️آدم‌هایی که می‌روند؛ نقش‌هایی که می‌مانند
پیغام: حضور حاجیانی در عرصهٔ سیاسی استان در سال‌های گذشته کم‌فروغ بود چنان کم فروغ که حتی موضوع بیماری‌اش در فضای سیاسی و رسانه‌ای استان پژواکی نداشت و این البته بیشتر نمایشی از نقص عملکرد رسانه‌ها و احزاب سیاسی و ناآشنایی‌اش با بازیگران اصلی جامعهٔ سیاسی استان ما است.
كدخبر: 107959
1398/01/18

 

رضا معتمد*

نام حجت‌الاسلام حاجیانی را نخستین بار از زبان زنده یاد خلیل عمرانی شنیدم. در یکی از بعد از ظهرهای پاییزی ۱۳۷۰ در آزادشهر یزد، محلی که دانشگاه ما در آن‌جا قرار داشت، قدم می‌زدیم و شعر می‌خواندیم. در میانهٔ حرف و شعر، نمی‌دانم چه شد که خلیل بحث امام جمعهٔ دیر را به میان کشید که نامش عبدالله حاجیانی بود. از سجایای اخلاقی و انقلابی‌اش برایم می‌گفت و پیامد حرف هایش آن بود که حجت‌الاسلام حاجیانی و تعدادی از انقلابیون دیّر از او خواسته‌اند که برای انتخابات مجلس نامزد شود.

قرار بود چهارمین دورهٔ انتخابات مجلس در زمستان همان سال برگزار شود و خلیل هم به پشتوانهٔ همین حمایت که ندانستم واقعیت داشت، یا ادعای او بود، دانشگاه را نیمه کاره رها کرد و به دیّر آمد.

یکی دو ماهی قبل از انتخابات، خلیل را در یزد دیدم. نظرش نسبت به حاجیانی به‌کلی دگرگون شده بود.

معتقد بود که امام جمعه با او نقض عهد کرده و قرار است خود نامزد انتخابات شود. انتخابات برگزار شد در حالی که هم خلیل نامزد انتخابات شده بود و هم حجت‌الاسلام حاجیانی. خلیل که از جایی حمایت نشده بود، رأی کمی آورد و حاجیانی که مورد حمایت جبههٔ انقلابی آن روز دیّر و کنگان بود، با اختلاف کمی به شهریاری باخت‌. از آن پس فاصلهٔ خلیل با امام جمعه کامل شد و او که تا آن زمان گرایش سیاسی چپ داشت، به رقیب حاجیانی، شهریاری، پیوست.

در آن انتخابات من از نظر سیاسی گرایش به جناح چپ داشتم و در دشتستان پشت سر خدانظر قاسمی ایستاده بودیم که برای ما نماد چپ بود. در حوزهٔ بوشهر و دشتی و دیر و کنگان نیز به ترتیب علوی نژاد و حاجیانی نامزدهای جناح چپ بودند. برحسب تقدیر، من که از طریق دوستم خلیل عمرانی با حاجیانی آشنا شدم و تا قبل از معرفی او نه حاجیانی را می‌شناختم و نه با خلیل عمرانی زاویهٔ سیاسی داشتم، با نامزد شدن همزمان خلیل و حاجیانی در آن انتخابات و هواداری من از نامزدهای چپ و سرخوردگی خلیل از شکست و زاویهٔ او با یکی از نامزدهای چپ، به تغییر گرایش سیاسی‌اش و در نتیجه، تغییر  گرایش سیاسی ما دو دوست هم‌کلاسی انجامید و این فاصلهٔ سیاسی تا آخرین روزهای حیات خلیل به‌شکلی تشدید شده، ادامه یافت.

در انتخابات مجلس پنجم، هم حاجیانی و هم خدانظر قاسمی با همان گرایش چپ نامزد شدند و ما مصمم‌تر از قبل برای جبران شکست پشت سر آنها ایستادیم. هر  دو نامزد در مرحلهٔ دوم رقیبشان را شکست دادند و به مجلس راه یافتند. اما جزو آخرین راه یافتگانی بودند که به زور از صافی تأیید انتخابات شورای نگهبان گذشتند. ما اکنون در استان بوشهر صاحب دو نمایندهٔ چپ شده بودیم.

دو سال پس از انتخابات مجلس پنجم، نوبت انتخابات ریاست جمهوری بود. از جناح چپ، سید محمد خاتمی وارد میدان انتخابات شده بود و جناح راست و بخش بزرگی از حاکمیت، تمام قد پشت سر حجت‌الاسلام ناطق نوری ایستاده بود. طبعاً انتظار ما آن بود که دو نمایندهٔ هم‌جناحی‌مان پشت سر خاتمی بایستند اما آنها با چرخشی ناگهانی و کامل، پشت سر رقیب قرار گرفتند و با شدت تمام به تبلیغ او برخاستند. در آن روزها در دهان ها این زمزمه جاری بود که این دو تن مشروط به تغییر گرایش سیاسی‌شان، با تأیید انتخابات حوزه‌هایشان، به مجلس راه یافته‌اند.

با پیروزی سید محمد خاتمی در دوم خرداد ۷۶، جبههٔ این دو نماینده نیز تغییر یافته بود. حجت‌الاسلام حاجیانی از این پس برای ما نماد راست بود.

با آغاز انتشار نشریات متمایل به دوم خرداد در استان بوشهر، از ماه‌های نخست سال ۷۷، این نشریات که اصرار آشکار و البته قابل درکی برای بیان دیدگاه‌های سیاسی‌شان داشتند، یکی از برنامه‌های‌شان را طرح انتقاد از نمایندگان راست‌گرا گذاشته بودند و در میان سه نماینده‌ای که نماد راست شناخته می‌شدند، بیشترین انتقادها متوجه حجت‌الاسلام حاجیانی بود که فعال‌تر از دو نمایندهٔ دیگر در طرح مواضعش نشان می‌داد و البته این مواضع بیشتر منطقه‌ای بود و استانی. او نیز در پاسخ دادن به مطبوعات دوم خردادی کم نمی‌آورد و هر بار پاسخ‌های مطول می‌فرستاد و این وضعیت تا پایان دورهٔ مجلس پنجم تداوم داشت.

در انتخابات مجلس ششم، این بار حجت‌الاسلام حاجیانی نماد راست به‌شمار می‌رفت. او در طول نمایندگی موفق شده بود که دیر و کنگان و جم را به‌عنوان یک حوزهٔ مستقل از دشتی و تنگستان جدا کند و حاصل این اقدام نیز به کامیابی او انجامید. وی تنها نامزد متمایل به راست بود که توانست با شکست نامزدهای جبههٔ دوم خرداد، در کنار سه نامزد دوم خردادی به مجلس راه یابد.

در مجلس ششم نیز حجت‌الاسلام حاجیانی، بیشتر از آن که به بیان تمایلات سیاسی بپردازد، پی‌گیری‌های منطقه‌ای و استانی را وجههٔ همت خود قرار داد. او نه تنها تلاش می‌کرد که وارد موضع‌گیری‌های آشکار سیاسی نشود، بلکه رابطه‌اش را نیز با برخی وزرا و مدیریت سیاسی استان، حسنه نگه داشت.

رابطهٔ او حتی با مهاجرانی، وزیر وقت ارشاد، که معمولاً مغضوب جریان راست بود، در سطحی دوستانه قرار داشت. یک بار هم از زبان تبادار، استاندار وقت بوشهر، شنیدم که با رضایت از همکاری حاجیانی می‌گفت این همکاری اگر از سه نمایندهٔ دیگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.

در اواسط دههٔ هشتاد و با ظهور احمدی‌نژاد، دوباره گرایشات سیاسی حاجیانی دستخوش دگرگونی شد. او که در انتخابات ریاست جمهوری سفت و محکم پشت سر هاشمی رفسنجانی قرار گرفته بود، با استقرار دولت احمدی‌نژاد در انزوا قرار گرفت و این انزوا تا حمایت دوبارهٔ او از حسن روحانی در سال ۹۲ تداوم یافت هر چند که با روی کار آمدن دولت روحانی نیز حاجیانی هرگز جایگاه سیاسی سابق را به‌دست نیاورد.

حضور حاجیانی در عرصهٔ سیاسی استان در سال‌های گذشته کم‌فروغ بود چنان کم فروغ که حتی موضوع بیماری‌اش در فضای سیاسی و رسانه‌ای استان پژواکی نداشت و این البته بیشتر نمایشی از نقص عملکرد رسانه‌ها و احزاب سیاسی و ناآشنایی‌اش با بازیگران اصلی جامعهٔ سیاسی استان ما است.

جز خلیل عمرانی، مرد دیگری نیز واسطهٔ آشنایی من با مرحوم حاجیانی بود. آن مرد یک روحانی به‌نام حجت‌الاسلام ظهوری‌فرد بود که در اواسط سال ۵۷ به‌عنوان یک طلبهٔ مبلّغ و مبارز با نام مستعار «محمدی» به دالکی آمده بود و در منزل ما سکنی داشت.

او بعد از پیروزی انقلاب نیز، به‌طور مستمر به مناسبت‌های مختلف به استان بوشهر می‌آمد و گاه در هنگام اقامت در بوشهر، سفری هم به آبدان و دیّر می‌کرد برای دیدار حجت‌الاسلام حاجیانی که می‌گفت هم مباحثه‌ای‌اش در دوران طلبگی در قم بوده است. حجت‌الاسلام ظهوری فرد نیز سال ۹۴ در خیابانی در قم،  بر اثر سانحهٔ تصادف درگذشت.

هر دو نفری که واسطهٔ شناخت من از حاجیانی بودند، پیش از او رخت از این عالم برگرفتند و او نیز چند روز پیش به آنان پیوست. همین‌گونه پروندهٔ آدم‌ها بسته می‌شود. می‌آیند و نقشی می‌گذارند و می‌روند. حاجیانی از همین جنس آدم‌ها بود؛ با زیر و بم‌هایی متفاوت در زندگی سیاسی. اما انصاف باید داد که او در میانهٔ این افت و خیزها راهی میانه و رفتاری معتدل را در پیش گرفته بود.

او در کنش سیاسی‌اش بویژه در دو دورهٔ نمایندگی مجلس، نگاهی توسعه محور به استان و منطقه داشت و می‌کوشید چندان به فضاهای پر از منازعه وارد نشود.او که از ارادتمندان به مرحوم هاشمی رفسنجانی بود، ظاهراً الگوی رفتار سیاسی و مدیریتی‌اش را هم وی قرار داده بود. تقدیر چنین بود که دو سه سالی پس از مرگ مرد محبوب سیاسی خویش دوام نیاورد.

دو سه روز پیش، دوستی کلیپی از آوازهای استاد شجریان را برایم فرستاد. ظاهراً این کلیپ را مرحوم حاجیانی چند روز قبل از مرگ برای یکی از دوستانش فوروارد کرده بود با این شعر که از آن عجیب بوی رفتن می‌آید:

بگذار که بر شاخهٔ این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه به صد شوق چو مرغان سبکبال
پر گیرم از این بام و به سوی تو بیایم

*مدیرمسئول هفته نامه و پایگاه خبری پیغام

منبع: