حسام حق پرست
هُرم گرمای بوشهر
شرجی غلیظِ بوشهری
تا
بادِ شمال
تا
بارون شرّه ی بوشهری حتا
تو و همه منتظر تا پرواز روزنامه های صبح را به دست دکه هایی برساند که هر کدام برای اهل روزنامه ی بوشهری حالا دیگر به گریزگاه خاطرات تبدیل شده و تنها یاد آن ایّام باقی مانده!
یاد آن روزگارانِ بدون فضای مجازی! که هر کدام از روزنامه فروشی ها پاتوق و جمع فرهنگی، هنری، ورزشیِ خودش را داشت به وقت خرید روزنامه و مجله؛ حرف و حکایت از هر دری و دیدارهایی که تازه می شد و..!
جار و جنجال روزهای آخر شهریور اما حال و هوای خودش را داشت.
نتایج کنکور و آن قیل و قالِ پُر هیاهوی قبولی ها و غمناکی آنها که اسمشان در حرف مورد نظر پیدا نمی شد!
دکه های روزنامه فروشی اما روی دیگر هم داشت و آن نتیجه بخش بودن یک مکان فرهنگی و تأثیر مثبت آن در روند آگاهی و اطلاع رسانی جامعه بود وقتی که با جنسِ کاغذ، ارتباط و بهانه ی بیشتری برای مطالعه وجود داشت!
تعطیلی و تغییر به صنفی دیگر، هم حجم و روند مطالعه را کم نمود و هم آن روابط انسانی و اجتماعی را به هم ریخت!
البته و هر چند نمی توان مزایا و خدماتِ تکنولوژی(فضای مجازی) را نادیده انگاشت اما آن روزهایِ روزنامه! تاریخ را و زندگی و روزِ دوباره را برای مان تلنگر می زد!