بعضي از گرفتاري هاي جامعه ما و شايد بقيه كشورهاي جهان سوم و فقير گرفتاري هاي فرهنگي است.
به گمانم اين گرفتاري ها از گرفتاري هاي سياسي و اقتصادي به مراتب مهلك تر است.
يكي از اين گرفتاري هاي فرهنگي كه اغلب قريب به اتفاق ما، چه باسواد و چه بي سواد را گرفتار كرده اين است كه گمان مي كنيم استفاده از واژه "نمي دانم" در حوزه اي حتي در باره موضوعات غير تحصصي معادل "ناداني" و "نافهمي" در زندگي است و باعث كسر شان است.
اي كاش در مدارس، معلمان ما اگر پاسخ سوالي را بلد نبودند از اين واژه استفاده مي كردند و به اين طريقِ موثر به ما آموزش مي دادند كه نمي دانم نه تنها گواه نافهمي و باعث كسر شان نيست بلكه نوعي آگاهي و خردمندي و نشانه شان بالاي آدمي است
نشانه فهم بالاي آدمي است كه براي حرف و شخصيت خود احترام قائل است.
خاطره زير را با هم مي خوانيم:
روزی امتحان جامعه شناسی ملل داشتیم.
استاد سر کلاس آمد و میدانستیم که 10 سئوال از تاریخ کشورها خواهد داد.دکتر بنی احمد فقط 1 سئوال داد و رفت:
مادر یعقوب لیث صفاری از چه نظر در تاریخ معروف است؟
از هر که پرسیدم نمی دانست.
تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود، اما براستی کسی نمی دانست.
همه 2 ساعت نوشتیم از صفات برجسته این مادر؛ از شمشیرزنیش، از آشپزی برای سربازان، از برپا کردن خیمه ها در جنگ، از عبادتهایش و…
استاد بعد 2 ساعت آمد و ورقه ها را جمع کرد و رفت.
14 تیر 1354 برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم. در تابلو مقابل اسامی همه با خط درشت نوشته شده بود: مردود!
برای اعتراض به ورقه،
به سالن دانشسرا رفتیم.
استاد آمد گفت:
کسی اعتراض دارد؟
همه گفتیم آری!
گفت خوب پاسخ صحیح را چرا ننوشتید؟!
پرسیدیم پاسخ صحیح چه بود استاد؟ گفت: در هیچ کتاب تاریخی نامی از مادر یعقوب لیث صفاری برده نشده، پاسخ صحیح "نمیدانم" بود.
همه 5 صفحه نوشته بودید اما کسی شهامت نداشت بنویسد "نمیدانم"!
منبع:
پایگاه خبری تحلیلی پیغام
لینک مستقیم :
http://peigham.ir/shownews.aspx?id=109547