کد خبر : 99350       تاریخ : 1397/03/03 09:12:1
ما و کودکانِ ما در این روزگار سخت

ما و کودکانِ ما در این روزگار سخت

در این روزگار، پدر يا مادر كودكان بودن مشكل است، البته پدر و مادر نوجوان و جوان هم بودن مشکل است. اما در این روزگار که گرفتاری های ما فراوان است و اوقات فراغت، کم و کودکان علی القاعده نیازمند ارتباط بیشتر با ما هستند، پدر و مادر کودکان بودن خیلی مشکل است

در این روزگار، پدر يا مادر كودكان بودن مشكل است، البته پدر و مادر نوجوان و جوان هم بودن مشکل است. اما در این روزگار که گرفتاری های ما فراوان است و اوقات فراغت، کم و کودکان علی القاعده نیازمند ارتباط بیشتر با ما هستند، پدر و مادر کودکان بودن خیلی مشکل است. کودکان، به حوصله ی ما احتیاج دارند و ما، حوصله خودمان را هم نداریم. کودکان نیازمند به توجّه ما محتاجند و ما نسبت به احوالِ خویش هم بی توجهیم. کودکان نیاز دارند با ما بازی کنند و ما در بازیِ روزگار گیر افتاده ایم. اما چه می شود کرد؟ اگر امروز کودکانمان را نادیده بگیریم، فردا پشیمانی بزرگی در انتظار ماست. با همه این اوصاف، ما، چاره ای نداریم جز این که باور کنیم که مهم ترین سرمایه ما، کودکان ما هستند و اگر امروز، این سرمایه را از دست دادیم فردا هیچ سرمایه ای جایگزین آن نمی شود.
در جهاني كه اوضاع و احوال روز به روز ناگوار تر و رقابت جويانه تر مي شود‌، ما بايد از عهده ي نياز هاي خود برآييم، برنامه هاي مختلفي براي خانواده و قواعد جديد را سروسامان بدهيم  و بي وقفه نياز ها و خواسته هاي خودمان را با نيازها وخواسته های كودكان مان هماهنگ كنيم. ما همواره درگير شمار بسياري از گرفتاري هاي اجتماعي و شخصي هستيم كه عدم موفقيت كودكان ، يكي از اين گرفتاري هاست.
درزماني كه رقابت براي دستيابي به موسساتي مانند مهد كودك ها، مدارس، كالج ها و در نهايت مشاغل، سخت تر مي شود، هزينه هاي مختلف براي همه ي ما افزايش مي يابد. وقتي به ما گفته مي شود كه رفتار آينده كودك، فرصت هاي زندگي او، استعدادها و رضايت خاطر وي، در همان سنين كودكي به وسيله ي ما تعيين مي شود، فشارها بر ما آغاز مي شوند. البته خواسته ي ما اين است كه كودكانمان پيشرفت كنند، و بي ترديد ميل داريم اين كار به طرز صحيح انجام شود. اين براي ما مسئوليتي سنگين به حساب مي آيد و تحمل كردن آن و به خصوص انجام موفقيت آميز آن ، برايمان دشوار است .
براي بسياري از ما كه كودكانمان در سطحي متوسط هستند و به سختي خودشان را جلو مي كشند، مشكل است بدانيم از چه راهي بايد برويم. مشخص است كه ما مي خواهيم فرزندانمان استعدادهاي خويش را كشف كنند و توسعه دهند، اما زماني كه تلاش افتخار آميز ودر خور تشويق آنان، از سوي ما با تنبيه مواجه مي شود، چه نتيجه اي به بار مي آيد؟ آيا توقع زياد و جست و جوي نمره و امتياز – چيزي كه هم اكنون در همه ي مدارس هدف انگاشته مي شود – به سوختن و نابود شدن استعداد هاي آنها منجر نمي شود؟آيا اينكه كودك شور و شوقي براي انجام يك فعاليت ندارد ، به علت بي علاقگي اوست يا آنكه اعتماد به نفس و خود باوري او ناكافي است و نياز به كار بيشتري دارد؟ ما در معرض خطر به وجود آمدن دنيايي هستيم كه در آن انتظارات به قدري بالاست كه هيچ كس فرصتي براي آرامش ندارد؛ نه والدين ونه كودكان. اگر بعضي سوال هاي اساسي را براي خودمان مطرح نكنيم، چه بسا جست و جو براي رضايت خاطر، در عمل به همان اندازه برايمان مشكل آفرين شود.
