یادمان میماند "بودن"مان مهمتر از "داشتن"ها و حتی "خواستن"های ماست. چون اگر نباشیم و بودنی در کار نباشد خانه و خودرو و ارز و طلا به چه کار میآید
پیغام؛ مهرداد خدیر در عصرایران نوشت: فردا که اوضاع عادی شد و به زندگی روزمره بازگشتیم و این روزهای پرالتهاب به خاطره و تجربۀ زیسته بدل شدند و گوشهای از ذهن ما جا خوش کردند:
-یادمان میماند "بودن"مان مهمتر از "داشتن"ها و حتی "خواستن"های ماست. چون اگر نباشیم و بودنی در کار نباشد خانه و خودرو و ارز و طلا به چه کار میآید؟ معنی "اگزیستانسیالیسم" همین است که " هستن " ما و وجود ما بر هر امر دیگری ارجح است. از ملکیان یادگرفتم بودن مهمتر از داشتن و خواستن است و از سروش آموختم که اگزیستانسیالیسم الزاما خداناباور نیست آن گونه که سارتر اصرار داشت بلکه جنس ایمانی هم دارد. همان که کییرکهگور میگفت و ابراهیم را پدر ایمان لقب داد.
- این روزها که تمام شود کابوس "اگر جنگ شود، فلان و بهمان خواهد شد" پس به جای زندگی و توکل، کالا و مال ذخیره کن، دیگر بر زندگیهامان سایه نخواهد انداخت.
-این روزها که تمام شد و اوضاع عادی شد یادمان میماند می توان سید مصطفای تاج زاده بود و در پی قریب 10 سال زندان از محبس، نگران وطن و میتوان مهدی نصیری بود و خوش رقصی کرد!
- این روزها که تمام شد و اصلا همین حالا یاد گرفتهایم به آدم ها حس ثابتی نداشته باشیم. چندان که در پاییز 1401 از لحن سحر امامی - مجری شبکه خبر- در گفتوگو با غلامحسین کرباسچی در برنامۀ زندۀ تلویزیونی دندان به هم ساییدیم و در 26 خرداد هم صدا با او در مقابل موشکها فریاد زدیم: اللهاکبر و شجاعت او را ستودیم و کاری کرد که رابطۀ خدشهدار شدۀ رسانۀ رسمی با مخاطبان به شکل محسوسی ترمیم شد.
- این روزها که تمام شد یادمان میماند اگر 5 دور مذاکره انجام نشده و در آستانۀ دور ششم اسراییل حمله نکرده بود چه بسا اقناع افکار عمومی برای گریزناپذیر بودن جنگ دشوار مینمود و این همدلی اجتماعی شکل نمیگرفت و طبعا توافق و آتشبس محتمل هم در دل مذاکره متصور است. کما این که زیر پدافندها نیم نگاه همه به سفر عباس عراقچی به ژنو است.
- این روزها که تمام شد یادمان میماند کشور همسایه پاکستان چگونه پشت سر ما ایستاد. چه به دلیل همسایگی و چه مسلمانی و چه پاسخ به دغدغۀ ایران برای خاموش کردن آتش جنگ اخیر با هند باشد و چه حتی بر اساس این تحلیل که هند و اسراییل روابط نزدیک نظامی دارند باز نباید حمایت پاکستان را از یاد ببریم و حتی حالا باید ذهنیت خودمان درباره
مرحوم ضیاءالحق را هم اصلاح کنیم که تلاش او برای میانجیگری در جنگ ایران و عراق را به وابستگی به آمریکا نسبت میدادیم در حالی که چه بسا همین تلاشها سبب شد که نقشۀ قتل او را در سانحۀ هوایی طرحریزی کنند.
-اوضاع که عادی شد یادمان بماند وطن و گذشته را نمیتوان فراموش کرد و دغدغه و خاطرۀ آن همیشه با ما هست. چندان که ایرانیانی که بار سفر بسته و از این مُلک کوچیده و در سرزمینهای دیگر اقامت گزیدهاند نگران خانوادههاشان بودند و با قطع و اختلال اینترنت بر این نگرانی افزوده شد. در حالی که شاید خیلیهاشان احتمالا کوشیده بودند خاطرات را با خود نبرند ولی چنان که اصغر فرهادی در فیلم "گذشته" نشان داد گذشته دست از سر ما برنمیدارد و با ما هست و الزاما وقتی بوی خاک و مادر بدهد چیز بدی نیست.
- اوضاع که عادی شد یامان باشد به جز وطن بزرگتر که همان ایران است وطنهای کوچکتری هم داریم که همان شهرستان و روستای زادگاه است. از میان همکاران کم نبودند دختران جوانی که برای تشکیل زندگی مستقل در تهران به سر میکردند و دربهدر به دنبال بلیتی و خودرویی برای بازگشت به آغوش مادر در فلان شهر دور بودند. اشکهای دوستی را دیدم که در برابر صدای پدر که میگفت " بابا بیا دیگه" تاب نیاورد و رفت. همان پدری که همواره میگفت از دست سختگیریهای او به تهران کوچیده و تازه دانست سختگیری نبوده دلواپس و نگرانی بوده است.
- اوضاع که عادی شد یادمان باشد کدام نانوا به پخت خود ادامه داد و کدام داروخانه نبست. نه که دیگران که رفتند گناهی مرتکب شده باشند اما اینان هم میتوانستند نباشند ولی ماندند و باید جبران کنیم. دست کم لفظی یا با اهدای گلی.
باز هم خواهم نوشت. راستش را بخواهید چند روز است در عصر ایران ننوشتهام چون این روزها خبر بر تحلیل میچربد و برخی یادداشتهای دریافتی تناسبی با این حال و هوا ندارد و خود ترجیح میدهم به عقلانیت سیاسییی دل ببندم که مانع ورود مستقیم آمریکا با هدایت این مردک دیوانه شود و از سوی دیگر این رشته گسستنی نیست و باید نوشت و عجالتا با این سخن مشهور "نیچه" به پایان بریم: آنچه مرا نکُشد، نیرومندترم میسازد. ایران و ایرانیِ زندهبرآمده از این توفان، نیرومندتر خواهد بود....