*اسکندر احمدنیا نویسنده ستون "مرکر" صفحه اجتماعی هفته نامه پیغام در شماره 840 این نشریه ه برخی از مشکلات و مسائل روز در استان و کشور پرداخت که در ادامه می خوانید:
1 تا جایی که یادم مانده است، سراسر ساحل استان خودمان، نیروی کار به طور قاچاقی به امیرنشین های آن سوی خلیج فارس صادر می کردند ( از دهه ی سی تا اوایل انقلاب اسلامی، به خصوص دهه های سی و چهل وپنجاه و.....بخصوص برای کویت، برای سهولت رسیدن به کویت، حتی این نیروها ازطریق دبی و ابوظبی خود را به کویت می رسانیدند، کویتی ها سختگیر و امنیتی تر بودند، اما کار درآنجا بیشتر ومزد برتر داشتند، از بنایی گرفته تا کارگر عادی ونانوایی و.....این مقدمه را اگر کش بدهم کتابی چند جلدی خواهد شد ولی مقصد این نوشته برمی گردد به اوضاع بعد از انقلاب خودمان و به خصوص از اواخردهه ی شصت و به خصوص تر همین سال ها، اگر به گوشه گوشه ی استان و به ویژه مرکزاستان و جاهایی که ساخت وساز است سربزنی، ازکچکار وسیمان کار و شناژبندآرماتور وسخت ترین کار هرسازه از معمار برتر گرفته تا ساز وکار یک سرپناه معمولی تماما کارگران افعانی دخیل در انجام آن هستند، همه ی روزها با کارگرانی تنومند و درظاهر مشتاق کار از یاسوج ومناطق دیگر ازجمله گوشه هایی ازاستان های دیگرهستیم، با ماشین در داروخانه پارک کردم حدود بیست نفرشان روی ماشین ریختند وحتی راه بیرون آمدند را ازم گرفتند،گفتم من مسافرکش نیستم وآنها همدیگر را هل می دادند ونپرسیده و نسنجیده می خواستند سوارشوند، حالا کارشان چیست؟ یاجابجایی اسباب منزل یا شستن کولر و چیزهای ساده تری، این از این و اما جوان های شهری و روستایی خودمان را ببین (کاری به مدارک ومدارج آن ها ندارم ) رغبتی به انجام کارهایی که پیشی نیانشان ندارند و اگرمدرک دارند، میز می خواهند و بسیاریشان هم حتی تاب کارگری درشرکتهای وابسته به عسلویه ندارند، اینجا این پدیده را باید آسیب شناسی مطول و دقیقی نمود که چرا؟ قصد محکوم کردن کسی درمیان نیست اما این کرختی و فرار از کاروفریاد کشیدن از بیکاری، چرا؟ جوان یک دوره نمی بیند، مثلا فنی حرفه ای و درکنارآن کسب تجارب دیگر ودر زمینه های دیگر، یا مسافرکشی ویا ......ودیگر هیچ وزل زدن به دیوار وسقف وآسمان و.....البته درکشور ونهادهای مسئول هم حرکتی برای رفع این معضل اساسی وجود ندارد، اما چرا کارگر افغانی می آید اینجا وماهر درحرفه های متعددی می شود و من فلان جایی این خاک نوع کارهای آن ها را عار می دانم؟ افغانی ها دراقصا نقاط کشورما کشاورز و..... معدن کار و...نیز هستند، روح پدران وپیشینانمان شادویادشان گرامی!
2 این همه شعار وتبلیغ در رابطه با خدمات بیمه، آیا نهادی هست که خروجی مثبت این بیمه شدن را برای طبقات بیمه شده درعمل نشان بدهد، من دفترچه بیمه ام تامین اجتماعی است، دراین وامصیبت کرونا به هیچ بیمارستانی نمی توانم مراجعه کنم، بیشترین داروهای اساسی بیمه شامل شان نمی شوند تعرفه ی پزشکان ازسوی دیگر متری بالا رفته است و بسیاری هم که رک وپوست کنده می فرمایند: باهیچ بیمه ای قرارداد نداریم و.....این بیمه به درد کجا می خورد درمانگاه ها هم اکثرا داروی بیرون از حیطه ی خودشان می نویسند و بسیارخدمات دیگری که .. ..باید آزاد و ازجیب باید متحمل شوی، حرف زیاد است وگوش هم فراوان ولی شنوایی نیست که نیست!
3 نماینده محترم بوشهر،گناوه و دیلم، اخیرا از وزیرکشور مجوز فعالیت تیم شاهین لیان شهرداری بوشهر را گرفته است، تیمی که هم بنام شاهین اصلی و پرسابقه ی این شهر و استان درلیگ برتر با درخشش ظاهر شد و با نامدیریتی از نام افتاد، حالا تیمداری شهرداری را دیدیم همین که به لیگ برتر رسید، طبق قانونی که بنیانگذارانش می دانستند و نگفتند، شهرداری مجوز تیم داری درلیگ برتر ندارد، اگر ندارد چرا حالا هم دستتان را توی سوراخی فرو می کنید که قبلش سرتا ته انگشتانتان را مارگزید؟ کار قبلی را شهرداری ازقبل کرد که می فرمود شاهینیم و شاهین را دوست دارم، اگر چه کارش خوب بود ولی اهداف وهدف دیگر هم درش بود و اکنون دوباره با اقدام نماینده ی محترم آیا نظر بر رسیدن به اهداف وهدف غیر ورزشی ندارد؟ این تیم برفرض اینکه دراین بحران اقتصادی موفق به صعود شود، آیا جناب نماینده ی عزیز، فکر بعدش را هم کرده است؟ اگرچه در همین لیگ یک هم هزینه ی این تیم بسیاربالاست، باز هم قراراست مردم و به خصوص شاهین دوستان را به ترکستان دیگری بفرستند، امیدواریم غیر از این بشود!