در پاس‌داشت یاد یک مدیر اصیل و مردمی
ه گمانم مصطفی مهدی خدمت و حتی مدیریت در بنیاد شهید را هیچ‌گاه به‌عنوان یک فرصت و موقعیت ندید. آنچه او را در این منصب راضی نگه می‌داشت، جلب رضایت زخم‌دیدگان و داغ‌دیدگان از جنگ بود و خود به‌شخصه از زبان بسیاری از خانواده‌ها یا فرزندان شهدا و جانبازان یاد نیک او‌ را شنیده‌ام.
كدخبر: 181207
1403/11/18

  

رضا معتمد

بعضی انسان‌ها فارغ از این‌که با آنها اشتراک عقیده یا سلیقه داشته باشی، از حیث انسانیت و مرام و معرفت قابل احترامند. من با سید مصطفی مهدی، مدیر کل پیشین بنیاد شهید استان بوشهر که پریروز در شصت سالگی و پس از تحمل دوره‌ای بیماری چشم از جهان فرو بست، اختلاف عقیدهٔ مذهبی نداشتم. اختلاف سلیقهٔ سیاسی را هم نمی‌دانم چون هیچ‌گاه در سال‌های گذشته فرصت دیدار و گپ‌وگفت با او را جز برخوردهای گاه‌گاهی در خیابان نیافتم اما حتی اگر اختلاف سلیقهٔ سیاسی هم میان من و او بوده است، به‌دلیل میانه‌روی ذاتی او که از اصالتی خانوادگی سرچشمه می‌گرفت،  چنین اختلافی هرگز فرصت بروز و ظهور نیافت که اگر می‌یافت هم با توجه به آنچه از معرفت و مردم‌داری در او سراغ داشتم، چنین اختلاف سلیقه‌ای چندان برجسته نمی‌شد.
او‌ را از اوان جوانی می‌شناختم. از میانه‌های دههٔ شصت که  تازه کارش را در بنیاد شهید دشتستان آغاز کرده بود. در آن سال‌ها من و او همسانی فراوانی در فکر و عقیده داشتیم از آن‌رو که آبشخور اندیشه‌مان مشترک بود. اما برای من و شاید خیلی‌های دیگر به‌خصوص خانواده‌های شهید داده که سر و کارشان با وی بیشتر بود، آنچه بیش از فکر و عقیده اهمیت داشت، ادب و فروتنی و مردم‌داری او در عین جوان‌سالی‌اش بود. او این ویژگی سال‌های جوانی را بعدها در بالاترین موقعیتی که توانست در دستگاه خود به‌دست آورد، هرگز فرو نگذاشت.
به گمانم مصطفی مهدی خدمت و حتی مدیریت در بنیاد شهید را هیچ‌گاه به‌عنوان یک فرصت و موقعیت ندید. آنچه او را در این منصب راضی نگه می‌داشت، جلب رضایت زخم‌دیدگان و داغ‌دیدگان از جنگ بود و خود به‌شخصه از زبان بسیاری از خانواده‌ها یا فرزندان شهدا و جانبازان یاد نیک او‌ را شنیده‌ام. اگر بخواهم از انبوه مدیرانی که در تمام این چند دهه در مصدر کار نشسته‌اند، از گروهی انگشت‌شمار نام ببرم که واقعا در جایی قرار گرفته بودند که باید باشند، بی‌گمان مصطفی مهدی یکی از آنهاست. او مدارج کارمندی تا مدیریت را بی هیچ واسطه و پشتیبانی و سفارشی، تنها به اتکای تجربه و توانایی‌اش پشت سر نهاد. در مدیریتش اهل سر و صدا و هیاهو و بزرگ‌نمایی نبود و از نسل تقریباً منقرض شدهٔ مدیران جمهوری اسلامی بود که باور داشتند کار را باید «برای رضای خدا» انجام داد. درود خدا بر روان او باد که از او چیزی جز نیک‌نهادی و مردمی و فروتنی در خاطر ندارم و به‌گمانم چیزی که به زندگانی، چه کوته و چه دراز، معنا و ارزش می‌دهد، جز همین‌ها نیست.
این را هم بگویم که تا لحظهٔ نگارش این یادداشت، خبر درگذشت این مدیر کوشا و صادق در رسانه‌های استان بازتابی نداشته است. هیچ مقام مسئولی نیز جز نماینده دشتستان، با گذشت دو روز از درگذشت او پیام تسلیتی نفرستاده است. این نوعی ناسپاسی و نامهربانی است اما می‌تواند درس عبرتی باشد برای آنان‌که این روزها به هر دری می‌زنند و از هر راه درست و نادرستی می‌روند تا مدیر شوند یا مدیر بمانند. وقتی پایان کار یک مدیر اصیل و ریشه‌دار چنین است، آیا سرانجام آنان بهتر از این خواهد بود؟
ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما
بر قصر ستمکاران تا خود چه رسد خذلان

منبع: