یکی از موانع درونی که موجب می شود در زندگی خود پیشرفت نکنیم توجه به محدودیت هاست این در حالی است که مغز بیشتر انسان ها این گونه برنامه ریزی شده است در یک تحقیق میدانی یا به عبارتی جستجوی ساده در میان دوستان و اعضای خانواده خود خواهید فهمید که نیمه خالی لیوان پر اهمیت تر از نیمه پر آن است اگر شما نیز از این دسته از افراد هستید لطفا ادامه مقاله را از دست ندهید و پس از مطالعه، مطالبی را که دریافت کردید کاربردی کنید زیرا تنها در این صورت است که می توانید بگویید چیزی را یاد گرفته اید پیش از آنکه بدانیم دلیل توجه بیش از حد ما به محدودیت ها چیست باید بدانیم توجه چیست !؟ هنر پیشه ای بنام مورگان فریمن سالها پیش گفت:« انسانها از 10 درصد ظرفیت مغزشان استفاده می کنند.» این در حالی است که خانم آمیشی جا متخصص عصب شناسی می گوید: « مغز عضوی به غایت کارآمد و انرژی بر است که به طور کامل 100 در صد مورد استفاده قرار می گیرد اما با اینکه از ظرفیت کاملش استفاده می شود از مشکل بار اضافی اطلاعات رنج می برد. در محیط اطراف، اطلاعات خیلی زیادی وجود دارد که مغز می تواند کاملا تحلیل کند برای حل مشکل بار اضافی اطلاعات سیر تکامل راه حلی طراحی کرده است که سیستم "توجه" مغز نام دارد توجه به ما مجال می دهد که منابع محاسباتی مغز را پیدا کنیم به عبارتی می توان توجه را فرمانده مغز دانست.» اما در ادامه تحقیقات این سوال برای این محقق پیش آمد که آیا توجه می تواند فرمانده یا هدایت کننده خوبی برای مغز باشد یا خیر !؟ا
ما انسان ها به وسیله انرژی مغز که ذهن نام دارد فکر می کنیم که شامل سه بخش آگاه ، نیمه آگاه (ضمیر ناخوادگاه) و جهانی است و بسیاری از رفتارهای امروز ما حاصل فرایند یادگیری دوران کودکی است که بصورت الگوی ذهنی (پارادایم) واقع در ضمیر ناخودآگاه به طور اتوماتیک زندگی ما را کنترل می کند بسیاری از محققان معتقند که بشر به وسیله ضمیر ناخوادگاه اش هیپنوتیزم شده است و به همین دلیل از خلاقیت و لذت در 95 درصد جمعیت جهان خبری نیست و آنها به روزمره گی مشغولند. برای مثال اگر به زندگی خود از دوران کودکی تا به امروز نگاهی گذرا داشته باشیم و حوادثی را که از سرمان گذشته بررسی کنیم خواهیم دید به دلیل قرار گرفتن در دوران جنگ 8 ساله و تجربه کمبود دارو، مواد غذایی و نه شنیدن های بسیار و... که احتمالا برای متولدین دهه 60 مثال ملموسی است عادت به ذخیره سازی، صرفه جویی ، سازگاری و رقابت برای بقا از جانب والدین به فرزندان آموزش داده شده است و در اثر تکرار این موارد ضمیر ناخوادگاه ما محدودیت را به عنوان برنامه پیش فرض پذیرفته است که امکان پاک و جایگزین شدن ندارد لذا ذهن انسان به جای تمرکز بر روی توانایی های خود و منابع نامحدود موجود به صورت اتوماتیک محدودیت را در اولویت توجه قرار می دهد و در نتیجه با سرعت بیشتر در مسیر افسردگی که بیماری قرن است گام بر می دارد. بنابراین باید به خطر توجه به محدودیت ها توجه کرد و آگاه بود که در این موارد آیا توجه می تواند فرمانده لایقی برای مغز انسان باشد یا خیر!؟ روشن است که در این موارد توجه نمی تواند فرمانده قابل اعتمادی برای انسان باشد بنابراین ضروری است که با حساسیت بسیار به خاستگاه توجه، توجه نشان دهیم و با پاکسازی الگوی ذهنی غلط، الگوی ذهنی جدید را از طریق فرایند یادگیری ( انگیزش - رفتار – پاداش – تکرار ) جایگزین نماییم و بدین وسیله با تغییر کانون توجه از زندگی خلاقانه لذت ببریم. بیم آن می رود در اثر بی توجهی به توجه شاهد دفن استعدادهای بیشتری باشیم که فرصت ابراز خود را نیافته اند.