پیغام: برخی از اخبار منتشر شده در رسانه ها و فضای مجازی، سوژه طنز "اسماعیل منصورنژاد" طنز نویس بوشهری شده که در ستون طنز "نیش ستون" شماره 807 هفته نامه پیغام آمده است، در ادامه می خوانید:
1)
«وزیر صمت: ما میتوانیم.»
🔴 چیچی را می توانید برادرجان؟ شاید منظور وزیر محترم این است که پول از مردم میگیریم یکماهه خودرو تحویل بدهیم، ولی نمیدهیم و کسی هم کاری به کارمان ندارد و ما اینیم. یعنی میتوانیم.
🔷 امام جمعه موقت اصفهان: بانوان با چادر مشکی، به فکر سلامت فکری جوانان و مردم هستند.
🔴 کسی که با چادر مشکی یک زن سلامتیاش تأمین شود؛ یا اونی که با دیدن یک زن «بدحجاب» حالی به حالی بشود، هر دو باید بروند پیش روانشناس خودشان را معالجه بکنند پدر جان.
آدم مریض بالاخره یک سوراخ برای حل مشکلات روحی روانیاش پیدا میکند و صد تا چادر هم جلودارش نیست. مگر اینکه بگوییم کل ملت بیمار است، که نیست.
🔷 رئیس اول اتاق اصناف تهران: برخی این پرسش را مطرح میکنند که چرا با ارزانتر شدن قیمت دلار قیمت گوشیهای تلفن همراه گران مانده است؟
🔴به خاطر اینکه هر کی به هر کی است و... شاد زی در شهر هرت. به زبان فارسی یعنی: صاحب لا صاحب والفروشنده صاحب اختیار تا آنجا که کیفش بگیرد و الهرگونه سوال انّه غیر معقول.
حالا جنابعالی بیا هی برای خلایق فلسفه بباف و دلیل ترشیده و تاریخگذشته بیاور که چنین و چنان است.
🔷 جراید: ثبت نام برای عضویت در تیمهای تذکر حجاب در قم.
🔴 در شهری که هر خیابانش 500 گنبد و بارگاه دارد و عدهای باید زیر سایه این همه گنبد و بارگاه تذکر بدهند آی خواهر حجابت را رعایت کن، به زبان فارسی یعنی الفاتحه معالصلوات.
2)
🔷 نمکی، وزیر بهداشت: چگونه میخواهیم به پدر شهیدی بگوییم که برخی رفتهاند ۲ میلیون یورو استنت قلبی وارد کنند، اما به جایش کابل برق آوردهاند.
🔴اولاً نیازی نیست به پدر شهید چیزی بگویید، خودش میفهمد در مملکت چه خبر است. حالا محض احتیاط و محکمکاری، چیزکی هم بگویید، اشکالی ندارد. الان عرض میکنم چه بگویید:
ـ سلام پدر شهید
ـ علیک سلام پدرجان
ـ قلبتان چطور است؟
ـ الحمدلله، خیلی خوب است.
ـ استنت قلبی لازم ندارید پدرجان؟
ـ نه خیر، قلبم سالم است و مشکلی ندارد. آدمی که نه بچهاش در «بِوِرلی هیلز» امریکاست، نه خودش در «باستی هیلز» لواسان ویلای 700 میلیاردی دارد، نه بدهکار بانکی است، قلبش سالم سالم است.
ـ خداوند فرزند شهید شما را....
ـ این چیزها به شما ربطی ندارد، حرفت را بزن...
ـ نه، منظورم این بود که...
ـ پس برو سر اصل مطلب و بنال. وقت بنده را هم خراب نکن، این همه من زورم و تو زورم نگو...
ـ عرض به حضور شما، عدهای 2 میلیون یرورو ارز دولتی گرفتهاند که بروند استنت قلبی وارد بکنند، ولی به جای آن کابل برق وارد کردهاند.
ـ اولاً اول که بنده نمیفهمم ارز یعنی چه و کاری به این جور چیزها ندارم. اولاً دوم که به بنده ربطی ندارد و این را به رییسجمهور و رییس قوه قضاییه و رییس مجلس بگویید. ثانیاً کابل برق هم به درد میخورد، همین امروز تمام کابلهای کوچه ما را دزدیدند، خواهشاً 200 ـ 300 متر کابل لازم داریم که برق کوچهمان راه بیفتد.
ـ نه پدرجان، منظورمان این نبود...
ـ خب بگو چه مرگته؟
ـ راستش ما نمیفهمیدیم چطور این خبر را به شما بگوییم.
ـ حالا که گفتی، منظور؟
ـ منظورم این است که شما شوکه نشدید؟
ـ نه خیر، خیلی هم خوشحال شدم. فقط خواهشاً 200 ـ 300 متر کابل بیاورید تا برق کوچهمان راه بیفتد، در ضمن یک نگهبان هم بگذارید سر کوچه که وقتی ما خواب هستیم، کابلها را ندزدند. الباقی کابلهای وارداتی را هم بدهید به دزدها که مجبور نباشند بروند بالای تیر برق خودشان را یکشند.