رسول سعادت نيا- وکیل پایه یک دادگستری استان بوشهر
از كه بگويم..
وز چه بنويسم
مگر از اين داغ تر مي شود وطنم…!؟ كيان نه ساله، پاره تن ميهن و نوجوانان يكي پس از ديگر از آشيان پرمي كشند و ناله ي مرغ سحري طنين انداز هر كوي و گذر است.
زينب داغ ديده در وداع با فرزند، جور بي حد، فرياد مي كشد و يادگار فرشته بانو بر مزار مادر به خاك سرد چنگ مي زند و امواج ضجه اش گوش پيرفلك كر كرده ولي خواب زدگان را خفتگي ز سر بيرون نمي رود.
آرتين خردسال به يكباره تنها بازمانده ي خانواده مي شود و مُهر سياه بر پيشاني جهالت فرو مي نشاند و همچون كيان، دانيال، مونا، نيما، سارينا، زكريا وو ..قرباني كودك در آستانهي روز جهاني كودك است.
پدر كامور در رثاي فرزند، نفيرجمهوريت بر مي كشد و از شهامت و شهادت نونهالش زپاي افتاگان را دست ياري و درس استقامت و همدلي مي دهد اما مجلس نشينان و خطيبان از همدگر در سبقتند و كوبه هاي خشونت و ارعاب بر مردمان معترض و داغدار مي نوازند.
پروپاگانداي رسانه اي چنان در قلب رويدادها مي كوشند كه به جاي تنوير وقايع و اقناع افكار عمومي فرصت براي رسانه هاي بيگانه فراهم مي كنند و مجال كوشش رسانه مستقل را تنگ و بي رنگ نموده اند. رسانه اي كه رسالتش شفافيت سازي، اطلاع رساني و حلقه ي ارتباط مردم و حاكميت بوده و تنظيم گر مناسبات اجتماعي در فرايند بالندگي ساختار مردم سالاري و سلامت نظام كشور است در شيپور فضاسازي و روپوشاني مي دمد و بر خشم وجدان عمومي سوختي پرسوز مي افشاند. و خود چالشي بر چالش هاي اقتصادي و سياسي مي شود.
حال مانده ام حيران و سرگردان در شورش اين همه درد و فغان بي امان كه چرا گوشي حاضر به شنيدنش نيست و آن مي بيند كه مي خواهد نه آنچه كه در برابر چشمانش نقاب ز رُخ مي گشايد.
مانده ام اگر امروز پدر بود كدامين سو بود؟! مگر مي شود در نخستين روزهاي هجوم دشمن به خاك ايران زمين، ده فرزند قد و نيم قد را رها كرد و براي امنيت، جان، مال، عرض، تماميت ارضي ميهن، آزادگي و انسانيت تا سر حد رمق رزميد و جان بركفانه به رقص خونين برخاست و امروز خموشي گزيند و عزلت گزيد؟! مگر مي شود ..!؟
بي سبب نيست كه همدلان و همداغان شريف سرزمينم، يادگاران باكري ها و همت ها در ره نشاني راه پدران خود به نسل امروز؛ بيرق حق طلبي، مطالبه گری و حمايت از مظلومان را بدوش گرفته و با منشاء بحران ها كف خيابان، كه همانا هرگونه رانت و رانت پروري و تبعيض طبقاتي و فقرابسارگسيخته است در جنگند.
هرچه سكوت مي كنم و در خود مچاله و فرو مي ريزم و منتظر خبر خوش آرامش سرزمينم مي شوم دريغ از يك خبر خوب و حسن تدبير.
چنان با بي تدبير به كشتن خويش قيام كردهايم كه نياز به دشمني هيچ بيگانهاي نيست..!
تا كي مي خواهيم با دشمن دشمن كردن از كرده خويش فراري و تبري بجوييم بياييد خطاهايمان را قبول كنيم و صداي مردم گرسنه و مظلوم را بشنويم.
آنچه در كف خيابان شاهد آنيم بيش از آنكه ريشه در رفتار بيگانگان داشته باشد حاصل سوء مديريت در عرصه هاي مختلف است. صداي مطالبه گری اگر شنيده نشود چه بخواهيم چه نخواهيم روزي ناگزير به پرداخت هزينه هاي گزاف نشنيدن آن مي شويم. بياييد به نام و با ياد خداوند رنگين كمان صداي مردم را آنگونه كه هست بشنويم و بكار بنديم. نه آنگونه كه خود مي خواهيم. كه وجود صداي معترش و شنيدن آن، نشان و معيار جامعه ي سالم است.