کد خبر : 108648       تاریخ : 1398/02/05 08:52:2
 دنیای حیوانات و عواطف عاشقانه آنها

دنیای حیوانات و عواطف عاشقانه آنها

یکی دیگر از گره های بغرنج و تاریخیِ ما در روابطِ عاشقانه، "بیان عواطف عاشقانه" است. در این باره شروع به نوشتن کردم: انسان بدون عاطفه، حیوان است؛ در همین قدم اول متوجهِ اشتباهم شدم. همه حیوانات فی نفسه شریفند و وانگهی زندگی ما وابسته به وجودِ شریفِ آنهاست،

یکی دیگر از گره های بغرنج و تاریخیِ ما در روابطِ عاشقانه، "بیان عواطف عاشقانه" است. در این باره شروع به نوشتن کردم: انسان بدون عاطفه، حیوان است؛ در همین قدم اول متوجهِ اشتباهم شدم. همه حیوانات فی نفسه شریفند و وانگهی زندگی ما وابسته به وجودِ شریفِ آنهاست، بنابراین نباید آن ها را به چشمِ تحقیر بنگریم. کمی که بیشتر، تامل کردم، بیشتر متوجه شدم که حیوانات هم عاطفه دارتد و در روابط عاشقانه شان، عواطفِ خود را بروز می دهند.

در این افکار بودم که به یاد آوردم این خبر را: گربه ای برای نجات زندگی 6 فرزند خود، 6 بار به داخل خانه ای که آتش گرفته بود رفت تا یکی یکی بچه ها را بیرود آورد و در نهایت، جان خود را از دست داد! خوانده بودم که اشک از چشمان گوسفندی که شاهد قربانی شدن گوسفندی دیگر است جاری می شود! شنیده بودم که فیل ها هنگام قتل عامشان برای کندن عاج،  شیون و زاری  می¬کنند! شخصا به یاد آوردم که در دوره نوجوانی، مارمولکِ بزرگی را از فاصله دور با تفنگ هدف قرار دادم و او را کشتم و ظرف چند دقیقه چندین مارمولک به دورش حلقه زدند و دورش چرخیدند و چرخیدند و او را با خود بردند! و همین امروز صبح کلیپی دیدم که چگونه یک جفت کلاغ، زیرِ بارانِ شدید، به بچه هایشان غذا دادند و آن ها را در پناه گرفتند!
نتایج خیلی از تحقیقات درباره زندگی جانوران و پرندگان نشان می دهد که آن ها حتّا در دنیای وحش، عواطف عاشقانه خود را به اشکال مختلف بیان می کنند. در مقاله ای  با عنوان "Can animals Love" نوشته شده است که مغز بسیاری از پستانداران به طور شگفت انگیزی شبیه به مغز انسانها هستند. به عنوان مثال مغز یک گربه حدود ۹۰ درصد شبیه به مغز ما انسانهاست. این نشان می دهد که آنها در واقع قادر به تجربه عشق رمانتیک می باشند، اما این هنوز هم یک فرضیه است. تفاوت اصلی بین احساسات حیوان و انسان این است که حیوانات احساسات آمیخته مانند آنچه در انسان وجود دارد، ندارند. احساسشان ساده است و ساده نشانش می دهند. دانشمندان با وجود اینکه از حیوانات این رفتارهای احساسی را می بینند باز هم در پاسخ قطعی دادن به عشق حیوانات هنوز هم شک دارند!

دلیل این احتیاط این است که زیست‌ شناسان می‌‌خواهند از پذیرش نظریه‌‌هایی که پایه علمی ندارند و فقط بر حدس و گمان استوار هستند، فاصله بگیرند. رسیدن به نظریه‌ای علمی و قابل اعتماد باید بر پایه آزمایش و پژوهش‌های متعددی باشد که در جریان آنها یک نتیجه مشخص و قابل اندازه‌‌گیری همواره تکرار می‌‌شود و به طور دقیق رسیدن به چنین نتیجه‌ای در مورد شناسایی احساسات حیوانات کار بسیار سختی است چون نسبت دادن اعمال انسانی به حیوانات از دیدی که انسان بررسی می کند ممکن است نتیجه درستی نداشته باشد!

با این حال در باره ابراز عواطفِ عاشقانه آن ها نوشته اند: "آلباتروس"‌ها به‌خوبی از راز و رمزهای داشتن یک رابطه عاشقانه آگاه‌اند. انتخاب یک جفت مناسب برای یک مرغ دریایی از نوع آلباتروس، مدت‌ها به طول می انجامد. در برخی موارد یک یا دو سال معاشرت منجر به پیوند خواهد شد. آن‌ها به جفت خود بسیار وفادارند و اکثرا پیوندشان همیشگی است.  "بوف" نر معمولا به‌مدت تقریبا یک‌سال به بوف ماده اظهار عشق می‌کند. سپس بوف نر، لانه می‌سازد و از بوف ماده برای زندگی مشترک در لانه جدید دعوت می‌کند. اگر بوف ماده لانه را دوست داشته باشد، بچه‌دار می‌شوند و بعد بوف نر مسئول مراقبت از کل خانواده می‌شود. این پرنده‌ها که قلب‌های بزرگ و بامهری دارند در سرمای بی‌نهایت "آنتارتیکا" زندگی می‌کنند. زوج‌های "پنگوئن" سال‌ها در کنار هم زندگی می‌کنند. پنگوئن‌های نر و ماده به نوبت روی تخم‌ها می‌خوابند و به فرزندان خود غذا می‌دهند. اگر روباه ماده از دنیا رود، روباه نر هرگز شریک دیگری برای زندگی خود انتخاب نمی‌کند و تا آخر عمر تنها زندگی می‌کند. حتّا حیوانات درنده هم مطالب جالبی نقل شده است مثلاً گرگ‌های مذکر بسیار از همسر خود مراقبت می‌کنند و با آن‌ها مهربان‌اند. فقط مرگ می‌تواند آن‌ها را از هم جدا کند و...(برای اطلاع بیشتر. ر،ک: ماهنامه دنیای وحش)

جالب است اگر بدانیم که پیچیده‌ترین ابراز احساسات و عشق، به نظر می‌رسد که در دنیای حیوانات خیلی شایع است. رقص‌های عشق بازی "اسفرود"های بزرگ کاکل‌دار با احساسات و عشق عمیقی اجرا می‌شود که اظهار نبود هیچ احساسی در ذهن اجرا کنندگان آن عجیب خواهد بود. چنین امری برای "پنگوئن"‌های امپراطور ماده که پس از گذراندن یک زمستان قطبی در دریا، با جفت و برای اولین بار با جوجه خود ملاقات می‌کنند نیز صادق است. و یا نگاه‌ها و نوازش‌های صمیمانه بین یک مادر "اورانگوتان" و نوزادش.(برای اطلاع بیشتر. ر،ک: مجله دنیای حیوانات/ مجله دوستداران حیوانات خانگی و حیات وحش)

بنابراین از نو می نویسم: شرافت و عظمت و تکاملِ انسان بستگیِ به میزان و شکل بیانِ عواطف اش دارد، انسان بدون عاطفه، انسان نیست! موجودی ضعیف، علیل،  بیمار و ناقص است.

در هرم نیازهای "آبراهام مزلو/ Abraham Maslow "، روانشناس بزرگِ انسان گرا، نیز نیاز عاطفی، پس از نیازهای "فیزیولوژیک" و "امنیتی" در مرحله سوم قرار دارد. با رفع این نیاز است که انسان می تواند به رفع نیازِ بعدی اش یعنی "احترام" اقدام کند و بعد از آن است که از نظرِ مزلو، او می تواند به بالاترین مرتبه انسانیت یعنی "خودشکوفایی"  برسد. (مزلو، 1394)

تعلّق خاطر، عشق و عاطفه عمدتا، در ارتباط با "دیگری" معنا می یابد و آن دیگری می تواند دوست، همسر، فرزند و یا هر کس و هر چیزِ دیگری باشد. در  روانشناسی و جامعه شناسی و هنر عشق ورزیدن، "بیان عواطف در رابطه عاشقانه" از اهمیت خاصی برخوردار است و اساسا عشق و عاطفه چنان در هم تندیده¬اند، که "تو گویی که از بُن ز یک گوهرند" و هر کدام بدون دیگری معنا و مفهوم ندارد. اما مساله این جاست که "چه بسیار عواطف عاشقانه که به دلیل عدمِ بیان صحیح، هیچ گاه امکانِ رشد پیدا نکردند. به طور معمول زبان بدن، زبان گفتاری و دیگر علایم و نشانه ها برای بیان این عواطف مورد استفاده قرار می گیرد."(علیرضا نژاد،1397،ج1: 255)

این مساله زمانی دشوارتر می شود که مشاهده می کنیم، در جامعه ما، نه در موضوعِ بیان عواطفِ عاشقانه بلکه اساساً در موضوع و مساله ی بنیادینِ عشق - در مفهومِ کاملا زمینی آن - هیچگونه آموزش جدّی و هدفمند صورت نگرفته است. این در حالی است که اگر بگویم موضوعِ عشق، قدیمی ترین و مهم ترین موضوعِ زندگی انسان بوده است و اساساً کیفیتِ خوشحالی و خوشبختی هر انسان و هر جامعه ای به این موضوع بستگی دارد، شاید سخنی به گزاف نگفته باشم.

واقعاً زندگی کدامیک از ما و پدران و مادرانِ ما، در آشکار و یا نهان، درگیرِ مساًله عشق - باز هم تاکید می کنم: حتّا در شکل زمینی اش- نبوده ایم !!! و اگر نبوده ایم، با تاسف فراوان باید بگویم که آن چه بر او و ما گذشته، زندگی نبوده و در حقیقت، مرگِ تدریجی بوده است: "هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق / بر او نمرده به فتوای من نماز کنید." (حافظ: غزل244)  چرا که عشق زمینی زمینه و تجربه ای مناسب و شاید بهترین زمینه و تجربه برای عشقِ آسمانی است و به گفته حافظ، مقصود از کارگاه هستی هم، همین فهم و درک عشق و عاشقی است:  "عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید / ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی"(حافظ: غزل435)

بنابراین یکی از معانیِ حقیقی و شاخصه های اصلیِ زندگی، "عشق" است و نقش عشق،با این همه اهمیتش در کیفیتِ زندگی، شوربختانه تقریبا همیشه، در جامعه ما  مورد غقلت بوده است، چه در نظامِ تعلیم و تربیت سنتی و غیر رسمی مثلاً در چارچوب نظام خانواده و مکتب خانه ها چه در نظام تعلیم و تربیت جدید و رسمی مثلاً صدا و سیما، مدارس، دانشگاه ها و حوزه های علمیه.

حکایتِ عشق، گاهی از این نیز غم انگیزتر می شد و برخی سلاطین و امیران و روحانیانِ متعصب و یا متملق و یا ریاکارِ دین فروش، در برخی از دوره ها، به انگیزه ای مختلف ملی و عمدتاً مذهبی عملاً و علناً به منع و یا ستیز با عشق برخاسته اند: "گویند رمز عشق مگویید و مشنوید/ مشکل حکایتیست که تقریر می‌کنند"(حافظ: غزل200)،"ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن/ محتاج جنگ نیست برادر نمی‌کنم"(حافظ: غزل353)

بنابراین، فهم ما از موضوع عشقِ زمینی، همواره فهمی در حدِّهمان حکایات "لیلی و مجنون"،"خسرو و شیرین"،"عذرا و وامق" و "رومئو و ژولیت" بوده که در واقع  نوعی از انواعِ عشق است که از منظرِ "اریک فروم"، زیر عنوان عشقِ "بت پرستانه" مورد بررسی وآسیب شناسی قرار گرفته است. از دیدگاه این صاحب نظر، عشق بت پرستانه، عشقی"روان نژندانه" است یعنی نوعی بیماری روانی یا رفتاری است که باعث اضطراب روانی می شود و  نگرانی یکی از مهمترین علامت‌های آن است. این نوع از عشق از گذشته های دور تا همین امروز در جامعه ما به فراوانی دیده می شود. عشق بت پرستانه نوعی از عشق دروغین است و شخصی به مرحله ای نرسیده باشد که احساس هویت و "من" بودن بکند، از معشوق خود بتی خواهد ساخت. در این وضع او خود را از احساس هر نوع قدرتی محروم می کند و به جای این که خود را در معشوق پیدا کند در او گم می شود. چون معمولاً هیچ کس نمی تواند تا پایان کار طبق انتظارات بنده ای که اسیر عشق خویش است رفتار کند، ناگزیر سرخوردگی پیش خواهد آمد و درمان آن یافتن بتی جدید است و این بیماری همچنان ادامه می یابد. ( فروم، 1393)

شیوعِ این نوعِ از عشق در واقع یکی از پیامدهای بی توجهی به مساله عشق است، بی توجهی به هر چیزی، باعثِ رشد ناقص، نامتوازن، بدقواره و بیمارگونه آن می شود، بی توجهی به تربیتِ یک درخت باعث رشد ناموزون و سپس آفت و بعد نابودی آن می شود، بی توجهی به یک سگ، باعث هاری آن می شود، بی توجهی به یک رودخانه باعث به هدر رفتن آب آن می شود و... وقتی  بی توجهی به گیاه و حیوان و طبیعت به فرجامی بد می انجامد، مشخص است که  بی توجهی به انسان و زندگی و عشق و روابط و عواطف عاشقانه به کجاها می انجامد... و عجیب است که حافظ در حدود 700 سال پیش، ضرورتِ آموزش و پرورش و هدایتِ عشق را متوجه و متذکر شده بود: "عشق کاریست که موقوف هدایت باشد"(غزل 158)

وقتی که به گذشته می نگرم و می بینم که مواجه ی ما با اصلِ "موضوع" نه حتّا "مساًله" ی عشق، این چنین غم انگیز بوده، متوجه می شوم که مواجهه ما با "بیان عواطفِ عاشقانه"، چقدر غم انگیزتر بوده و تاسف می خورم از این که چه بسیار عاشقانِ بالقوه ای که می توانستند چه بسیار زندگی های عاشقانه را بسازند و به دلیل این بی توجهی و عناد با عشق، نساختند و در تنهایی و حسرت روزگار گذراندند!!! ، چه بسیار همسرانی که می توانستند عواطفِ عاشقانه شان را بیان کنند و نکردند و زندگی شان سرد شد و کم کم فرو پاشید!!! ، چه بسیار زوج هایی که می توانستند با  بیان عواطفِ عاشقانه شان، زندگی خود را شیرین تر کنند و نکردند، چه بسیار خانواده هایی که می توانستند با بیانِ عواطفِ عاشقانه شان زندگی خود را حتّا معنایی ارزشمندتر بخشند و نبخشیدند! ، چه بسیار پدران و مادرانی که می توانستند با  بیان عواطفِ عاشقانه شان، عملاً عشق ورزی و بیانِ عواطفِ عاشقانه را به پسران و دختران خود آموزش دهند و ندادند و فرزندان آنان نیز زندگیِ کسالت بارِ پدران و مادرانِ و پدر بزرگ و مادر بزرگِ خود را فقط تکرار کردند و این ها، همه به خاطرِ این است که موضوع و مساله بنیادینِ عشق بیانِ روابط عاشقانه در جامعه ما موضوعیت نداشته و هنوز هم ندارد!!!

متاسفم که بگویم همین امروز هم که روابط دخترها و پسرها آزاد شده، باز هم به همان دلیل که عشق در زندگی ما و در نظام تعلیمِ و تربیت رسمی و غیر رسمی، هنوز موضوعیت نیافته و آن را اساس زندگی و خوشحالی و خوشبختی نمی بینیم، فهمِ ما از عشق، تقریبا همان فهمِ ناقص و علیل و بیمارِ گذشته است در شکل های جدید. و همچنان دخترها و پسرها و همسران و خانواده ها نمی دانند که عواطف عاشقانه خود را چرا و چگونه باید بیان کنند و در نتیجه درها همچنان به همان پاشنه می گردد و می گردد و می گردد...!!!

این درها همچنان بر همان پاشنه می گردد و همچنان قربانی می گیرد و ما هم، همچنان دوره می کنیم، روز را و شب را، هنوز را، در انتظارِ آشتیِ با عشق و شکسته شدنِ تابوهای عشق و انتظار می کشیم روزی را که جایگاه واقعی و حقیقی عشق در زندگی و روابط خانوادگی شناخته شود و دوره های آموزش عشق در سطوح مقدماتی و پیشرفته از مدارس گرفته تا دانشگاه ها برگزار شود و در دانشگاه ها در دوره های تحصیلات تکمیلی رشته های مستقلِ هنر، جامعه شناسی، روانشناسی و فلسفهِ عشق برپا  گردد و از پسِ آن، زندگی آغاز شود، یک زندگی شادمانه و خوشحالانه از آن گونه که شایسته انسان است.

یکی از کارهای عالمانه ای که در این سال ها در باره مساًله صورت گرفته کتاب "جامعه شناسی عشق-ورزیدن" است. این کتاب که با روش تحقیقِ مردم نگاری انجام شده، حاصلِ حدود 11 سال تحقیق و مصاحبه های دقیق و هدفمندِ خانم دکتر سهیلا علیرضا نژاد با 46 زنِ تحصیل کردهِ شاغلِ تهرانی می باشد.
خلاصه یافته های این کتاب در باره بیانِ عواطف عاشقانه چنین است:

- زنان مایلند عواطف خود را بیان کنند ولی در موارد زیادی مردان توجه کافی به  این موضوع نمی کنند. به نظر می رسد بیانِ عواطف، جنسیتی است به عبارت دیگر انواعی از آیین ها و نقش ها برای بیان عواطف عاشقانه توسط مردان اجرا شده و آیین های دیگری توسط زنان اجرا می شود.(ص 255)

- تا پیش از ایجاد فضای مجازی به ویژه در نزد متولدینِ دهه های چهل و پنجاه، نامه نگاری به عنوانِ وسیله ای برای بیان عواطفِ عاشقانه خیلی مهم بود. یلدا می گوید: در دوره ما نامه های عاشقانه وسیله ای بود برای بیان عواطف عاشقانه. جالب است که من این نامه ها را به منزله پیشنهاد ازدواج تلقی می کردم... و من می گفتم خانواداده ما شرایط سختی برای ازدواجم دارند و هر کسی را نمی پذیرند... اما الان فکر می کنم که آن ها پیشنهاد دوستی بوده...(ص 255)

در این کتاب شکل های بیان عواطفِ عاشقانه که مورد توجه زنانِ آن دوره بوده در مجموع این گونه آورده شده است:

- هدیه دادن: آرزو می گوید: هر بار من را می دید یک هدیه کوچک یا یک شاخه گل رز برایم می خرید... حتّا بعد از جدایی ما، روز تولدم، روز زن و عید نوروز برایم پیام تبریک می فرستاد.(صص255- 256 ) سنبل می گفت: همسرم قبل از ازدواج بی مناسبت و مناسب برایم کادو می خرید ولی بعد از ازدواج فقط وقتی که دعوا می کردیم کادو می خرید. قبل از ازدواج رو سری و شال و اما الان فقط طلا می خرد... سکه و طلا بین زن و شوهرها از سر واکردن است... این گفته ها ضمن این که نشان می دهد که هدیه و کادو در واقع بیان عواطف عاشقانه است نشان دهنده این است که هر هدیه ای معنای خاص خود را دارد.(ص 256 و 259)
- حمایت کردن: ثریا غده ای در سینه اش داشت و توقع داشت که در هنگام مراجعه اش به پزشک همسرش با او باشد و در واقع از او حمایت کند ولی همسرش گفت که کار دارد و او را همراهی نکرد... با وجود این که ثریا معتقد بود که همسرش آدم خوبی است ولی در آن زمان که باید می بود، نبود و به این دلیل او احساسِ تنهایی می کرد. (ص 256)
- کمک کردن در کارها: مریم در باره همسر سابقش می گوید: او در بیان عواطف، قوی بود یکی از مشخصات مهرورزی قوی این است که در کارها کمک می کرد، کمک فکری و فیزیکی ... خیلی جاها من را درک می کرد...(ص 256)
- توجه به نیازها: رعنا در باره بیان عواطف از سوی همسر سابقش می گوید: او خوب بلد بود چه کار کند... نیازهای مرا حدس می زد. مثلاً لب تابش را به من داده بود و ... تمام مطالبی را که در دوره دانشجویی نیاز داشتم برایم پیرینت می گرفت. (ص 256)
- تکرار واژه دوستت دارم: آرامش در رویکردی متفاوت، به بیان کلامی محبت خیلی توجه داشت و می گفت مایلم به کسی که عاشق او هستم هر روز بگویم دوستت دارم و از او هم همین انتظار را دارم. البته او بلافاصله بعد تذکر می دهد که مهم این است که او دوست داشتن را در عمل نشان دهد. از نظر آرامش وقت گذاشتن بیشتر با همسر و کاهش وقت گذاشتنِ همسر با دوستان و گفت و گو کردن از نشانه های بیان عواطفِ عاشقانه است.(ص 257)
- ارسال تصاویر و پیام های عاشقانه از طریق شبکه های اجتماعی نیز از نظر برخی خانم ها، نوعی بیان عواطف عاشقانه محسوب می شود. (ص 258)

- مهربانی در جمع: مهربانی و اظهار محبت مرد نسبت به همسر در میهمانی ها و دورهمی ها از نظر بسیاری از خانم ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است به گونه ای که چند تن از خانم اظهار داشتند که هیچ وقت در خانه از این رفتار و کلامِ مهربانانه همسرشان برخوردار نبوده اند. مریم می گفت: او در جمع خیلی به من توجه می کرد ، غذا به من تعارف می کرد یا با من حرف می زد در حالی که ممکن بود ساعت ها در خانه باشیم و با من حرف نزند.(ص 258)

لازم به ذکر است که همان طور که پژوهشگر و نویسنده توانایِ این کتاب متذکر شده است: اگر چه این دیدگاه ها به هیچ وجه کل زنان ایرانی، حتّا کل زنان تحصیل کرده تهرانی را نمایندگی نمی کند(ص 22) ولی تلقیِ این زنانِ تحصیل کردهِ شاغلِ تهرانی، نسبت به بیان عواطف عاشقانه همسرانشان می تواند به مردانی که همسران زنانی با این شرایط(تحصیلات، شغل و محل زندگی) و نزدیک به این شرایط دارند، کمک کند تا با شناخت بیشتر نسبت به روحیات و انتظارات همسر خود، بهتر بتوانند اهمیتِ عواطف عاشقانه را دریافته و بهتر بتوانند آن را ابراز کنند و کیفیت زندگی شخصی و خانوادگی خود بهبود بخشند.

نکته دیگر این که زنانِ مصاحبه شونده در این پژوهش متولدین سال های 1320 تا 1360  هستند و عجیب است که با گذشت زمانی اندک شرایط جامعه ما چقدر تغییر کرده است و هم اکنون دختران بسیاری گزارش می کنند که آن ها به جای هدیه گرفتن، هدیه می دهند. در این باره ایلیا به طور مشخص در باره هدیه های دختران به پسران می گوید: دختران با دادن هدیه های گران قیمت تلاش می کنند تا مانعِ رفتن پسرها شوند و آن ها را برای خود نگه دارند. ارغوان در باره فردی که به نحوِ مدرن عشق می ورزد نسبت به فردی که در گذشته عاشق بود می گوید: اهل شور نیست... اهل این که از چیزی بگذرد نیست... اهل گل خریدن نیست...  ارغوان به این نتیجه می رسد او برای دوستی خوب است اما تویِ رابطه دو نفره آدم حمایت می خواهد... او آدمی نیست که بشود رویش حساب کرد چون ممکن است به تو بگوید نه!!! بدین ترتیب به نظر می رسد که روش های بیانِ عواطف در دوره های متفاوت دگرگون شده است اما در هر دوره ای یک سِری روش های پذیرفته شده در این باره وجود دارد و انتظار می رود که از آن تبعیت شود.(ص 259)
......................................
منابع:
* فروم، اریک(1393): هنر عشق ورزیدن، ترجمه ی پوری سلطانی،تهران: انتشارات مروارید .
* علیرضا نژاد، سهیلا(1397): جامعه شناسی عشق(تأملی بر روایت زنانه عشق)، تهران: انتشارات دانژه. (خوشبختانه این کتاب مورد توجه پژوهشگران داخلی قرار گرفته است. من در گفت و گویی که با رییسِ دانشمندِ انتشارات دانژه، دکتر علی حسین سازمند داشتم گفت که دانشگاه تورنتو کانادا رسما تقاضای ترجمه کتاب را به زبان انگلیسی برای دوره های دانشگاهی عشق در آن دانشگاه کرده است. ضمن صحبتی که با نویسنده اش داشتم خبر را هم به او دادم و خوشحال شد.)
* مزلو، آبراهام هرولد(1394): زندگی در این جا و اکنون، ترجمه مهین میلانی، تهران: انتشارات فراوران.
* مجله حیات وحش.
* مجله حیوانات خانگی و وحشی.


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=108648

نظـــرات شمـــا