اسماعیل منصورنژاد -روزنامهنگار و عضو هیئت تحریریه پیغام
به چند دلیل علاقهای به نوشتن درباره روز خبرنگار ندارم،اما نمیدانم چه مرگم شده که الان دارم درباره همین موضوع مینویسم. (البته گاهی وقتها فحش خوردن برای سلامتی آدم مفید است)
روزنامهنگاری درکشورخودمان به یک«کاسبی» تبدیل شده و به شدت بیخاصیت و پخمه است. روزنامهنگاری به عنوان یک حرفه البته باید درآمدزا باشد،ولی نه از جیب دولت. اگر این حرفه جزیی از سبد«مردم» باشد و برای منافع و مصالح «مردم، حرفی نیست، اما الان توی کشور خودمان اینطوری نیست؛ یعنی تبدیل شده به تریبون آگهیها و مصاحبههای خنک و سفارشی دولتی و بیگانه با مردم و منافع آنها که حتی از اصول حرفهای هم بیبهره است و بسیار ناشیانه.
وقتی این اتفاق بیفتد،آن وقت میبینی «فلان نیوز»ها بدون یک ذره بضاعت و سواد در حرفه روزنامهنگاری و خبرنگاری، گر و گر میزایند و شغل شریف خبرنگاری را تبدیل میکنند به انشاهای کودکانهای که مایه شرم و خفت و خواری است. نانشان هم از توبره دولت تأمین میشود که پول میگیرند تا یا واقعیاتها را نگویند، یا نوشتههایی آبکی سر هم کنند که مثل تف سربالایی است و باعث آبروریزی.
البته «شریفنیوز»های «مردمی»هم با خبرنگاران شریف و سالم و توانمند داریم که چون دودوزه بازی و حقه و نیرنگ و شانتاژ و نفاق و دورویی بلد نیستند و با اصول حرفهی «طمع» آشنایی ندارند، کارشان با مشکل روبروست و از پس چاپ چهار صفحه سیاه و سفید هم به زور برمیآیند، چه رسد به چاپ رنگی.(منهای آن دسته که از طرف مقابل پول میگیرند تا به دولت فحش بدهند و خودشان را هم «مردمی» نشان بدهند. اینها آخر سیاهبازی و پدرسوختگی هستند.)
وقتی کار یک روزنامهنگار و خبرنگار برسد به جایی که خلاف ادعاهایش یک مطلب بنویسد، یعنی یک جای کار مشکل دارد و نمیخواهد توبره دولت از سرش بیرون بیاید. یعنی هرهریمسلک باشی و در خفا به همه چیز بد و بیراه بگویی، ولی تقویم را روبرویت باز بگذاری که حتی تولد و وفات حضرت جرجیس را هم پوشش بدهی و نشان بدهی... به فرموده مولانا:
آن شغالی رفت اندر خُمِّ رنگ
اندر آن خُم کرد یک ساعت درنگ
پس بر آمد پوستش رنگین شده
که منم طاووس علیین شده
و یا به قول زندهیاد عبید زاکانی:
مژدگانی که گربه تائب شد
زاهد و عابد و مسلمانا
وقتی توی همچه محیطی نفس بکشی و چنین چیزهایی را ببینی،حالت از روزنامهنگاری و خبرنگاری به هم میخورد. این دوررویانگریها هم که نباشد، تماشای نانبهنرخروزخورهایی که از روزنامهنگاری جز چاپلوسی و التماس و دریوزگی و گدایی برای جذب آگهیهای دولتی چیزی سرشان نمیشود و اصولاً برای این حرفه شریف و پر از مسئولیت و تعهد ساخته نشدهاند، دل شیر میخواهد و تحمل فیل.
با این حساب، وقتی آدمهای توانمند و شریف این حرفه در محاق و تنگنا هستند و فضایی برای نفس کشیدن آنها نیست و نانبهنرخروزخورها بساطشان برقرار و آباد،چه چیزی را باید به چه کسی تبریک بگوییم؟نهایتاً میتوانم این وضع اسفبار را در روز 17 مرداد به خبرنگاران و روزنامهنگاران شریف و توانمند تسلیت بگویم و به بیمایگان و کممایگان فرصتطلب هم به خاطر موفقیت و نانبهنرخروزخوری تبریکات صمیمانه. همین.
منبع:
پایگاه خبری تحلیلی پیغام
لینک مستقیم :
http://peigham.ir/shownews.aspx?id=110042