خود باوري يعني اينكه انسان داراي حس مثبت و روشن از "خويشتن " باشد و بتواند خود را به شيوه هاي بسيار متفاوت و ديدي مطلوب، بررسي كند. كودكاني كه خودشان را باور نداشته باشند، نوعي از خود نا باوري آنهارا فرا مي گيرد. خود كارآيي زماني به وجود مي آيد كه فرد احساس لياقت و شايستگي كند، زيرا خود را باور دارد و از خود انتظار دارد كه بهترین وجه كار را به طور موثر انجام دهد. كودكاني كه فاقد حس خود كارايي باشند، احساس نا اميدي و بي لياقتي مي كنند. خود گرداني يعني آنكه فاقد توانايي اداره ي خود هستند، احساس ياس مي كنند و در ادامه ي زندگي، به ديگران وابسته مي شوند.
پدر و مادراني كه خواسته هاي بيش از حد دارند و به شيوه ي نادرست عمل مي كنند، مي توانند به اندازه ي والديني كه خواسته هاي اندك دارند، زيان رسان باشند. ما بايد به دنبال سلامت عقل و اعتدال صحيح در خويشتن، و موفقيت دراز مدت و سلامتي عاطفي براي كودكانمان باشيم. تحقیق حاضر براي آن گروه از والدين نيست كه مايوسانه مي خواهند كودكشان گوي سبقت را از ديگران بربايد، يا آناني كه به دنبال ايجاد موفقيت هاي فوري هستند . همچنين براي كساني كه از نظر عاطفي از كودكان خود فاصله گرفته اند، هيچ گونه پاسخ سريع و آساني در بر ندارد. اين گروه از والدين تنها زماني متوجه كارشان مي شوند كه فرزندانشان در زمينه ي انگيزش، با مشكلي جدي مواجه مي شود. مسلماً راههايي براي كمك به برقراري مجدد روابط و ايجاد دوباره انگيزه وجود دارد، اما اين راهها نه سريع، و نه الزاماً آسان هستند .
حفظ تعادل صحيح معمولاً در حرف آسانتر از عمل است. ممكن است ما به روش و سليقه ي شخصي خود و ميزان تاثير آن بي توجه باشيم. گاهي تشخيص اينكه نقطه ي ثقل تعادل بايد تغيیر كند، مستلزم زمان است. امكان دارد عوامل و فشار هاي بيروني، بیشتر از حد نيرومند و مقاوم باشند و ما نتوانيم در مقابل آنها قد علم كنيم. در موارد ديگر، ممكن است نه توانايي عاطفي و نه بنيه مالي داشته باشيم تا واكنش نشان دهيم . با وجود اين، اگر قادر باشيم اندكي عميق تر درباره انگيزه ها، هدف ها و تدابير خودمان فكر كنيم، احساس ها، استنباط ها، روياها و استرس هاي كودكانمان را بشناسيم و براي آن ها احترام قايل شويم و از چارچوب بعضي از اصول اساسي و مفيد كه از خود باوري، خود كارايي و خود گرداني كودك حراست مي كند خارج نشويم، به احتمال زياد راه نسبتاً موفقيت آميزي را درپيش بگيريم .
اعتدال زماني به وجود مي آيد كه والدين علاقه نشان دهند، اما مزاحم نباشند؛ راهنمايي كنند، ولي اين راهنمايي ها جنبه ي دستوري نداشته باشند؛‌ استعدادها را تشويق كنند ولي كودك را كنترل و زير سلطه نگيرند؛ كودكان را مهار كنند، اما محدود نسازند؛ معیارهايشان را برقرار كنند، اما انعطاف پذير را هم در كنار آن بنا گذارند؛ از كودك مراقبت كنند، ‌ولي فشار و كنترل اعمال نكنند؛ راههاي مختلف را پيشنهاد كنند،‌ اما از فريب دادن كودك اجتناب ورزند .             
هر كس كه قابليت ايجاد انگيزه و تحرك داشته باشد، به خوبي مي داند كه ايجاد خود انگيختگي در ديگران، به كيفيت رابطه بستگي دارد. فرد انگيزه دهنده ي كار آمد، هر جا كه امكان داشته باشد، به كودك اعتماد مي كند، احترام مي گذارد، گوش فرا مي دهد، مسئوليت پذيري را تشويق مي كند، به او اجازه ي انتخاب مي دهد، شايستگي را در وي پرورش مي دهد، و در گرفتاري ها، نگراني ها، تلاش ها، اقدامات، موفقيت ها و شكست هاي او ، مشاركت مي ورزد.


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=99350

نظـــرات شمـــا