نورچشمان مهربان چشم انداز جنوب
بانو قاضي زاده ارجمند
اندوه كوچ نابهنگام، زود هنگام دوست جانكاست و كوچ دوستي كه پدر هم باشد ز حد بيرون است.
از لحظه اي كه اين خبر سوگوار را شنيده ام همچنان ناباورانه سردرگم و حيران، مبهوت و خاموش، اما درونم ولوله است.
نمي توان باور كرد چراغ افروز «چشم انداز جنوب» به خاموشي گراييد.
چراغ افروزي كه به شيره جان، طعم روشنايي مي گسترانيد و فرداي بهتر را نه فقط براي دختركان خود كه براي تمام فرزندان اين خاك مي خواست.
زآن روي كه او آموزگاري را نه فقط در كتاب و مشق كه به زندگي يافته بود و جغرافياي نگاهش، تاريخ را به وسعت فرداي روشن پيوند مي زد پيوندي كه آبشخور آن مهرورزي، آگاهي، متانت و شكيبايي بود.
همه مبهوت اين كوچيم. كوچي كه ناباوانه خواهد ماند و مانايي قاضي را به سينه ي تاريخ خواهد نشاند.
چرا كه او خود به تنهايي شهامت و رسالت صد رسانه را بدوش مي كشيد و تيترزني هايش نشان از تعهد و پايداريش به باورهاي اصيل و مردميش بود.
نيك مي دانيم كه چگونه «چشم انداز جنوب» از سفره معلمي ارتزاق مي كرد و نان از كف نورچشمان و جگرگوشه هاي قاضي مي خورد تا چراغ بينش و آگاهي در شهر بگستراند.
چگونه در دنياي هزاران رنگ وارنگ، چون مردمان تفتيده و سوخته ي جنوب، سياه و سفيد به كاغذ كاهي چاپ مي شد تا هزاران درد و داغ ناگفته را فرياد بزند.
تا فرياد بزند يك رنگ بودن و يك رنگ ماندن هزينه دارد و بايد پرداخت.
هزينه اي به وسعت دوش او كه هم دفتر «چشم انداز» بود و هم كوله بر زخم هاي مردماني كه بر منابع عظيم نفت و گاز و شيلات و چه و چه .. عرق مي ريزند و جز فقر براي آنان ره آوردي نیست.
هزينه اي به وسعت دردهاي معلمي كه جهل را به قيمت جان مي زدايد و دانايي مي گستراند.
هزينه اي كه فرداي روشن اين خاك را رقم مي زند.
وچشم اندازي چشم نواز را به ارمغان آورَد.
منبع:
پایگاه خبری تحلیلی پیغام
لینک مستقیم :
http://peigham.ir/shownews.aspx?id=117333