از ماست که برماست!!!
افتاده ام، مثل پرکاهی در دست باد، به اورژانس بیمارستان تامین اجتماعی مراجعه نموده ام ( اگر درپیاده رو می ماندم بهترم بود ) دارم از درد می میرم، راهم نمی دهند، خانمی محترم گوشی تشخیص طبابت برگردن، بازجویی ام می کند، حرف هایم را می شنود و می فرماید شما دیسک کمردارید...
كدخبر: 109834
1398/05/02

پیغام: اسکندر احمدنیا نویسنده و روزنامه نگار بوشهری در ستون "مرکر" شماره 807 هفته نامه پیغام نوشت:

 1  درست است و مایه غرور و مباهات، که فردی از این دیار شاخص و پرسابقه و آرام و کم اعتراض (از نوع  خیابانی و سرکشانه اش) فردی در گوشه ای یا نقطه ی مورد توجه اش پستی بگیرد، مثل دکتر عمادی (که گریخت) ازپست و مقام و یا دکتر مسعود شکوهی ،و.... بجایی برسد، از این نیمچه دریچه هایی که گهگاهی باز می شود، انسان بخود می بالد (اگرچه جا و منزلت افرادی که به مثال ذکرگردید، بیش از این اشاره است)، غرض از طرح این اتفاق های نادر این است که هستند درد یار مظلوم ما کسانی که چشم بسته درصدد تضعیف چهره هایی این چنینی برمی آیند و به سبب دسترسیشان به تریبون هایی که دریچه های تبلیغ برتری دارند که بهتر می توانند بانگ بر آورند و در این نفس بلند کشیدن، سره را در ناسره درهم کنند و غیر واقعی اسطوره هایی ساختگی را برعرصه روان سازند و بدبختی از این جا شکل می گیرد که پست گیرنده های کم بضاعتی را که با رایزنی و......وگاهی هم غیرشایسته درگوشه ای، مصدر پستی پرطمطراق و دهان پرکن و ذهن های کم اطلاع را به هیجان و ذوق درآور مبدل می سازد. به دستمایه ای تبدیل می نمایند و مصرانه به هرچه واقعیت و برحق است می تازند و مرغ پاکوتاه مدنظر خود را به قاب قوسینی خیالی، همچون پور زال براریکه ی باورهای ساده ودهن بینی روانه و به کهکشانی آمیخته در سراب  به اکران در می آورند، جامعه ی پاک و محروم و به عمد نادیده گرفته ی ما نیز اکثرا با تاسی و پیروی از این بانگ های شوم وآبکی، مجذوب سرابی می شوند و سره های واقعی خود را به حاشیه می رانند،راستش محرومیت ادامه دار و زجردهنده ی بقول حکیم ناصرخسرو نشات گرفته از همین کج نگری هاست. ما در تشخیص (اول امثال خودم وبعد....)، و نمی دانیم و یا نمی خواهیم دست از تعصب ولجاجت برداریم  که ......بله  باید نتیجه گرفت که این بلایا : از ماست که برماست!!!

 2  افتاده ام، مثل پرکاهی در دست باد، به اورژانس بیمارستان تامین اجتماعی مراجعه نموده ام ( اگر درپیاده رو می ماندم بهترم بود ) دارم از درد می میرم، راهم نمی دهند، خانمی محترم گوشی تشخیص طبابت برگردن، بازجویی ام می کند، حرف هایم را می شنود و می فرماید شما دیسک کمردارید، دلم فرو می ریزد، پزشک محترم ادامه می دهد: ما فعلا تشخیصمان این است که باید بروی ام آر آی! و فعلا پزشک نداریم وام آر....هم  ....می گویم خانم دکتر من با این سن و سال خیلی درد دارم .....حرفم را قطع می نماید بروید دکترعمومی در درمانگاه همینجا، می رویم وجواب این است که نوبت تلفنی نداری به سلامت، با هر بدبختی که بود برگشتم و بعد مشخص شد که نه دیسکی درکار است و....این قضیه مربوط می شود به روزپنجم ماه مبارک رمضان و سئوال من از دولت علی برکت الله انتخابی خودم این است که من بازنشسته ی تامین اجتماعی هستم، این سازمان مورد تهاجم و غارت قرار گرفته است و زمان دولت کریمه ی قبل از تدبیر و امید و زمان جلوس قاضی مرتضوی، درد سرندهم اکنون وزیرکشور تدبیر وامید، والی دوره اولش را در استان ما که هم استانی ماست ،روانه گیلان نمود که برای استان ما جای سرور و شادی است، تا سال 2400 هنوز راه نیم درازی است، چه شد ایشان را برداشتید و به امید زنده کردن مخروبه ی تامین اجتماعی ایشان را مصدر این سازمان قراردادید ؟ آیا با آمدن ایشان،آب رفته ی زجر و سی و چند ساله ی بیمه گران سازمان به جوی باز می گردد؟ فقط این را می توانم بگویم که شیخ عزیز  چاه بی آب وخشک مزرعه ای را که نزدیک به هشت سال ندیدی به دست یک بوشهری سپردی تا کم کاری و ناتوانی را در زمین بوشهر محروم به همایش بگذاری !!!


 3   عجیب است، هرتحولی که صورت می گرفت درکشور ما، اول اتفاقی که می افتاد ریزش قیمت ها بود ، با اعلام  مذاکره ی بین الملل اروپایی وآمریکای ترامپ، دلارو یورو و.. ..وسکه و....یکباره ریزش کرد، هجوم دلاری ها و......به گفته ی مردم خرید ده درصد و فروش صفر، ولی این همهمه ی باید گفت موقت، در بازار و خرید مایحتاج مردم هیچگونه اثری نداشت که هیج گرانترهم شد، نگاه من این است که دولت از خودش اختیاری ندارد و یا وابسته تجار گردن کلفت است و باز هم زور مافیایی جراتش را خواب کرده است و یا خودش هم دستی بر این آتش دارد و......!!!

منبع: