار گذاشتن چیزها از اتفاقات نامناسب برای مدت طولانی جلوگیری می ‏كند و همچنین به من فرصت بیشتری برای نگران شدن می دهد.

۸-  هركسی باید به فردی قوی‏تر از خود تكیه كند.

باور منطقی: تكیه بر دیگری ممكن است باعث رفتارهای وابسته گردد. عیبی ندارد كه به جستجوی كمك باشیم اما در صورتی كه آموخته باشیم به خود و قضاوت خود ایمان داشته باشیم.

۹ - اتفاقات گذشته باعث مشكلات من هستند و آنها همچنان در احساسات و رفتارهای من موثر هستند.
باور منطقی: گذشته نمی تواند در زمان حال من تأثیر بگذارد. باورهای اخیر من عكس العمل ها را ایجاد می كنند. ممكن است این باورها را در گذشته آموخته باشم اما می توانم در حال حاضر آنها را تحلیل و تفسیر کنم.

۱۰-  من باید با ناراحتی دیگران ناراحت شوم.

باور منطقی: من نمی توانم احساس بد و ناراحتی دیگران را با ناراحت شدن خود تغییر دهم.

۱۱ - من نباید احساس ناآسودگی و درد داشته باشم، نمی توانم این ها را درك كنم و باید از آنها اجتناب كنم آن هم به هر قیمتی.

باور منطقی: چرا من نباید احساس ناآسودگی و درد كنم؟ من اینها را دوست ندارم اما دركشان می كنم. اگر همواره از ناملایمات اجتناب كنم زندگی من بسیار محدود خواهد بود.

۱۲ - هر مشكلی باید راه حلِ ایده‏آلی داشته باشد و وقتی فردی نتواند آن راه حل را بیابد زندگی غیرقابل تحمل خواهد بود.

باور منطقی: مشكلات معمولاً راه حل های متفاوتی دارند بهتر است كه منتظر راه حل ایده‏آل نباشیم و به بهترین راه حل موجود زندگی كنیم.

**برای اطلاع بیشتر. ر،ک:

فیروزبخت، مهرداد(1382): آلبرت الیس: پنجاه سال رفتاردرمانی عقلانی هیجانی، تهران: دانژه.
شفیع آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا(1396): نظریه های مشاوره و روان درمانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
شارف، ریچارد اس(1396): نظریه های مشاوره و روان درمانی، ترجمه دکتر مهرداد فیروز بخت، تهران: رسا.
کوری، جرالد(1388): نظریه وکاربست مشاوره وروان درمانی، ترجمه یحیی سید محمدی، ارسباران.
درایدن، ویندی و نینان، مایکل(1388): راهنمای سریع رفتاردرمانی عقلانی هیجانی، ترجمه ی حسن حمیدپور، تهران: ارجمند و نسل فردا.


 


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=104408

نظـــرات شمـــا