خودش مى گوید "ازدیار سکوت می آیم" اما سروده هایش در کتاب " از من نشان تو را مى پرسند" از احساس زیبایش که پشت کلمات پنهان شان مى کند، سخن مى گوید. سروده هاییى که ارتباط صمیمى و نزدیکى با مخاطب برقرار مى کند. در یک بعدظهر بهارى میزبان لیلا زیرک بودیم / شاعری متولد فصل باران ، زاده بوشهر، دانش اموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است که در کنار شاعری و نویسندگی تجربه روزنامه نگاری راهم دارد . با او پیرامون شعر به گفتگو نشستیم و از مجموعه تازه منتشر شده اش ، دغدغه هایش و همچنین جایگاه شعر زنان بوشهر . آنچه در ادامه مى آید ماحصل این گفتگوى صمیمانه ما است.
شما پیش از آنکه خودتان شاعر شوید، حتما انس و الفتی با شعر داشتهاید. این انس و الفت از کی آغاز شد؟
▪من با شعر از زمان کودکی آشنایی داشتم. پدربزرگم فرهنگی بودند و من در خانواده کاملاً فرهنگی و آشنا به شعر و ادبیات بزرگ شدم ، ولی سرایش اولین شعرم به دوره راهنمایی برمیگردد وقتی که دوازده ساله بودم و با معلم ادبیاتم خانم خیرالنساء عادلی آشنا شدم. ایشان مرا به شعر و ادبیات علاقهمند نمود و از جمله مشوقان من در زمینه ادبیات بودند.
یادتان میآید نخست کدام شعر توجهتان را جلب کرد؟
▪بله. در کتاب فارسی کلاس پنجم دبستان، از طریق شعر اشک یتیم با مطلع«روزی گذشت پادشهی از گذرگهی...»با اشعار جاوداننام، پروین اعتصامی، آشنا شدم. بعدها از کتابخانه پدربزرگم مجموعه اشعار ایشان را مطالعه کردم و از داستانها و تمثیلها و مناظرههای بینظیرش لذت بردم. اشعار پروین اعتصامی تخیل ،تمثیل و شخصیتبخشی به اشیاء بیجان را موسیقیوار با دنیای تخیّلات کودکانه من همراه کرد. بعدها، در دوران نوجوانی، فروغ فرخزاد، فخر زمان و چهره فاخر ادبیات معاصر، دنیای کودکیام را رنگ و بویی عاشقانه بخشید.
پس واسطه آشناییتان با شعر نیز زنان شاعر بوده اند!
بله همینطور است.
و ظاهرا اولین گام آشناییتان با شعر نیز از طریق شعر موزون و کلاسیک بوده است.
درست است. من از همان دوران نوجوانی، شعر با آرایش وزن را عاشقانه دوست داشتم و اکثر شعرهای کتاب درسی را از حفظ بودم. در دروان دبیرستان با اوزان شعری به طور صحیح آشنا شدم و قالب مورد علاقهام غزل شد.
در چه قالبهایی شعر را شروع کردید؟
در قالبهای کلاسیک. من در قالب غزل و چارپاره کارهایی چاپ شده در هفته نامههای پیغام، صدای بوشهر، خلیج فارس و نصیر دارم.
فکر میکنید قالب غزل امروز و استحکامش تا چه اندازه با شعر گذشته ما پیوند دارد؟
من شعر کلاسیک را، دنیای اوزان مختلف در لباسی فاخر بر قامت شاعرانی همچون رودکی و منوچهری و خواجوی کرمانی و فردوسی و حافظ و سعدی و سنایی و خاقانی و حضرت مولانا میبینم.
بیشک، شاعر به سرایش اهتمام نمیورزد مگر اینکه شناختی هر چند جزیی از غزلیات حافظ یا سعدی یا مولانا داشته باشد.
