سالها در گیر کاهش وزن بودم و رژیم های غذایی زیادی رو تجربه کردم مثل کم خوری، تک خوری، گیاه خواری، چربی خواری، خام خواری و همچنین ورزش های مختلف از پیاده روی گرفته تا والیبال، ایروبیک، کار با دستگاه ،وزنه زدن، دویدن کنار ساحل در هوای گرم برای چربی سوزی و... اما همه این انتخاب ها صرف نظر از هزینه های سنگینی که به بنده تحمیل کردند بعد از مدت کوتاهی که کمترین آن 6 ماه و بیشترین آن 2 سال بود وزن گذشته به علاوه چند کیلو بیشتر را همراه با دسته گل افسردگی به عنوان پاداش تلاش بی وقفه به من هدیه دادند آنگاه من ماندم و کوله باری از غم های بی پایان که شدت آن پس از دعوت شدن به چند مهمانی و انتخاب لباسهای زیبایی که همه بر تنم دهن کجی کردند، سپس تماشای چند دوست خوش اندام خوش لباس در جشن که کانون توجه سایرین بودند و البته درد زانو و کمر همه آغازی بود برای حسرت، مقایسه و باز شدن سر شکایت با خالق یکتا که چرا با من چنین کنی آخر تو!؟ مگر قحط استعداد بود که در این یکی مرا درخشان کردی!؟
در همه این سالها فقط از الگوهای رژیم غذایی که از کارشناسان تغذیه و پکیج های لاغری، به دست آورده بودم استفاده کردم و با دقت آنها را انجام دادم بدون اینکه دقیقا بدانم علت چیست و برای کاهش وزن رژیم غذایی لازم است یا برنامه غذایی، هر دو یا هیچ کدام!؟ در میان قهر و آشتی های من با رژیم های غذایی و ایجاد چروک های پوستی حاصل از چاق و لاغر کردن های بیشمار در پی انتخاب های ناآگاهانه یا همان انتخاب های کور خودمان، چون صرفا کارشناس تغذیه تشخیص داد که من باید کالری کمتری در روز دریافت کنم، مربی ورزش تنها راه حل را در ورزش هوازی می دانست ، فلان دوست، خواهر و یا خانم همسایه با این یا ان نوع رژیم توانسته است به وزن و اندام ایده آل خود برسد من نیز به جایی رسیدم از نوع نقطه عطف(تغییر)، از آنجایی که هر چه از دل بگذرد یا ارزویی در دل بود بر اساس و قوانین حاکم بر جهان هستی( قانون جذب )بی تردید پاسخی در بیرون وجود دارد حدود یک سال پیش با دوستی قدیمی که اتفاقا پزشک آن هم از نوع محقق در زمینه فعالیت ذهن بود به طور کاملا اتفاقی دیدار کردم، او نقطه آغاز تمام تغییراتی است که دراین مقاله و مقاله های آتی خواهید خواند.
لطفا برای 10 دقیقه وقت بگذارید و این یادداشت را تا انتها بخوانید بی شک نه تنها پشیمان نخواهید شد بلکه جرقه ای را در درون خود احساس خواهید کرد البته اگر خودتان را دوست دارید و از اضافه وزنتان رنج می برید و یا هر عادت بد دیگری ! پیش از هر چیز بدانیم هر چند در بیشتر موارد رنج ها آزار دهنده و فرسایشی عمل می کنند اما در بسیاری موارد سکوی پرتاب بسیاری از پیشرفت های علمی بشر بوده و بر دانش و آگاهی او افزوده اند بنابراین از رنجی که اکنون با آن دست و پنجه نرم می کنیم ترسی به خود راه ندهیم برعکس رنج هایمان را در آغوش بگیریم و سپاسگزار باشیم زیرا در این رنج ها موهبتی عظیم نهفته است از نوع خودشناسی. از این طریق است که به راه حل می رسیم و هر لحظه در مقایسه با خودمان نسبت به قبل انسان بهتری خواهیم شد.
بنابراین اولین گام صادق بودن با خود و پذیرفتن اضافه وزن است در این نقطه، ما درصدد بر می آییم برای خودمان کاری انجام دهیم زیرا میدانیم مسولیت انچه موجب نارضایتی امروز ما از فیزیک مان است ریشه درونی دارد و تنها راه حل، ایجاد تغییر و تحول درون است زیرا بی تریدد مشکل جایی لانه امنی ایجاد کرده و به صورت ناخودآگاه رفتار ما را کنترل میکند برای مثال موجب پر خوری می گردد و آن درون جایی نیست جز ضمیر ناخوادگاه، بنابراین در گام دوم نیاز به شناخت ضمیر ناخوادگاه داریم اگر ذهن را یک آپارتمان 3 طبقه در نظر بگیریم طبقه اول ذهن جهانی، طبقه دوم ذهن نیمه آگاه و طبقه سوم ذهن آگاه است . ذهن نیمه آگاه یا ضمیر ناخوادگاه به صورت اتوماتیک مسولیت بسیاری از فعالیت های حیاتی ما را به عهده دارد مثل تنفس، گوارش، ضربان قلب و همچنین همه باورها، ایده ها، عادت ها، تصاویر و اطلاعات دوران زندگی از طریق فرایند یادگیری به صورت الگوی تثبت شده یا پارادایم وارد این قسمت شده و منجر به رفتار می گردد و به صورت اتوماتیک زندگی ما را کنترل می کند، هر چند بسیاری از این الگو های ذهنی غلط هستند مادامی که آنها شناخته و حذف نشوند ما قادر به تغییر زندگی خود نیستیم و مرتب درجا می زنیم. اما سوال اینجاست که چگونه پارادایم های غلط ضمیر ناخوادگاه را شناسایی کنیم . باید بدانیم رنج ها موهبت هستند و برای ما پیامی دارند و نباید نسبت به آنها بی تفاوت باشیم برای مثال از خودمان سوال کنیم چرا رنج می بریم!؟ چرا چاق هستیم !؟ چرا پر خوری میکنیم!؟ طرح سوال درست ما را به پاسخ درست می رساند. برای یافتن پاسخ سوال اول و دوم نخست باید فرایند یادگیری را درک کنیم یادگیری عبارت است از آموزشی که منجر به ایجاد الگوی تثبیت شده در ضمیر ناخوادگاه و ایجاد رفتار اتوماتیک در فرد گردد مثل راه رفتن و حرف زدن که در دوران کودکی آموختیم در ضمیر ناخوادگاه تثبیت شد و اکنون جز لاینفک رفتار روزمره ماست بنابراین نکته مهم در فرایند یادگیری تغییر الگوی ذهن و ایجاد رفتار اتوماتیک در فرد است. بر اساس تحقیقات(جودسان بروئر، روانپزشک) یادگیری ساده ترین مکانیسم سیستم عصبی بدن است که مبتنی بر سه بخش اصلی انگیزش، رفتار و پاداش است ما غذا رو می بینیم (انگیزش) غذا را خورده و مزه می کنیم (رفتار) و احساس خوب داریم (پاداش) و این گزینه سوم منجر به تکرار می شود و تکرار منجر به تثبیت آن الگوی جدید رفتاری، اکنون تصور کنید در حالت عصبانیت و استرس قرار دارید در این حالت یکباره ارتباط عصبی بدن شما با قسمت جلوی مغز به نام کورتکس ضعیف و یا قطع می شود و شما در این لحظه یک عدد شکلات ناقابل را میل می فرمایید آرام می شوید سیستم عصبی احساس خوب شما را درک می کند بنابراین پاداش را دریافت کرده و از این به بعد در حالت استرس و عصبانیت به شما پیام می رسد که شکلات ( مواد غذایی به خصوص شیرین ) مصرف کنید تا حالتان خوب شود در این لحظه شما باید به احساس و حالت روحی روانی خود آگاه باشید و متوجه باشید که ضمیر ناخوادگاه در حال کنترل رفتار شماست. آگاه بودن و مشاهده رفتارتان به شما کمک خواهد کرد تا الگوی ذهنی غلط را شناخته و حذف نمایید البته با تکرار، تمرین و داشتن برنامه غذایی و استفاده از مواد غذایی مفید نه رژیم غذایی زیرا داشتن رژیم غذایی به معنای کاهش کالری مصرفی منجر به کاهش متابولیسم می گردد و مقاوم شدن بدن در مقابل متابولیسم. برای مثال پیش از دوران عادت ماهیانه برخی از بانوان پر خوری می کنند زیرا ضمیر ناخوادگاه که مسول فعالیت های حیاتی و حفظ بقا انسان است به شکل کاملا هوشمند می داند که قرار است بدن خون از دست بدهد پس احساس خطر می کند درست مثل رخداد قحطی در زمان خشکسالی در این هنگام بدن آماده ذخیره سازی می شود و متابولیسم را کاهش می دهد در حقیقت صرفه جویی می کند تا به خیال خود از مرگ جلوگیری نماید.
بنابراین با پذیرش – کنجکاوی – توجه – آگاهی می توانیم از شر بسیاری از عادتهای بدمان مثل پر خوری، سیگار کشیدن و... خلاص شویم و بیشتر به خودمان آسیب نزنیم تنها با آگاهی از مکانیسم شکل گیری یک الگوی ذهنی غلط.