دکتر عباس عاشوری نژاد
انسان امروز، انسانی خسته و درمانده است که قربانی سرعت شده؛ او هر چقدر که بیشتر می دود کمتر می رسد و این این ناکامی ها، او را هر روز، درمانده تر از دیروز کرده و به فروپاشی رسانده است.
این انسانِ خسته، درمانده و گرفتار اگر می خواهد از این همه ناکامی و بدبختی نجات یابد راهی جز این ندارد که از این همه سرعت دست بردارد. او به شدّت نیازمندِ آرامش است تا بتواند خود را در بسترِ طبیعت بازیابد، با طبیعتِ خویش سازگار شود، با سرعتی مطمئن پیش برود، در کوچه های باران با اشتیاق قدم بزند و خوشحالانه به سوی تحققِ اهداف خویش حرکت کند. در این صورت او حقیقتاَ انسانی خوشبخت خواهد بود.
انجام دادن چنین کاری بسیار دشوار است، دشوارتر از حدِّ تصور، چرا که شوربختانه ما از هر جهت، از خانه گرفته تا مدرسه، از بازی گرفته تا بازار و کوچه گرفته تا خیابان در محاصره ی این پیام ها هستیم: خوشبختی در گروِ سرعت است. اگر دیر بجنبیم: در درس و مشق و کار و خورد و خواب و اندوختنِ مال و خلاصه هر موضوعی که مرتبط با زندگی است، از زندگی عقب می مانیم. و حیرت انگیز تر این که القاء کرده اند که اگر حتّی اندکی عقب افتادیم امکانِ جبران مافات نداریم و این عقب افتادگی عملا یعنی با پیاده شدن از کاروان پیشرفت و موفقیت و از دست رفتنِ خوشبختی و گرفتاری در چرخه ی پایان ناپذیزپرِ بدبختی و فلاکت!
مقاومت در برابر تهاجمِ بی رحمانه ی چنین پیام هایی، نیازمند انقلابی بزرگ است، یک انقلابِ روانشناختی و فرهنگی، یعنی انقلابی از درون خویشتن.
برای پیروزی در این انقلابِ سترگ، راهی به نظرم نمی رسد مگر این که بتوانیم وضعیتِ اسفبارِ موجود را به درستی تجزیه و تحلیل کرده و ضرر و زیان هایی را که در نتیجه این همه سرعت دیده ایم، واقعاَ بشناسیم، آنگاه انگیزه خواهیم یافت تا در جهت تغییرِ این وضعیت و رسیدن به وضعیت مطلوب که همانا زندگی در فضایی آرام و لذت بخش است، استوارانه قدم برداریم.
من گمان می کنم که میزان موفقیت ما در این کارِ بزرگ - که این روزها از آن تحت عنوان جنبش «زندگی آهسته» / یاد می شود- بستگی به شناخت ایعادِ این کار و تغییراتِ پیش رو دارد، یعنی ما هر چقدر که فلسفه کار خود بیشتر را بدانیم و موانع پیش رو را بهتر بشناسیم امکان جسارت و موفقیت ما بیشتر خواهد شد. در این مسیر مطالعه مطلب زیر سودمند است:
«این یک انقلاب فرهنگی در برابر این تصور است که سریع تر همیشه بهتر است. فلسفه آهسته این نیست که «همه کارها را با سرعت حلزون انجام دهیم. بلکه این در مورد تلاش برای انجام همه کارها با سرعت مناسب است. لذت بردن از ساعتها و دقیقهها به جای این که فقط آن ها را حساب کنیم. انجام همه کارها به بهترین وجه ممکن، به جای کمترین زمان ممکن. این در مورد برتری کیفیت بر کمیت در همه چیز است، از کار تا غذا تا فرزندپروری» (اونوره)
«گوتورم فلیستاد» فلسفهی آن را بدین صورت خلاصه میکند: تنها چیزی که مسلم است این است که همه چیز تغییر میکند. سرعت تغییر افزایش مییابد. اگر میخواهید آویزان شوید سرعت خود را بیشتر کنید. این پیام امروز است. با این حال یادآوری این موضوع میتواند مفید باشد که نیازهای اساسی ما هرگز تغییر نمیکنند. نیاز به دیده شدن و قدردانی! این همان نیاز آدمها به تعلق داشتن است. نیاز به نزدیکی و مراقبت و عشق! این تنها از طریق کندی در روابط انسانی به دست میآید. برای تسلط بر تغییرات، باید کندی، تأمل و صمیمیت را بازیابی کنیم. در آنجا ما تجدد واقعی را خواهیم یافت.
جنبش آهسته توسط یک سازمان کنترل نمیشود. ویژگی اساسی حرکت آهسته این است که توسط افرادی که جامعه جهانی را تشکیل میدهند، آهسته در حال گسترش است.»*
* The World Institute of Slowness :Lucia van der Post (27 January 2010)