کد خبر : 148692       تاریخ : 1401/05/12 12:53:30
یادی از خانم مهری کرمی

یادی از خانم مهری کرمی

این دیدارها و نشست‌ها هم‌چنان پابرجا بود تا این که کرونا این فرصت‌ها را از ما گرفت و ما از دنیای حقیقی به دنیای مجازی پناه بردیم و فرصتی نشد که دیدارها را تازه کنیم.حالا افسوس و دریغی با من مانده؛ من هر وقت که خانم کرمی را می‌دیدم، می‌خواستم از او بپرسم سال‌هایی که در شهر ما دیّر بوده بر او چگونه گذشته چه یاد و خاطره‌ای از دیر آن سال‌ها دارد؟

 محمد کاظمی: هر طوری هست، خودمان را به بوشهر می‌رسانیم. در بوشهر دوستانی داریم که چشم به راه ما هستند نشستی هست، رونمایی کتابی هست، دیدار با شاعر، نویسنده و منتقدی هست. در همه‌ی این دیدارها خانم مهری کرمی حضوری محسوس دارد؛ یکی دو دیدار که دست می‌دهد، نشان می‌دهد که بعد از این دیگر غرابتی در میان نیست بعد از این به محض دیدار ما، خواهر بزرگ مهربانی خواهد شد که ما را به این جمع‌ها و نشست‌ها بیشتر راغب خواهد کرد و پس از اولین دیدارها دیگر هر وقت نوشته‌ای از او را در هفته نامه‌های استان می‌خوانیم. علاوه بر نوشته و متن پیشِ رو ، نشست‌های ادبی و دیدارها نیز حاشیه‌ای بر متن خواهند شد.

در یکی از هفته نامه‌های استان، نسیم جنوب یا پیغام، خانم کرمی مطلبی در باره‌ی نان‌‌های محلی بوشهر چاپ می‌کند. این نا‌ن‌ها برای ما که در جنوب استان بوشهر زندگی می‌کنیم، آشناست. درحین خواندن نوشته‌ی ایشان کارشان را تحسین می‌کنیم. این اولین خاطره‌ای است که از یکی از نوشته‌های خانم کرمی در خاطر من مانده است. خاطره‌ی دیگری که به یادم مانده، به بزرگداشت آتشی برمی‌گردد. در آن بزرگداشت خیلی ها را دیدیم از مرحوم نجف دریابندری تا مرحوم رضا سید حسینی، از حافظ موسوی تا مرحوم نازنین نظام شهیدی که خیلی زود شعرهای نگفته‌اش را با خود به خاک برد. در آن نشست خانم کرمی هم مطلبی خواند اگر چه هنوز با پیری فاصله داشت و میان‌سال بود ولی حکایتی از پیرزن مُنگ مُنگو خواند. پیرزن منگ منگو حکایت عاشقی خود با اتشی را بیان می‌کرد گلایه‌مند بود که در دوران مصدق عاشق آتشی بوده ولی آتشی بی‌اعتنا از کنار او می‌گذشته. حکایت که تمام شد، حاضران در نشست بسیار خندیدند به گمانم نویسنده‌ی حکایت مهدی جهان بخشان بود ولی حسب حالی برای خانم کرمی بود.

این دیدارها و نشست‌ها هم‌چنان پابرجا بود تا این که کرونا این فرصت‌ها را از ما گرفت و ما از دنیای حقیقی به دنیای مجازی پناه بردیم و فرصتی نشد که دیدارها را تازه کنیم.حالا افسوس و دریغی با من مانده؛ من هر وقت که خانم کرمی را می‌دیدم، می‌خواستم از او بپرسم سال‌هایی که در شهر ما دیّر بوده بر او چگونه گذشته چه یاد و خاطره‌ای از دیر آن سال‌ها دارد؟ ولی هیچ‌وقت این پرسش را با او در میان نگذاشتم. همین امروز صبح باید به مصطفی فخرایی بگویم: مصطفی جان، اگر کرونا به ما مجالی بدهد، از این پس دیگر وقتی که به بوشهر می‌رویم، چهره‌ی مهربان خانم کرمی را نخواهیم دید. مصطفی جان از همین فاصله برای او آمرزشی بخواهیم؛ فاتحه ای بخوانیم  و دعا کنیم که خاک با او مهربان باشد.


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=148692

نظـــرات شمـــا