سید حسن هاشمی
از جمله نوادر بندر پیر می توان به دل نشستگان معاصر؛ آقایان آتشی، صغیری، عبدالحسین شریفیان، حسن زنگنه، حمیدی، اشاره رفت.
ولی باد که وزیدن می گیرد اوراق تقویم را زیروزبر می کند.
چهلم حضرت ایرج رسید. کسی که تمام وجود هنری خویش را نثار فرهنگ، نشانه و معنای مستتر در ارض جنوب به وديعه گذاشت. او که در دوران دانشجویی با بازی در نقش ابوذر مورد تمجید مرحوم دکتر علی شریعتی قرار گرفته بود و نزد دگراندیشان برای خود یک وجهه سياسی پر از اندیشه مذهبی به دست آورده بود. پس از گذراندن دوران سخت دانشجویی و اتمام درس عالی و کسب دانشنامه زبان و ادبیات فارسی به بوشهر برگشت.
دور و بر ایشان، جوانان علاقه مند به حوزه اندیشه های صحیح رفتاری، تربیتی اجتماعی و سیاسی، شلوغ شد. با تجربه های موفق و تاثیرگذاری در نمایش آیینی گستره بوشهر فعالیت خود را آغازکردند. عرصه نمایش در آن زمان کم رقابت بود ولی استقبال شایسته خود را به دست آورد. خوب ديده شد و مورد تقدیر قرار گرفت.
صدای رعد آسا سنج و دمام در تاریکی سالن های سرپوشیده، همه را میخکوب می کرد. کلام صحنه و نمایش را بر مبنای گويش بوشهری تنظیم نموده بود. دیدن این حوادث برای مردم ساحل نشین جنوب، غافلگیری نداشت با خود می اندیشیدند و نه می بالیدند. اما تماشاگران غیر جنوبی، از دیدن این رفتارها فقط لذت می بردند. جشنوارههای مختلف را با اجراهای تکمیل شده پشت سر گذاشت .
مرکز نشینان، نگاه ویژه ای به حوزه فرهنگ و هنر بوشهر پيدا کردند. به استقبال گروههای نمايش بوشهری ها می رفتند و تا پایان همراهشان بودند.
حضرت ایرج با همان گروه اولیه چند نمایش به روی صحنه آورد و در همه این ها موفق و مورد تقدیر ویژه قرار گرفت. اهل پایتخت، نمایش در بوشهر را به نام او گره زده بودند.
تا اینکه ماجرای متن سینمایی "طفر"به میان کشيده شد. به اتفاق همان دوستان دوران موفق تئاتر، سعی بر آماده کردن مقدمات فیلمبرداری شد. بخشهای اعظم فیلم برداری بر روی عرشه لنج در لابلای امواج متلاطم انجام گرفت که دوستان علاقه مند به فرهنگ و صحنه آرایی، عرشه بادبانی آن را بازسازی کردند.
داستان فیلم نمایش؛ سرتاسر روایت آیینی، گويش دریانوردان جنوب، هم خوانی آوایی، غم و غصه های زار گونه، وهم و واهمه از موجودات نهفته در خیال جاشوهای همیشه خسته. باد پشت باد می وزد.
این تعابیر درون مایه حاکم بر روح متن داستان سینمایی حضرت ايرج بود.
روند تهیه و تولید و پروانه نمایش به سختی گذشت.
سینما در دنیا، حکومت های خاص خود دارد. هالیوود، بالیوود و شرکت های اقماری در اروپا و آسیا متصل به چین و ژاپن و کره، حتی شوروی سابق که خود را تئوریسین سینمای انقلاب ها می نامد.
در دهه شصت، سینمای ایران هنوز وامانده بین قالب های فیلم سازگار با کافه و قهوه خانه و مسجد و هیات و عرصه جنگ هشت ساله و فیکس چهره ها بود. پیدا شدن یک گروه پر از اندیشه و تفکر و تعقل و انرژی از جنوب با يک صندوقچه مملو از نگاتیو صحنههای فيلم برداری شده از سکانس های پر حادثه، دلهره، ترس و لرز .
این همه رویداد برای استودیو های متروک و مخروبه آن زمان پایتخت قابل هضم نبود. با وساطت دوستان عزیز حضرت ایرج از دوران مشهد و ابوذر و شریعتی، واحد امور سینمایی بنیاد مستضعفان که متولی امور استودیو های مصادره شده بعد از انقلاب اسلامی بود تصمیم گرفتند که فیلم "طفر " توسط یکی از افراد حرفه ای آن دوران "مرحوم گل افشان " در استودیو رسالت در محدوده کوچه ارباب جمشید تهران تدوین شود.به جرات میتوان گفت که اين فيلم یکی از اولین های آن به جهت صدابرداری همزمان بود، ولی تدوین گران خبره آن زمان فقط تسلط بر تدوین بر اساس دوبله داشتند.
فيلم در اين مرحله از نظر روایت دقیق داستان، قصه و مضمون به دلیل عدم تسلط تدوین گر به فضای آئینی، و روایت دقیق تصاویر و محتوای درونی، به مشکل پروانه نمايش برخورد کرد.
حضرت ایرج تصمیم گرفت که خانه و زندگی را به یک اطاقک در کنار اطاق تدوین منتقل کند، شبانهروز پشت میز تدوین می نشست و با عشق و اشک پلان ها جابجا می کرد و با بازیگران حرف می زد و دیالوگ ها و پلان ها را میکس می کرد. نهایتا با کمک داریوش عاشوری که از فارغ التحصیلان رشته مونتاژ مدرسه عالی تلویزیون و سینما وابسته به سازمان رادیو و تلویزیون و با آهنگسازی فريدون ناصری.
فیلم سینمایی "طفر "به "سفر غریب " هم به لحاظ عنوان بندی تغییر پیدا کرد و هم به شکل ماهوی و محتوایی به یک درهم ریختگی ولی قابل نمایش به جهت تایید و پروانه نمايش ختم شد.
ايرج خسته از این دوران در استودیو رسالت، دوباره دست به قلم برد و آغاز دوران نویسنده گی داستان کوتاه را به اطمینان می گویم آنجا برایش آغاز شد.
بعد از طی دوران اکران فیلم سینمایی "سفر غریب "خصوصا در جمع دانشجویان و فرهیختگان، ایرج به بوشهر برگشت.
بوشهر صاحب دانشگاه آزاد اسلامی شد و اولین واحد هنر نمایش راه اندازی و فعالیت خود را آغاز کرد . جوانان علاقه مند به نمایش دور هم جمع شدند و تمام یاران ایرج به جهت طی کردن دوران آکادمیک و آموزش علمی نمایش، پشت میز نشستند و ایرج این بار دانشجویان فرهیخته و علاقه مند به فرهنگ و هنر جنوب به لحاظ علمی تربیت کرد.
بعد از چند دوره حضور در کنار ایشان در شورای عالی بررسی متن و نمایش وابسته به اداره کل فرهنگ و ارشاداسلامی بوشهر، دیگر هیچ گونه ارتباطی به جز چند تماس موبایلی با حضرت آقای ایرج صغیری نداشتم.
برای ایرج تمام بوشهر کم است. ولی خودش می خواست که به عشق زندگی کند. جنوب تمام روح ایرج شد.
بوشهر بندر پیری است که باد هر وقت دلش خواست نمی وزد به جز اینکه خيالی در سر داشته باشد.