منِ فاعلی و منِ مفعولی در این جهان پیچیده
در جهان بسیار پیچیده ای که ما در آن زندگی می کنیم، خوشبختی و بدبختی ما، بستگیِ کامل به روابطِ متقابلِ ما با دیگران دارد و ما چاره ای نداریم که در این بازیِ زندگانی،خود و دیگران را بهتر بشناسیم تا بتوانیم رفتارهایمان را در اجتماع بهتر و بیشتر تحلیل کنیم.
كدخبر: 104783
1397/09/01

در جهان بسیار پیچیده ای که ما در آن زندگی می کنیم، خوشبختی و بدبختی ما، بستگیِ کامل به روابطِ  متقابلِ ما با دیگران دارد و ما چاره ای نداریم که در این بازیِ زندگانی،خود و دیگران را بهتر بشناسیم تا بتوانیم رفتارهایمان را در اجتماع بهتر و بیشتر تحلیل کنیم. تحلیلِ این رفتارهای اجتماعی و کنش و واکنش های ما در ارتباطِ با دیگران می تواند در نهایت به تقویتِ نقاط قوّتمان در ارتباط با دیگران  و توسعه ارتباطات موثر و مفید منجر شود.

شناخت جامعه، شناخت گروه ها،شناخت ماهیت پیچیده ذهن و تفکر، شناخت خود و راه های تکوینِ آن، شناخت منِ فاعلی و منِ مفعولی، شناخت ماهیت عمل و فرآیندهای اعمال آدمی، شناخت انواعِ ژست ها و کارکردهای آن، شناخت نمادها و کارکردهای آن و دیگر مسائلِ مهمی که می تواند ما را در بازیِ زندگی یاری کند و به خوشبختی نزدیک تر نماید به طور قابل توجهی در نظریات جرج هربرت مید مورد بحث قرار گرفته است، اینک خلاصه ای از نظریات او در باره منِ فاعلی و منِ مفعولی  می خوانیم:

جورج هربرت ميد/  George Herbert Mead " در سال 1863 در "ساوت هِدلي" در ایالت "ماساچوست" آمریکا به دنيا آمد و عمدتاً در فلسفه و کاربرد آن در روان شناسي اجتماعي تحصيل کرد و در 1883 درجه ليسانس را از کالج "اوبرلين" (جايي که پدرش در آن جا استاد بود) دريافت کرد. ميد، پس از چند سالي دوره فوق ليسانس خود را در "هاروارد" آغاز کرد و پس از چند سال تحصيل در هاروارد و نيز دانشگاه هاي "لايپزيگ" و "برلين"، در 1891 با سمت مربي در دانشگاه "ميشيگان" مشغول به کار شد. نکته ي جالب اين که ميد، هرگز درجه ي دانشگاهي بالاتر از ليسانس نگرفت. او در 1894 به دعوت جان ديويي به دانشگاه "شيکاگو" رفت و بقيه ي عمرش را در آن جا ماندگار شد. جان دیویی درباره ي او گفته است، جرج هربرت مید « اصيل ترين مغز فلسفي در نسل اخير آمريکا » بود.

ميد، دو جنبه يا دو مرحله از خود را تشخيص مي دهد و آنها را من فاعلي و من مفعولي مي نامد. به گفته ي ميد، « خود در اصل فرايندي اجتماعي است که همراه با اين دو مرحله ي قابل تفکيک ادامه مي يابد.» لازم به يادآوري است که من فاعلي و من مفعولي فرايندهايي در درون فرايند گسترده تر خود هستند و « شيء » (Thing) نمي باشند.

منِ فاعلي و منِ مفعولي (I and Me): من فاعلي بيانگر واکنش فوري فرد به ديگران است و در واقع، جنبه ي غيرقابل توضيح، پيش بيني ناپذير و خلاق خود است. انسان ها از پيش نمي دانند که من فاعلي چه کنشي را انجام خواهد داد: «اينکه او چه واکنشي را انجام خواهد داد، نه او و نه هيچ کس ديگري نمي داند. شايد او يک بازي هوش مندانه و يا يک خطا انجام دهد. واکنشي که در آن موقعيت اتفاق خواهد افتاد، همانگونه که در تجربه ي لحظه اي او ظاهر مي شود، نامشخص است.» ما هرگز از من فاعلي به طور کامل آگاهي نداريم و بر اين اساس خودهاي مان را با کنش هاي خويش غافلگير مي سازيم. تنها بعد از آن که عمل روي داد به مقصود منِ فاعلي پي مي بريم. بدين سان، من فاعلي را فقط در حافظه هاي مان تشخيص مي دهيم. ميد به چند دليل بر من فاعلي تأکيد مي کند. نخست اينکه، من فاعلي منبع مهمي براي ايجاد ابداعات در فرايند اجتماعي است. دوم آنکه به نظر ميد من فاعلي همان چيزي است که مهمترين ارزش هاي ما را برقرار مي کند. سوم اينکه من فاعلي چيزي را ميسر مي سازد که ما همه به دنبال آن هستيم: يعني تحقق خود (Realization of the self) در واقع، اين من فاعلي است که به ما امکان مي دهد تا « شخصيت مشخصي » را بپرورانيم. سرانجام آن که ميد نوعي فرايند تکاملي را در تاريخ تشخيص مي دهد که طي آن انسان ها در جوامع ابتدايي بيشتر تحت سلطه ي من مفعولي بوده اند، در حالي که در جوامع نوين بخش عمده اي از اين تسلط به من فاعلي اختصاص دارد.

من فاعلي به نظام نظري ميد خلاقيت و پويايي لازم را مي بخشد. بدون آن کنشگران ميد به طور کامل زير سلطه ي نظارت هاي بيروني و دروني قرار خواهند گرفت. اما وجود من فاعلي به ميد اين توانايي را مي دهد که نه تنها به دگرگوني هاي نشأت گرفته از چهره هاي بزرگ تاريخ (مانند انيشتين) بلکه به آن دگرگوني هايي که در زندگي روزانه نيز رخ مي دهد، بپردازد. از طريق من فاعلي است که اين دگرگوني ها ممکن مي شود. با توجه به اينکه هر شخصيتي آميزه اي از من فاعلي و من مفعولي است، به نظر مي رسد غلظتِ من فاعلي در چهره هاي بزرگ تاريخ بيش از ديگران بوده است. اما در موقعيت هاي روزانه، من فاعلي هر کسي ممکن است خود را نشان داده و به دگرگوني در موقعيت اجتماعي بيانجامد. همچنين، ساخت بندي زندگي نامه اي من مفعولي و من فاعلي در هر فردي به نظام نظري ميد ويژگي منحصر به فردي مي بخشد. بدين معنا که شرايط خاص زندگي هر شخص ترکيب منحصر به فردي از من فاعلي و من مفعولي براي او به ارمغان مي آورد.

من فاعلي در برابر من مفعولي قرار مي گيرد؛ من مفعولي بيانگر « مجموعه ي سازمان يافته اي از نگرش هاي ديگراني است که يک فرد گمان مي کند درباره اي او وجود دارد.» به عبارت ديگر، من مفعولي بيانگر پذيرش ديگري تعميم يافته است. برخلاف من فاعلي، انسان ها به من مفعولي آگاهي دارند؛ من مفعولي مسئوليت آگاهانه را در برمي گيرد. به گفته ي ميد، « "من مفعولي " يک فرد قراردادي مبتني بر عادت است.» همنوايان تحت تسلط من مفعولي قرار دارند، هرچند که فردي- صرف نظر از ميزان همنوايي اش- از يک من مفعولي ذاتي برخوردار است و بايد هم برخوردار باشد. از طريق من مفعولي است که جامعه بر فرد تسلط مي يابد. در واقع، ميد ايده ي نظارت اجتماعي را به صورت تسلط حالت من مفعولي بر حالت من فاعلي تعريف مي کند. ميد در اواخر کتاب ذهن، خود و جامعه عقايدش را در مورد نظارت اجتماعي توضيح مي دهد:

نظارت اجتماعي، همچنان که در قالب خودانتقادي (Self-criticism) عمل مي شود، تلاش مي کند تا با ارجاع به فرايند اجتماعي سازمان يافته ي تجربه و رفتاري که خود فرد در آن دخيل است، در جهت يکپارچگي فرد و کنش هاي او عمل کرده و از اين طريق خود را بر رفتار و کردار فرد به طور عميق و گسترده اي تحميل کند... نظارت اجتماعي در نتيجه ي منشأ و بنيان اجتماعي يک چنين [ خود ] انتقادي بر رفتار يا کردار فردي اعمال مي شود. به بيان ديگر، خود انتقادي اساساً بيانگر انتقاد اجتماعي و رفتار تحت نظارت اجتماعي است. از اين رو نظارت اجتماعي به هيچ وجه در پي کوبيدن فرد انساني يا از بين بردن فرديت خودآگاهانه ي او نيست؛ برعکس، نظارت اجتماعي به صورت تفکيک ناپذيري با فرديت ترکيب شده است.
ميد، مفاهيم من فاعلي و من مفعولي را با اصطلاحات عمل گرايانه نيز توصيف مي کند. من مفعولي به فرد امکان مي دهد که به نحو سازگارآميزي در جهان اجتماعي زندگي کند، حال آن که من فاعلي دگرگوني را در جامعه ممکن مي سازد. جامعه تا حدي همنوا مي شود که امکان عملکرد مداوم را براي من فاعلي ميسر سازد و من فاعلي به عنوان منبع هميشگي تحولات جديد، از رکود جامعه جلوگيري مي کند. بدين سان؛ من فاعلي و من مفعولي بخشي از فرايند اجتماعي تام هستند و امکان عملکرد موثر را هم براي افراد و هم براي جامعه فراهم مي آورند.*

*سایت راسخون به نقل از: ريتزر، جورج؛ گودمن، داگلاس جي. (1390) نظريه جامعه شناسي مدرن، ترجمه: خليل ميرزايي و عباس لطفي زاده، تهران: انتشارات جامعه شناسان، چاپ اول

 

منبع: