سراسیمه وارد اتاق شد و گفت: سهمم رو می خوام
با بی حوصلگی نگاهی بهش انداختم و گفتم: چی؟ سهمت!؟ از کی تا حالا سهامدار شدی!؟
گفت: من همیشه سهامدار بودم
گفتم : کی خریدی که ما خبر نداریم !؟
گفت: از روزی که به دنیا امدم سهم داشتم
گفتم: نکنه زن ها از زمین ارث می برن و ما خبر نداریم شاید شانس آوردی و پدر، برادر، دایی و یا عمو هات روشنفکر شدن!؟
گفت: ویندوزت کهنه است رفیق باید عوض کنی بجنب!!!
گفتم : چرند و پرند نگو!؟
گفت: دیگه مطمین شدم وقتشه...
گفتم : دیوانه شدی !؟
گفت: سخت ترین قسمت کار همینه عزیز، نابود کردن برچسب دیوانه بودن، باور کن
گفتم : گنج پیدا کردی!؟
گفت : چه گنجی بهتر از خودم!
گفتم: خودت!؟ مگه گم شده بودی!؟
گفت: آره، من آن نبودم که یه عمر تو گوشم خوندن
گفتم : حالا که خودت رو شناختی سهمت رو می خوای!؟
گفت : هر کی خودش رو بشناسه سهمش رو می خواد
گفتم : بگو ببینم کی هستی !؟
گفت: یک زن
گفتم: چشمت روشن اینکه واضحه !!!
گفت: اشتباهت همینجاست
گفتم : گیجم کردی، منظورت چیه؟
گفت : خیلی ساده خودت باش، آزاد باش و گرنه دیر میشه...
گفتم : چی دیر میشه!؟
گفت : زندگی
گفتم: مگه زندگی همین نیست
خندید و گفت: شوخی می کنی!؟
گفتم : یعنی چی !؟
گفت: یه نگاه به سرتا پات بنداز، شدی عروسک خیمه شب بازی
و من از خواب پریدم
منبع:
پایگاه خبری تحلیلی پیغام
لینک مستقیم :
http://peigham.ir/shownews.aspx?id=110510