مرکر
اسکندر احمدنیا
كدخبر: 99213
1397/02/29

چهل سال تمام بخاطر سیاست های  مقطعی، اما ادامه دار آمریکا یی ها وادار به انقلاب شدیم، بررگتر شدیم و با دو اردوگاه تزویر مواجهه شدیم اردوگاه شرق وغرب، غربی ها کجی کمتری داشتند و کمتر دورت می زدند ولی روزی رسید که هردو از هر دو جهت به چارسوی خاکت و باور وخواسته هایت حمله بردند هشت سال حامی دیکتاتوری کرد عرب شدند و باریدند بر آرمان هایت، بسیار جفا کردند وجفا ، شرق فروریخت غرب اما نوچه ی دستسازش را بر خاور میانه محکمتر کرد و مجهز تر، عرب وعبری و .......را بهم ساز کرد بهانه شد برای وضعیتی که در داخل مرزهایت آهنگ دلواپسی می نواخت و آیندها نواختند وپرداختند و او (غرب) آمد و با ساز دیگری نواخت ،گفتند فریب است گفتیم: فرصت است و عالی ست. دشنام ها شنیدیم از دلواپسان و خار در چشم و..... و هورا کشیدیم و شارژ باده ی امید، منتظر ماندیم، چه شد؟ سوداگری دریده وعربده کش از نهان غرب ظهور کرد و به کام دلواپسان شد، راه توجیه وتحلیلمان بند آمد ومات تکرار تاریخ  و هاج و واج اقبال کج ، ومات ومبهوت مانده ایم که نسل پیش رو و حا ضرمان دیگر ندارند  باورمان، این را بخوبی اما می دانیم که: دیگر نه اینجاییم و نه آنجا و نه میل داریم به بهشت وجهنمی که نامش دمکراسی ست، ایخدا حالمان را چند وقتی  بنواز تا ...... بنواز تا سد و سنگ و سنگر شویم برای دفاع از خاک و آب وعزت ایرانمان، براستی آمریکا مریض است! این حرف به منزله ی این نیست که از نوع شرقیش (روس) آشی دهن سوز است !

2- سه آزمایش دادم، یک تست کامل نتیجه وحشتناک، کمی گذشت آزمایش دیگر دادم نتیجه اش پایین تر و نورمال تر، ماهی گذشت مراجعه به پزشک دیگر و آزمایش دیگر ونتیجه: بسیار امید دهنده و بقول پزشک عالی، درخلال گذراین مدت این معده اگر زبانی بیابد فغان سرخواهد داد که مثل : آبکش است تمام جوارحم ازبس که انبار شده است درونم از انواع قرص و.....باری پایان یافته است مراقبت و پرهیزهای گاه و بی گاه من، اما زخم دیگری که نیش می زند جانم را از دستگاه های مدرن شرقی و وارداتی وبعضا به حکم مصرف داخلی ست و..... بگذریم فریاد من از آتش سوزنده ی اسید معده است !
عجب ، دنیایی شده است بنا برحسی که زمان جوانی و پیروزی انقلابی که آرزویم بود داشتم ،پر انرژی وبی تجربه به هرسو سر می کشیدم آماج نوک پیکان بسیاری شدم، بحران ها که کاسته شد عقل لنگ لنگان از راه رسید و مرا از هیئت انجماد و سنگوارگی به درآورد و رسیدم بجایی که سره را از ناسره بشناسم از روی دست بزرگان وخوش فهمان، به جایی خزیدم که درلحن آرام زبان وگرمی فشردن مهربان دست ها نفس بکشم، انقلاب را در رعایت این موارد دیدم، بهتر می توان پاس داشت. داشتیم یاد می گرفتیم که یک انقلاب چگونه می تواند همساز و همنوا با جهان ، باتفاوت ها وتعامل ها  بماند وهمیشه بالنده باشد، درادامه ی راهی که از هرسو آتش بر آن به تهدید زبانه می کشید، با اشتباه سردم دارانمان ،کسی بر اریکه ی مقام اجرایی سرزمینمان تکیه زد که ناپختگی های  ناشیانه ی مارا به فراموشخانه ی تاریخ سپرد. دو دولت بهم پیوسته ی نهم و دهم از محور آرامش بدرمان کرد، در بدرمان کرد، ظهورترامپ وجهالت و نادانی هایش نتیجه ی این اشتباه غیر قابل جبران است، قوم وگروهی که به گرد دو دولت ذکرشده، جمع آمدند اکنون نیز مشک نی نواز (نی همبان) خود را چندین برابر باد کرده اند و بر صفحه ی زخم خورده ی آمالمان، ساز نکبت و زوال می نوازند، مقام معظم رهبری گفت؛ نرمش قهرمانانه آنها روزی نشد که الم شنگه ای نبارند وتخم اتهامی نپاشند ، درکورترین بحران طلب زیارت همه ماهه وهمه ساله ی مکه ومنا و قربانگاهند ،ترامپ از برجام شده است پایکوبی آنها  صلات جمعه را وخانه ی ملت را مبدل به آتشکده و میدان دشنام کرده اند رهبر معظمی که آن ها مدعی پیروی از آن را دارند می فرماید : با اکثریت مانده صحبت کنید اگرتضمین دادند بمانید، ولی غوغای آن ها رساتر وآشوبانه تر می شود ،از رهبر رهبرتر وحاکم ترند با رفتاری که بروز می دهند ،ترامپ یک پدیده است ، پدیده ای که حاصل عمل رییس کاملا تحمیلی نهم و دهم است ،کسی که اکنون عصیان زده ، بارفتارهای متناقضش بارفتارهای هشت ساله اش ،بسترجولان وترامپ وارتجاع عرب ورجز عبری ها شده است.

منبع: