کد خبر : 117310       تاریخ : 1399/06/02 09:41:18
او از جنس نستوه خودش بود

او از جنس نستوه خودش بود

غلامعلی قاضی زاده همکار فرهنگی پر تلاش و خبرنگار مطالبه گر همولایتی مان هم رفت

نوذر فولادی

هوای زندگی این روزها چقدر نامساعد است چقدر نامناسب است.

هوای این روزهای زندگی مالامال از ملال و دلتنگی است .

در هوای این روزهای زندگی چه باید نوشت .

امروز با خبری ویران شدم .آوار شدم و در گوشه های غمناک زندگی پرت شدم .

امروز هم خبری ویران کننده ،رسید .خبری که پرواز ناگهانی همکار فرهیخته و ژورنالیست پر انرژی استان ،چهره خندان و مصمم و مهربان دهکده عزیزمان آقای غلامعلی قاضی زاده به دست دل ویرانمان رسید.

همو که عشق ورزی بلد بود و زندگی را با دلخوشی های کوچکش پذیرفته بود و درک کرده بود و از رنجهای بزرگ دیگران می نوشت.

همو که اهل قلم بود اهل خلوت دنج و بی واسطه نبود .همو که اهل مطالعه بی استفاده نبود.

همو که دغدغه اش دردهای این استان بود و در «چشم انداز »زیبایش همه چیز می توانستیم ببینیم.

قاضی زاده دلش لبریز از بودن بود . به همین خاطر می توانست در کنار خیلی ها بماند .حرفهایشان را گوش دهد و حرفهای خودش نیز بزند.

او احساسهای وسیعی داشت.خیلی از حرفهایش بوی اتفاقهای خوب زندگی می داد.

او با داشته هایش به فکر نداشته های زندگی مردم بود .داشته های او خردمندی،متانت،ژرف اندیشی و سماجت مطالبه گری بود.

او لیاقت خیلی از اتفاقهای خوب زندگی را داشت.

و باید به یادش نوشت که زندگی حلالٍ روح عاشقش باد!

روح عاشقی که هنوز قرار بود امیدوار باشد و از زخم های کهنه ی این استان بنویسد.

و چه بی پروا می نوشت.

او از شکست های زندگی اش هرگز نهراسید، او از همان بستر شکست ها رشد کرد.

قلم به دست گرفت و از عمیق ترین معانی نوشت. نوشته های او مآمنی برای آخرین نا امیدی ها، برای آخرین  بن بست ها و برای آخرین نداشتن ها بود.

آغوش نوشته های او آغوشی دلپذیر بود .

او معلم بود و نوشتن هایش بوی مهر می داد، بوی عشق می داد.

او باورهای خودش را تجربه کرد، تجربه های او همان باورهایش بود.

باورهای او به هم ریخته نبود، فرو ریخته نبود، نوشته های او باورهای منظمش بود.

شاید دل او حجم یک انار بود، مهربان بود، لبخند داشت، منظم بود و حرفهایش آبدار بود.

امروز من و خیلی از اهالی قلم استان شوکه شدیم.

ناگهان زیر بار این بهت ناگهان آوارشدیم.

و حال اگر نتوانم بنویسم، نتوانم زیر این بغض های دامنه دار بنویسم خرده نگیرید.

من ویرانم، دوستانم ویرانند، ژورنالیست ها ویرانند.

مثل اینکه قرار است هر روز مرثیه بنویسم. مثل اینکه قرار است هر روز از رفتن های بی برگشت بنویسم.

مثل اینکه قرار است داغ یاران ادامه داشته باشد.

همین چند روز پیش از داغ جاوید تکاوران ویران شدیم و به خاکستر نشستیم. و امروز نیز ویرانیم، ویران برای از دست رفتن نیمه ی دیگرمان که رفت و بر نخواهد گشت.

و ما با خاطراتش زندگی خواهیم کرد، خاطراتی که هزار جای این زندگی ما نمود دارد.

خاطراتی که زخمی بر پیکره ی زندگی هستند.زخم هایی که ترمیم نمی شوند.

قاضی زاده امروز نیست که برای خودش بنویسد.

از مرگ خودش بنویسد.او نیست که چشمی به چشم اندازش بیاندازد. راستی فردا چشم انداز چه خواهد نوشت؟

راستی چه کسی دل دارد که بتواند در صفحه اول چشم انداز بنویسد که غلامعلی قاضی زاده هم از این خاکدان غم رفت؟

چه کسی خواهد نوشت؟

یادش و قلمش مانا باد

 


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=117310

نظـــرات شمـــا