از بس زیر بارنرووِن...
بچه ی بِچَم گفت: بی بی امرو یکی از رفیقام که قراردادی بید از کار اخراجش کردن
كدخبر: 109018
1398/03/12

بچه ی بِچَم گفت: بی بی  امرو یکی از رفیقام که قراردادی  بید از کار اخراجش کردن

گفتم: بوی ریم سیاه خدا نکنه ، مِی چه کرده بید؟ تو ای گیرونی و بدبختی و بی پیلی، از کار کردن خیلی سَختِن، آدم همی جوری نمی تونه نون خوش در بیاره ، چه برسه که از کارم صحرات کنن، خو بگو ببینیم چه کرده بیده که سیش گفتن نیو سرکار؟

گفت: والله چه بگم.از بس زیر بارنرووِن. او روز تو گرما، یه آدم گُتی از تهرون اومده بید از اداره سر بزنه، آغِی مدیر حکم کرد که همه بُیَد کوت شلوار بَر کنن، بیان زیر  افتو، تو سِری اداره جلوش ویسن. ای رفیقمون، در اومد گفت : مو ای کار نمی کنم. مگه ای آغا چکارن که ما تو گرما کوت شلوار بَر کنیم ، جلوش صف بکشیم .اصلا تو ای گرما خَر تو می کنه شما سیچه ای حکم می کنین .

مدیر گفت: قانون مقرراتن .خلاصه یکی ای، یکی او، حرفشون تو هم رفت .آغی مدیر کل هم حکمش،نوشت
گفتم: بی بی، خدا بیامرز بباش هم همی بلا سرش اوردن. اول انقلاب می گفتن، هرکی کوت شلوار بر کنه ، طاغوتییِن، بُبی همی آدم، آدم مرتبی بید می گفت : مو نمی تونم ای اُوِرکوت سوز آمریکایی برم کنم بیام سر کار.

سیش گفتن :تو انقلابی نیسی، ما کارمند انقلابی می خیم، نه ضد انقلابی، ریشتم بُیَد نزنی. بواش زیر بار نرفت، تا عَبِّرِش کردن هلِ بلوچا .بدبخت هموجا ناخوش،شد مرد.

ای دار دنیا که ما مردم سی ای حضرات یا بُیَد لَنگ بیریم یا بُیَد چار بیریم

منبع: