دههی چهل، دههای بود که بر محور یکی از سرکوبهای متأثر از کودتایی تلخ و یأسآور با تمام زخمهایی مهلک و توأم با نومیدی و عزلت شکل گرفت. در گرماگرم ترورها و دسته و گروههایی که قارچوار و تقریباً خودرو و کاملاً جوششی روییده بودند و در عرصهی مقاومت و مقابله با قرنطینه بهوجود آمدند، اهالی روزنامهنگاری وادبیات و....پیشگام مبارزهای شدند که از گذر بیست و هشت مرداد به مدت بیش از یک دهه سکوت و سرگردانی به خودنمایی پرداخت.از تعقیب و بگیر و ببندها، نوشتن و نشر و شعار و روزنامه وکتاب و شب نامه، علیرغم اعدامهای هرازگاهی و... در گذر از هر آنچه که به اشاره و موجز بیان شد، خروجیاش انقلابی سریع برعرصهی این خاک بود که باعث ایجاد حیرتی جهانی شد، انقلابی که چشم بازنکرده درگیر جنگی ناگهانی درست در چند قدمی خود شد. هشت سال فشار و تحمل و ویرانی بهگونهای رنگ رهایی گرفت، هزینهی این رهایی سماجت و ایثاری بود که شرحش در تاریخ از ماندگارترینهاست، خوب است که مقصد سوژهی مورد نظر این مقدمه را نیز پی گرفته و ورود کنیم.
بر اتفاقات بعد از انقلاب و جنگ و بعد از انقلاب اسلامی و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ۵۷مدتی توام باشور پیروزی داشت طی می شد،هجوم صدام تکریتی این شور و شیدایی را به کام مردم تلخ نمود، ارتشی نیمه پراکنده و پاسدارانی نورس و امکاناتی تقریبا ضعیف،خارقالعاده بودند مردم. از پیر و جوان،غوغای شهادت طلبی دنیا را متحیر و به تعجب واداشت. رفته رفته شعرانقلاب و ادبیات از دههی شصت چشمک زنان وارد عرصه شد،جهانی طلایی و سرشار از أثاری نو و باید گفت ماندگار. جرقهای که با ورود به دههی هفتاد، شاخص و هنجارشکنیهای مثبتی را بر عرصه عرضه نمود، مطبوعات شکل گرفتند و دورانی طلایی درخشیدن آغاز نمود.
انگیزهی من از نوشتن این مطلب،تقدیر از یک ژورنالیست بسیار پرتلاش و حرفهای است که در کنار او بودن،برای من کمبضاعت، هدیهای کمنظیر بوده و اگر باشم باز هم هست.
نتوانستم در همایش تقدیر از این مرد ادیب، به گناوه بروم. در عرض چند ماه چند عزیز برجسته از خانوادهام را از دست دادم و یکی از آنها درست همزمان با این همایش دلپذیر توام شد.من نتوانستم دراین همایش مبارک و کم همتا به گناوه بروم.نرفتم و عذر هم فقط فرار از نتوانستن است.در این میان میخواهم بگویم که دکتر رضا معتمد در این غوغای سیاست و ادب و فرهنگ دیار ما با تمام سختیهایش،حق بزرگی و نقش بزرگتری را دارد و داشته است. سردبیران و مدیران مطبوعاتی ما از دم حق بزرگی بر گردن مخاطبانی همچون من داشته و دارند. این ادیب بزرگ اما بر گردن حقیر سراپا تقصیر و ارشاد در وادی فرهنگ نقش خاص و ویژهای داشته است. تقدیر این مرد بزرگ را سر راهم گذاشت به گونهای که هر چه بگویم، نمیتوانم یک صدم از سخاوت و لطف بی دریغش را به قلم بیاورم!