صدرالله محمدی، سرمایه‌ای که از دست رفت
صدرالله محمدی باغملایی در سعه‌ی صدر، آرامش و متانت و ادب زبانزد بود. کسی هرگز صدای بلند او را نشنید و در سخنان او هیچ‌گاه نشانی از گزندگی و آزار رسانی به خلق نبود. با این‌حال و با وجود نرم‌خویی ذاتی و متانت همیشگی، بر آرمان‌های انسانی‌اش استوار بود.
كدخبر: 117184
1399/05/21

رضا معتمد

  مهندس صدرالله محمدی باغملایی، دوست و برادر همراه و رفیق سال‌های دورم،  پس از دوره‌ای تحمل مشقت بیماری، در حالی چشم بر جهان فرو بست که پر از شور زندگی بود. او امیدش را هرگز و تا واپسین‌های حیات از دست نداد. با آن‌که چندماهی را به‌دلیل از دست دادن کلیه‌هایش با رنج‌ دیالیز سپری می‌کرد، همواره امیدوار به ادامه‌ی راه زندگی و با وجود ضعف قوای جسمانی، شکرگزار بود. اگر آن سکته‌ی مغزی به‌ناگهان سراغش نمی‌آمد و گرهی ناگشودنی بر پیچیدگی درمانی او نمی‌انداخت، شاید سال‌های سال ما را از  حظ وجودش بهره‌مند می‌ساخت اما دریغا که

باز جهان تیزچنگ و خلق شکار است

باز جهان را به‌جز شکار چه کار است؟

                             (ناصر خسرو)

به‌هر حال او اکنون از میان ما رفته است و باید ایمان بیاوریم به غیاب جسمانی او و دل خوش کنیم به حضور روحانی‌اش.

خبر درگذشت او با پژواکی وسیع در جامعه فرهنگی و محافل سیاسی و اجتماعی همراه بود و این، حاصل حضور وزین و اثرگذاری است که او‌ در عرصه‌ی اجتماعی داشت. او از خوش‌نامان روزگار بود و خوش‌نامی سعادتی است بزرگ. این خوش‌نامی و اثرگذاری سرمایه‌ای است که آسان به‌دست نمی‌آید. اول باید خود به سرمایه‌ای گران تبدیل شوی و او، بی‌گمان یکی از سرمایه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی استان بود و نیز  یکی از نمونه‌های برجسته از مسئولیت پذیری. رد این مسئولیت‌پذیری را در تمام شئون زندگی او می‌توان دنبال کرد.

او در جوانی، هنگامی که کشور با تجاوز بیگانه روبه‌رو شد، با اشتیاق تمام، روی به جبهه‌های جنگ آورد و زخم‌های عمیق و ماندگار جنگ را بر تن شریفش پذیرا شد و تا پایان عمر با این زخم و آسیب‌ها کنار آمد. همچنین در آغاز جوانی معلمی را برگزید و در قامت یک معلم جوان و دل‌سوز در دورترین روستاهای استان و کشور  خدمت کرد.

پس از آن در کسوت یک مدیر موفق در آموزش و پرورش به خدمت پرداخت و در هر موقعیتی که قرار گرفت، خطی روشن و نشانی ماندگار از تعهد انسانی و مسئولیت‌شناسی را از خود به یادگار گذاشت‌.

همچنین دوران مدیریت او بر مؤسسه فرهنگی، ورزشی شهرداری بوشهر را می‌توان از درخشان‌ترین مقاطع در تاریخ فرهنگ و هنر بوشهر به‌شمار آورد‌. حمایت سخاوتمندانه او از جریان‌های مختلف فرهنگی، ادبی و هنری، به محافل مختلف فرهنگی رونقی کم‌نظیر بخشید و به خلق آثار فاخر ادبی و هنری و فرهنگی کمک شایانی کرد.

او هرگز در بزرگداشت اهالی فرهنگ و هنر چیزی کم نگذاشت و از آنچه در وسع و توانش بود، مضایقه نکرد همچنان که در هنگام مدیریتش در جایگاه‌های مختلف مدیریتی آموزش و پرورش نیز از هیچ خدمتی به دانش‌آموزان و همکاران فرهنگی‌اش دریغ نکرد. روی باز و چهره‌ی گشاده‌اش در برابر اهل قلم و فرهنگ، از خاطره‌ی هیچ انسان منصفی زدوده نخواهد شد.

صدرالله محمدی باغملایی در سعه‌ی صدر، آرامش و متانت و ادب زبانزد بود. کسی هرگز صدای بلند او را نشنید و در سخنان او هیچ‌گاه نشانی از گزندگی و آزار رسانی به خلق نبود. با این‌حال و با وجود نرم‌خویی ذاتی و متانت همیشگی، بر آرمان‌های انسانی‌اش استوار بود.

صدرالله محمدی، انسانی آزاده و صادق و صاحب اندیشه بود که با پایمردی تمام بر باورها و آرمان‌هایش می‌ایستاد و در این ایستادگی تردیدی به دل راه نمی‌داد و پیامدهای گاه ناگوارش را به‌جان می‌خرید.

او به‌راستی اصلاح‌طلبی صادق و مؤمن بود و به‌راه و رسم اصلاح‌طلبی و میهن‌دوستی و وطن‌خواهی تا واپسین لحظات عمر استوار ماند.

وی قاری توانا و مدرس قرآن و مؤسس و مبتکر فعالیت‌های قرآنی در بیش از سه دهه بود اما هرگز فعالیت‌های دینی و مذهبی و قرآنی را به رخ این و آن نکشید و آن را برای خود به محملی برای فخرفروشی و طلب‌کاری تبدیل نکرد.

غیاب او در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی استان، بدون شک ضایعه‌ای بزرگ و صدمه‌ای است که جبرانش چندان آسان نخواهد بود. اما چاره چیست جز رنج فراق عزیزی چون او را در این روزهای تلخ تحمل کردن و به یاد او در دل شمعی افروختن و بر او درودی از صمیم جان فرستادن؟

در دلم بود که بی‌دوست نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

منبع: