حسام حق پرست
بوشهری ها در طول تاریخ و بنا بر جغرافیا و فاصله ی کمی که با شهر شیراز دارند همواره به این دیار آمد و شد داشته چه به دلیل فرار از گرمای بوشهر(البته در دوران بی برقی و نه روزگار امروز و تکنولوژیِ کولرها و ...)و چه امروزه برای رفاه بیشتر زندگی و مسائل اجتماعی،تحصیلی و امور پزشکی خانه وکاشانه ای برای خود و خانواده مهیّا نموده و در آن شهرِ فرهنگ و هنر سکنی گزیده و زندگی گذرانده اند!(بماناد تعاریف و حکایات شنیدنیِ نحوه ی سفر به شیراز و وسایل و امور نقلیه و بیابان ها و جاده های خاکی و کتل ها و گردنه ها و سایر ماجراهای طول سفر که چه بر سر مسافر می آورده!)
امّا این را از آن حیث و از آن روی گفتم که حّسنِ دیدارِ حافظ و سعدی را هم در این اتفاق یعنی زندگی بوشهری ها در شیراز یادآور شده باشم!
این که زندگی را با زیارت حافظ و سعدی بگذرانی و در جوارشان بخوانی، بدانی و بیاندیشی که چه گفته اند و چه از حال دوران می خواستند و طلب می کرده اند و نیز راه و رسم شان را بیاموزی چه خوش است!
روز سعدی فالی زدم:
برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلّاشی دهیم این شرک تقوا نام را
می با جوانان خوردنم باری تمنّا می کند
تا کودکان در پی فتند این پیر دُردآشام را
غافل مباش ار عاقلی،دریاب اگر صاحبدلی
باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایّام راوَ
...