تاثیر سینما بر تماشاچیان در نظریه" کنش متقابل نمادي"
دکتر عباس عاشوری نژاد
كدخبر: 105052
1397/09/15

در ادامه مطالبی که این چند هفته در باره روانشناسی اجتماعی و اهمیت و ضرورت آن برای خوشحال زندگی کردن تقدیم خوانندگان عزیز گردید، این هفته در باره "هربرت بلومر" و نظریه" متقابل نمادي" مطالبی تقدیم می گردد.
كنش متقابل نمادي يكي از ديدگاهاي نظري جامعه شناسي معاصر است كه در دهه هاي اخير بحث هاي فراواني را برانگيخته است. اين ديدگاه كه پديده هاي اجتماعي را از دريچه خاصي مطالعه مي كند،خود جزيي از بينش وسيع تر جامعه شناسي پديدارشناسانه است.
اين ديدگاه از نظر سابقه، ريشه هاي فراواني در آثار و افكار جامعه شناسان قرن نوزدهم اروپا، مانند گئورگ زيميل و فلاسفه و روانشناسان امريكايي مانند واتسن، ويليام جيمز و به ويژه جرج هربرت ميد داشته است.
در وافع استخوان بندی این مکتب بر نظريات جرج هربرت ميد جامعه شناس و فيلسوف قرن نوزدهم و هربرت بلومر جامعه شناس معاصر كه هر دو امريكايي استوار شده است.
هربرت بلومر در شهر سن لوئیس، واقع در ایالت میسوری آمریکا، در سال 1900 میلادی به دنیا آمد. هربرت در سن پانزده سالگی برای کمک به شغل پدر کابینت ساز خود ناگزیر از درس و دبیرستان دست کشید؛ اما در سال 1918 توانست به دانشگاه میسوری وارد شود و در سال 1921 موفق به اخذ درجه ی لیسانس شده و در سال 1922 مدرک فوق لیسانس خود را با درجه ی«فی بتا کاپا» از همین دانشگاه دریافت کند.
بلومر مطالعات دوره ی دکترای خود را در رشته جامعه شناسی دانشگاه شیکاگو به اتمام رساند و در همان دانشگاه به عنوان استاد یار استخدام شد. بلومر بعدها به عنوان مدیر گروه تازه تاسیس شده ی جامعه شناسی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا منصوب شد و تا سال 1967 که بازنشسته شد در همان جا باقی ماند، اما فعالیت های او در زمینه ی تدریس و نگارش مقالات دانشمندانه تا سال 1980 ادامه یافت. سرانجام بلومر در 13 آوريل 1987 بعد از يك عمر زندگی طولاني ديده از جهان فرو بست.
ماهيت کنش متقابل اجتماعي این است که گروه هاي انساني، تجمع افرادي است که با هم کنش و واکنش دارند. کنش شامل فعاليت هاي کثيري است که افراد انساني در طي برخورد با افراد ديگر يا در مقابل وضعيت هاي مختلف انجام مي¬دهند، فعاليت ها از افراد ناشي شده تداوم مي¬يابند. بنابراين گروه و جامعه انساني اساساً در حال کنش هستند و از اين رو بايد به آنان از ديدگاه کنش متقابل نگريست. بنابراين، جامعه نيز عبارت از «خودهايي» است که با يکديگر در کنش متقابل هستند. از نظر بلومر کنش متقابل مابين افراد است، نه بين عواملي که خود واجد اهميت حياتي است.
هر کدام از افراد در برخورد و در کنش و واکنش با ديگري کاري را که آن ديگري انجام مي¬دهد ارزيابي  مي¬کنند و سپس سعي مي¬کنند رفتار و وضعيت خود را براساس ارزيابي خود از کنش ديگران جهت يا تغيير دهند. بنابراين کنش هاي ديگران به عنوان عامل مؤثر در شکل دادن کنش هاي آنان تأثير مي¬کند و بر اثر کنش ديگران ممکن است فرد وضعيت خود را رها کرده در آن تجديد نظر کند. بنابراين رفتار ديگران در عمل فرد حضور دارد و در طرحي که فرد براي کنش خود ترسيم نموده است، مؤثر واقع مي¬گردد. در اينجا دو دسته يا دو سطح کنش مشخص مي¬گردد که به ترتيب عبارتند از : کنش متقابل غيرنمادي و کنش متقابل نمادي. کنش متقابل غيرنمادي زماني رخ مي-دهد که فرد مستقيماً به کنش فرد ديگر، بدون تفسير آن پاسخ دهد بازتاب هاي سريع همه از اين دسته¬اند. در حالي که کنش متقابل نمادي مستلزم تعبير و تفسير کنش است. به عنوان مثال وقتي فرود آمدن ضربه مشت سبب مي¬شود که دست طرف مقابل، خودبخود براي پيشگيري بالا برود، اين يک کنش نمادي است، اما زماني که مشت¬زن با بررسي چگونگي بالا رفتن مشت حريف، موضع خاصي براي دفع آن بگيرد، يک کنش متقابل نمادي است، زيرا او در صدد درک و تشخيص معناي ضربه (هدف و نقشه آن ضربه) است. بنابراين نمادي بودن کنش به جستجوي فهم معناي کنش بازمي¬گردد و کنش متقابل ناشي از درک مشترک است که هر دو طرف از معناي کنش دارند.
نخستین پژوهش بلومر بخشی از مجموعه ی مطالعاتی بود که توسط روان شناسان و جامعه شناسان انجام شده و بودجه ی آن توسط موسسه ی پین تامین شد. این مطالعات در سال های 1933و1935 منتشر شد و تا آن زمان مطالعاتی که مشخصا به سینما مربوط شوند، نسبتا اندک بود( گرچه حجم انبوهی از مطالعات مربوط به موضوع رسانه های جمعی وجود داشت ). با این حال برای مقایسه با مطالعه ی بلومر، پژوهش هایی کافی پیرامون سینما وجود داشته است.
بلومر درباره ی تاثیر سینما بر تماشاچیان جوان سینما به چندین نتیجه دست  می یابد. نخست آن که کودکان نقش هایی را بازی می کنند که در فیلم ها مشاهده کرده اند. پسران نقش پلیس ،گانگستر، دزد دریایی،هوانورد و سایر نقش های مذکر بازی می کردند، در حالی که دختران نقش خانم های اشراف زاده، رقصنده ، خواننده و سایر نقش های مونث را بازی می کردند. فارغ از نقش های ایفا شده ، یکی از اصلی ترین آثار سینما برکودکان ، تاثیری بود که در بازی بچه ها منعکس می شد.
انتخاب یک نقش خاص توسط بچه ها به پایگاه اقتصادی – اجتماعی آنان مربوط نمی شد. در عوض« نوعی همگونی بنیادی در خصوص نوع بازی های برگرفته از سینما در کودکان فارغ ازپایگاه اجتماعی آنان » مشاهده شد. حال که کودکان تمامی پایگاه های اجتماعی، نقش های یکسانی را بر می گزیدند، این پرسش پدید می آمد که تاثیر بازی بر این نقش ها دقیقا چه بود .بلومر داده های دراختیار خود را برای پاسخ گفتن به این پرسش کافی نمی دانست . به گونه ای مشابه، نوجوانان نیز انواع مختلف رفتاره هایی را که در فیلم ها مشاهده کرده بودند، تقلید می کردند. نحوه لباس پوشیدن و الگوهای مرتبط به زیبایی نمونه هایی از مواردی است که مورد تقلید نوجوانان قرار می گرفت. بنابرین واکنش آنان به سینما از وانماد سازی در بازی ها فراتر رفته و به رفتارهای روزمره می رسید. علاوه بر این، هم کودکان  و هم نوجوانان مجموعه ای از احساسات را در حین تماشای فیلم ها تجربه می کردند. ترس، وحشت، اندوه ، عشق و هیجان در زمره ی احساساتی بودند که بر اثر مشاهده ی فیلم های مختلف بروز می یافتند.
اطلاعاتی که در اختیار بلومر قرار داشت اجازه ی دست یابی به نتایجی بیش از آنچه که ذکر شد را نمی داد . او به نتایج بیشتری نمی توانست دست پیدا کند. با این وجود، مطالعات بیشتر به تکمیل تصویر ترسیم شده و تایید اثر فیلم بر رفتار کمک می کنند. به ویژه، تعدادی مطالعات به بررسی نحوه ی اثر سینما بر رفتارهای پرخاشگرایانه اختصاص یافته اند. در مطالعه ای که در سال 1975 توسط آلبرت انجام شد چنین نتیجه گیری شد که فیلم های سنتی کابویی سبب کاهش پرخاشگری می شوند . اما مطالعات انجام شده در خصوص سایر انواع فیلم ها به خلاف این نتایج دست یافتند. لاواس به کودکان اجازه داد تا از میان بازی کردن با توپ یا یک عروسک مهاجم یکی را برگزینند . کودکانی که پیش از انجام این انتخاب یک کارتون پرخاشگرانه را تماشا کرده بودند، با این احتمال بیشتری بازی کردن با عروسک مهاجم را انتخاب می کردند.
اغلب شواهد نشان می داد که تماشاگران با مشاهده ی یک فیلم خشن، خشونتی از خود نشان نمی دهند، بلکه در مقابل، نمایش فیلم تنها ممکن است بروز پرخاشگری آتی را در تماشاگران تسهیل کند. نتیجه گیری بلومر در این باره که سینما آثار چشمگیری بر رفتار می گذارد کاملا درست بود. گرچه او قادر نبود با تکیه بر داده هایی که در دست داشت این آثار را به طور مشخص معلوم کند.

منبع: