اسماعیل منصورنژاد ـ روزنامه نگار
کمی پس از آغاز اینترنت به این سو، اطلاعات بسیار زیادی به زبانهای گوناگون در همه زمینهها منتشر شده که اغلب مستند و سودمند است. پس از رواج شبکههای اجتماعی، حجم دست به دست شدن این گونه اطلاعات شتاب بیشتری گرفته و اگر در گذشته منحصر به کاربران اینترنت (با کامپیوترهای شخصی) بود، امروزه به همه گوشیهای هوشمند راه یافته است. گفته میشود که در کشور خودمان حدود 50میلیون نفر به شبکههای مجازی و محتوای آن دسترسی دارند.
صرف نظر از اطلاعات علمیِ اغلب دقیق، اطلاعات تاریخی، اجتماعی، سیاسی و دینی (همراه با برخی جعلیات، دستکاری در نوشتههای مشاهیر، نسبت دادن برخی مطالب به برخی افراد شناخته شده و...)، آنچه که بیشتر جلب توجه میکند، پیامها، اخطارها و اطلاعات بهداشتی و پزشکی در شبکههای اجتماعی است که ظاهراً هدف آنها «کمک» به جامعه است.
منابع علمی و پزشکی معتبر در زمینه انتشار اینگونه مطالب استثنا هستند. آنها با هدف «آموزش» به افرادی که در رشتههای بهداشت و پزشکی و... فعالیت میکنند، این مطالب را منتشر میکنند. اما وقتی یک کاربر عادی این مطالب را در گروهها و برای افرادی که از آن رشته اطلاعی ندارند، منتشر میکند، ماجرا سمت و سوی دیگری مییابد و کارکردی متضاد دارد.
به این کاری نداریم که هر کسی میتواند وبلاگ یا کانالی بسازد و با Copy/Paste (کپی/پیست) کردن مطالب بهداشتی و پزشکی، خود را متخصص و پزشک و کارشناس جا بزند، یا هر کسی میتواند موضوعات پزشکی و بهداشتی را در اینترنت جستوجو نماید و به خواستهاش برسد و از این طریق داروی هر دردی را بیابد و سرخود به داروخانه برود و آن را دارو را بخرد که صد البته نابخردانه است.
اما آنچه که در این میان خطرناک، کشنده، استرسزا، تشدیدکننده بیماری و برهمزننده روان آدمی است، ردیف کردن علائم بیماریها و انتشار آنها است؛ کاری که اگر غرضورزی نباشد، نشان میدهد ناشر این گونه مطالب در وبلاگ، سایت (غیر از منایع علمی و پزشکی معتبر که هدفشان آموزش به پژوهشگران است) کانال یا شبکههای اجتماعی، فهم درستی برای تشخیص اینکه چه چیزی قابل انتشار و چه چیزی غیرقابل انتشار است، ندارد.
علایم اغلب بیماریها (از ساده و گذرا بگیر تا یک بیماری لاعلاج و کشنده) بسیار شبیه به هم است. مثلاً سرفههای پیدرپی هم میتواند نشانهی یک حساسیت زودگذر باشد و هم یک بیماری لاعلاج و کشنده. همینطور سردرد (مزمن یا موقتی) که بیماری نیست، ولی هم میتواند منعکسکننده یک خستگی جزیی، هم بیانگر یک بیماری قابل علاج و ساده (حتی مزمن)، هم یک بیماری کشنده باشد.
تصور کنید وقتی روزانه این گونه مطالب با هدف «کمک به همنوعان» در شبکههای اجتماعی منتشر شده و یک کاربر عادی با هیچ گونه اطلاعاتی در باره بهداشت و سلامتی با آن روبرو شود و سپس برخی حالات موقتی خود را با آن علائم مطابقت بدهد و نتیجه بگیرد که بیمار است، چه حالی به او دست میدهد؟
شخصی را در نظر بگیرید که چند روز کوه بوده و پس از بازگشت، کتف چپش به شدت درد میکند و سرفههای پیدرپی دارد. اگر شخص مطلبی در این درباره خوانده باشد که «سرفههای پیدرپی و درد کتف از علائم فلان بیماری خطرناک هستند و زمانی بروز میکنند که شما به یک فعالیت سنگین و خاص دست زده باشید...»، اکنون حال و روز کسی را که تازه از کوه برگشته، در ذهن مجسم کنید که چه بر سر رواناش میآید! اما وقتی فردای همان روز به دکتر میرود، متوجه میشود که سرفههای پیدرپی نشانه حساسیت بر روی گیاهان کوهی است و درد کتف نیز چیزی نیست جز یک کوفتگی گذرا برای کسی که مدتها ورزش نکرده و یکباره به کوه رفته است!
یک همکار فرهنگی بوشهری و بازنشسته و بزرگسال اما بسیار قبراق و سرحال، به گفته خودش از زمانی دچار مشکل شد که به شبکههای اجتماعی وصل شد و دوستانش در شبکههای اجتماعی به قصد «آگاه کردن» او، علائم بیماریها و پرهیر از فلان ماده غذایی را برایش میفرستادهاند! بیچاره به یکباره بیمار شد و تنها نسخهای که او را نجات داد، پرهیز از خواندن و دیدن این گونه توصیهها بود.
نکته دیگری که در این باره قابل توجه است، انتشار مطالبی در شبکههای اجتماعی ـ بویژه واتساپ ـ پیرامون «اثرات زیانبار فلان رفتار یا ماده غذایی» است. وقتی این گونه مطالب از سوی یک دوست به صورت فردی برای ما فرستاده شود و یا در گروه منتشر شود، بیشتر قابل باور خواهد بود تا اینکه تصادفی آن را بخوانیم. وقتی یک دوست، توصیهای بهداشتی یا علائم یک بیماری را بدون اینکه از درستی آن اطلاع داشته باشد، برای دیگران نیز «فوروارد» میکند، اغلب قابل باور است و ذهن همه را مشوش میکند. جالب اینجاست که بیشتر اینگونه مطالب جعلی است و تعداد کمی هم که واقعیت دارد، نیازی به خواندن ندارد.
یکی از بازنشستگان فرهنگی و فرهیخته که حکم معلمی نگارنده را دارد، همین که مطلبی دستش میرسد، آن را فوروارد میکند تا درستی یا نادرستی آن معلوم شود. او به خاطر اینکه به اینترنت کامپیوتر دسترسی ندارد و از طریق اینترنت گوشی نیز حال و حوصله این کار را ندارد، این وظیفه را به نگارنده واگذار کرده است. تمام مطالبی را که ایشان فرستاده، به عنوان یک کار تحقیقی دستهبندی کردهام و جالب اینجاست که حدود 88درصد از مطالب بهداشتی و پزشکی فرستاده شده، جعلی و دروغ است یا هیچ نیازی به خواندن آنها برای یک آدم عادی و غیرمتخصص نیست.
در این راستا، نکتهای که بسیار مهم به نظر میرسد، تصورات ما پیرامون مواد غذایی است. وقتی پیرامون یک ماده غذایی خاص و غیرمضر یا یک رفتار، تصورات منفی در ذهن خود بسازیم، خوردن و انجام آن همانا و دچار مشکل شدن همانا. تصورات منفی مبحثی طولانی است که در این نوشته نمیگنجد، اما همزمان با تصورات منفی پیرامون هر امری، ذهن ما شروع به تولید سم در جسم میکند. خواندن علائم یک بیماری شاید مشکلی نداشته باشد، اما وقتی علائم را بخوانیم و برخی از آنها را با حالات و عارضههای موقتی خود تطبیق دهیم و یا خیال کنیم فلان ماده غذایی را که خوردهایم، مضر بوده، اگر بیمار نشویم، شانس آوردهایم! در مَثَل مناقشه نیست: سیگار یک عادت بد است، اما بیشترین تأثیر منفی آن بر روی کسانی است که میدانند چه ضررهای دارد و هرگاه دود وارد بدن میشود، کجا میرود و چه اثرات بدی برجای میگذارد! این موضوع را جدی بگیریم.
چه باید کرد؟
1 ـ اگر حس میکنیم مشکلی داریم، بهتر است به جای خواندن مقاله و تطبیق آن با حالات خود، به پزشک یا متخصص مراجعه کنیم. کشف یک مشکل جسمی با خواندن مقاله ممکن نیست، «مشکل» همان حالتی است که عذابمان میدهد و از آن رنج میبریم. تا زمانی که از چیزی رنج نمیبریم، حق نداریم مقالهای بهداشتی ـ پزشکی بخوانیم و سپس محتوای آن را با حالات و عارضههای اغلب موقتی خود تطبیق دهیم و فکر کنیم بیماریم. این برای سلامتی ما بسیار مضر است.
2 ـ علائم انواع بیماریهای ساده و خطرناک بسیار شبیه هم هستند. وقتی سیستم دفاعی بدن ما سست میشود، هم میتواند نشانه وجود یک باکتری مضر باشد که با یک آنتیبیوتیک حل میشود، هم میتواند نشانه بیماری خطرناک و لاعلاج HIV یا همان ایدز!
به خواندن علائم بیماریها و انطباق آن با حالات موقتی خودمان پایان دهیم و به فکر سلامت روان خود باشیم تا سلامت جسمی ما تضمین شود.
3 ـ تمام مواد غذایی فرآوریشده تولیدی وغیرمسموم و موجود در بازار، هیچ ضرری ندارند. از چیپش و پفک بگیر تا نوشیدنیهای گازدار. اما اگر خوردن چیپس، پفک نوشابه و... به یک عادت غذایی پیوسته تبدیل شد، دچار مشکل میشویم. نه تنها چیپس و پفک و نوشابه و...، حتی اگر هر روز صبح عسل کاملاً طبیعی و خارج از اندازه هم بخوریم، با مشکل روبرو میشویم!
4 ـ اکثر قریب به اتفاق مطالبی که درباره مواد غذایی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، جعلی و بیاعتبار است، مگر اینکه یک منبع پزشکی معتبر آن را تأیید کرده باشد و کسی که ماده غذایی مسموم تولید کرده، به چنگ عدالت افتاده باشد. در غیر این صورت، تولیدکنندگان این گونه مطالب اغلب افرادی هستند که با هدف مطرح کردن خود و جمعکردن فالوور یا «دنبالکننده» و همچنین به منظور جذب تبلیغات و کسب درآمد، این جعلیات را سرهم میکنند. به جعلیات این افراد بیمار و سودجو توجه نکنیم.
5 ـ به عنوان یک نمونه، کلیپی از یک شخص به ظاهر «خیرخواه» را میبینیم که میخواهد ما را با خطرات یک نوشابه گازدار با مارک معین آشنا کند. او در اقدامی احمقانه و شاید تحمیق و توهین به شعور دیگران و اغلب با اهدافی خاص، فلان نوشابه گازدار را بر روی اجاق گاز میگذارد و آن را جوش میدهد. سرانجام نتیجه میگیرد: ببینید چقدر شکر در ته ظرف باقی مانده و از نوشابه خبری نیست و... این ماده سمی است و چه بلایی بر سر ما میآورد!
افراد آگاه میدانند که نوشابههای گازدار قند دارند و این اتفاق (جوش دادن آن) یک فرایند شیمایی است و وقتی مایع تبخیر شود، شکر باقی میماند. اما اغلب کاربران شبکههای اجتماعی از این موضوع بیخبر هستند و شروع به تصورات منفی میکنند. افراد ناآگاه میپندارند فرایند جذب نوشابه در بدن مانند فرایند شیمایی نوشابه و اجاق گاز است و گویی بدن ما اجاق گازی است که چنین و چنان میکند!
این موضوع درباره بسیاری از این گونه آزمایشات ناشیانه صدق میکند؛ هرچند منبع بسیاری از این آزمایشات، سایتها و شبکههای خارجی هستند که به منظور مبارزه با یک برند خاص تجاری در عرصه مواد غذایی، دست به چنین کارهایی میزنند. متأسفانه چون منبع ادعا «خارجی» است، باور آن برای ما آسانتر است!
منبع:
پایگاه خبری تحلیلی پیغام
لینک مستقیم :
http://peigham.ir/shownews.aspx?id=110532