حسام حق پرست
آن صدای بی مانند گروهِ عارفِ تاریخیِ تاریخ موسیقی ایران!
آن دوره ی بی تکرارِ تاریخ موسیقی ایران!
حالا دیری ست خسته می خواند!
خسته می نوازد!
و خسته حال می شنوند خیلِ مشتاقان آن ساز و آوازِ گل های پیرنیا و چاووش لطفی!
و داغِ وداعِ دستانِ سرو آزاد موسیقی ایران تا ابد باقی!
آن موسيقی دانِ فیلسوف نِشابور!
و چه خوش نشست آن آوای تفتیده ی کویر بر سازش؛
ایرج بسطامی
تحریرها،اوج و آنچه می بایست تا تمام عیار و جاوانه بخواند و بماند در آن افشاریِ بی پایان؛
*رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی*
بسطامیِ جوان و جوانه ی آواز ایران فارغ از هر اشاره ی فنّی و تخصصی، صدایی مهربان و بی ریا برای موسیقی ایران سر داد و حال آواز را چند صباحی دیگرگون ساخت! تو گویی جامعه تشنه ی آوازش بود تا تنها با همان افشاری تاریخی شود!
آوارِ تلخ؛ آواز را مغموم ساخت و این معامله تا صبحدم نماند!