رودخانه شاعران عصر ما به دریای بزرگ نامآوران عرصه ادبی گذشته ما میریزد و شناسنامه ادبیات ما مزیّن به نام چنین شاعرانی است و اما شعر معاصر در واقع بزک شده و آرایش یافته همین سبک کلاسیک است با واژگان و اصطلاحات امروزی که حد فاصلی است با دنیای ادبی شاعران قرون گذشته و به گمانم سرایش غزل برای شاعران نوقلم امروزی، اولین گام بر نردبان شعری و اولین تلنگر بر حس درونخیز و درونریز و چه بسا متعالی سرآینده است. من خودم با غزل شروع کردم و اولین غزلم هم سبک و بوی عراقی داشت.
با این حسی که شما به غزل و شعر کلاسیک دارید، این پرسش پیش میآید که چرا نخستین مجموعه شعرتان را در قالب سپید منتشر کردید؟
من مجموعهای ازغزل و چهارپاره داشتم . اما فضای این غزلها متعلق به حدود دو دهه پیش است. از طرفی مجموعه اشعار سپید من با تشویق و اصرار استاد بزرگوار آقای دکتر رضا معتمد منتشر شد. ایشان شناخت خوبی نسبت به اشعار سپید و غزلهای من داشتند و معتقد بودند که اشعار سپید من، دنیایی امروزی تر و عاشقانه تر را به تصویر می کشد.
با این همه آشنایی و علاقه به خواندن شعر و سرودن شعر، فکر نمیکنید کمی دیر به انتشار مجموعه شعرتان دست زدید؟
تا دیر را چه معنا کنیم. اما فارغ از دغدغهها و گرفتاریهای روزمره زندگی، شاید یکی از دلایلی که باعث تأخیر در چاپ مجموعه شعرم شد، نگاه وسواسگونه و کمالگرایانه نسبت به اشعارم بود. البته از این حرفم نباید چنین برداشت شود که مجموعه شعر من در نقطه کمال است. اما خوب انسان گاهی برای رسیدن به یک تصمیم باید به یک نقطه خاص برسد که برای خودش قانع کننده باشد. من بعد از مدتها به آن نقطه قانع کننده رسیدم.
شما یک زن هستید. یک زن شاعر با دغدغهها و دلمشغولیهای یک زن امروزی. دغدغهها و دلمشغولیهای زنانه تا چه اندازه در شعرتان پژواک دارد؟
دلمشغولی یک مفهوم عام و چند بعدی است. دلمشغولی زنانه هم ابعادی متنوع دارد بهخصوص در شعر یک زن. مثل دلمشغولیهای اجتماعی، تغزل و عاشقانگی و مادرانگی.
در شعر شما کدام یک از این وجوه بیشتر انعکاس دارد؟
زنانگی و عاشقانههای زنانه در اشعار من بیشتر دیده میشود. من به شعر زنانه و تأثیرات ظریف آن بر صیقل دادن و تلنگر زدن به روح و روان مخاطب و خواننده اعتقاد دارم.
اگر بخواهید تعریفی برای شعر خوب ارائه دهید، چه معیارهایی میتوانند، معرف یک شعر خوب باشند؟
شعر خوب الهامی الهی در قالب کلماتی متداول در زمان و زبان سراینده است و تاریخ هیچوقت نه معجزه زایش ذهن شاعر، و نه صاحب اثر را فراموش خواهد کرد. به نظرم شعر خوب شعری است که تاریخ انقضا ندارد و در هر دوره سینه به سینه و نسل به نسل تفسیر، نقد، و تکرار می شود.
شما یک زن هستید. یک زن شاعر و از صحبتهای پیشتان برمیآید که در باره زنان شاعر و اثرگذاریشان در شعر فارسی آگاهی خوبی دارید. نقش زنان شاعر ایرانی را در شکلگیری و تکامل شعر فارسی تا چه اندازه با اهمیت میدانید؟
زنان ایرانی بهخصوص زنان جنوب در سرایش و ثبت و ضبط مضامین بلند شعر پارسی، نقش و جایگاه ممتازی دارند. زنانگی بخش جدایی ناپذیر از شعر زنان ایرانی بهشمار میرود و هر جا زن ایرانی حضور داشته، قند شعر پارسی شهد و شیرینی خود را گسترانیده است.
جالب است بدانید که اولین زن پارسیگوی که بهعنوان مادر شعر پارسی از او یاد میکنند، رابعه دختر کعب قزداری شاعر قرن چهارم هجری همدوره با سامانیان و رودکی بوده که به استناد گفتار عطار نیشابوری با رودکی دیدار و مشاعره داشته است. این مقدمه را برای این گفتم که بدانید نقش زنان در شعر فارسی نقش مهم و قابل اعتنایی است.
و حالا اگر این پرسش را مطرح کنیم که نقشآفرینی زنان شاعر جنوب بهخصوص شاعران زن بوشهر در شعر امروز چگونه است، پاسختان چیست؟
در جنوب، همیشه شرایط به مراتب برای زنان سختتر بوده است. با وجود این، هیچگاه چشمه سرایش زن جنوب از جوشیدن باز نه ایستاده و حتی زنانی که سواد خواندن و نوشتن نداشتند، نیز گنجینهای از شعر و ضربالمثلهای شیرین پارسی و دریچه آشنایی شاعران فردا با لطایف و ظرایف شعر و ادب پارسی بهشمار میروند.
مثال بارز آن برای من، مادربزرگم بود که با وجود سوادی اندک، زنی مکتب رفته و خوشقریحه بود و بهجرات میتوانم بگویم که تمام رباعیات خیام را از حفظ بود. هرچند سواد سرایش نداشت ولی دوستدار شعر و گنجینهی قصه و ضربالمثل بود. میخواهم بگویم زنان بوشهری نسلهای قبل از ما هم حتی با وجود سوادی کم به شعر و شاعری علاقهمند بودند و اگر خودشان دستی بر قلم نداشتند، سینهای گشاده و ذوقی لطیف و حافظهای قوی برای حفظ اشعار بزرگان داشتند. در حال حاضر نیز زنانی هستند از خطه جنوب که عاشقانههای زیادی دارند که از شعرشان گرمای جنوب میتراود و یکهتاز غزل و سپیدگوی روزگار خود هستند از دیار دشتستان، از دیّر، از خورموج، از گناوه تا بوشهر؛ شاعران زن جنوبی دلشان گرم و سرشان پر است از موسیقی دریا و تابش خورشید سوزان.
بهطور مصداقیتر نام و اثر کدام زنان شاعر در بوشهر به خاطرتان مانده است؟
متأسفانه خیلی از زنان شاعر ما، در دیار خود هم گمنام هستند اما باز هم هستند زنانی که جرأت و جسارت در کلامشان عاشقانههای یک بوشهری مبارز را به تصویر میکشد. شاعرانی همچون زری شاهحسینی،منصوره حکمتشعار، ندا حقیقت ،نغمه ایزدپناه، روجا چمنکار، عزت خلیفهزاده، اسما شریفنژاد، محبوبه بصری، الهام مردانی، آزاده باصولی، سیما نوذری و در میان بومیسرایان نیز معصومه خدادادی و بسیاری دیگر که نامشان الان در خاطرم نیست.
فکر میکنید چه راههایی برای شناساندن بیشتر این چهرههای ادبی وجود دارد؟
البته خیلی از این زنان شاعر چهرههایی ملیاند. بیشتر این شاعران زن یک یا چند مجموعه شعر منتشر کردهاند و در فضای ادبی استان و ایران بهخوبی شناخته شدهاند. با اینحال امیدوارم که رسانهها بهخصوص مطبوعات و صدا و سیمای بوشهر نقش بهسزاتری در شناخته شدن و درخشش این عزیزان در عرصه عمومی داشته باشند.
منبع/پیام عسلویه