حماسه و حسام حق پرست
مسیرِ تاریخی،روال و روندِ نغمه پردازیِ اهل فلسفه و عرفان ، نوازنده ای ادیب و خنیاگری عمیق را چه بسیار نوشته ایم و گفته ایم و شنیده و خوانده ایم.هر چند نگاه فلسفه مآبانه را نخستین بار این قلم بیان داشت و بدان پرداخت و نیز به تفصیل و تکمیل پیرامون نغمات و آثارش نگاشته است.
خوش تر ولی این بار مطلب و مطلع دیگری است از واگویه ی شاخص های اخصِّ درونی فرزندِ تاریخیِ جغرافیایی چونان نشابور...
مشکاتیان؛ بله ! فیلسوفِ ادیبِ زیباشناسِ میهن دوستِ سروِ آزاد موسیقی ایران و بعد و بعد و بعد نوازنده ی سنتور و البته با آن همه حجمِ معرفت و شناخت ادبیات قدیم و معاصر ایران و جهان!
ذاتِ زندگی و خلق نغماتش بی شک نمی تواند جدای از تجسم ِ فصیح و بلیغ ِ افصح المتکلمین، حضرت سعدی باشد از بوستان:
شبی یاد دارم که چشمم نخفت...
یا به شیوه ای اکمل که تو گویی به شیخِ استاد سخن ادای دین کرده باشد در چهارگاهی عظیم و ملکوتی در دستان و دردِ سرِ خمار را ضرورتی بلابحث می داند تا شراب خورده گان ساقی ،به درک و دریافت هستی با سختی های خود ، در رسند.
بی تردید میان این همه تجسم و تصور زخمه و نغمه می بایست تغزل آن رند یگانه ی شیراز را نیز بررسید و خواند و بازشناخت آن گاه که می سازد و می نوازد ؛
صبح است ساقیا ، قدحی پر شراب کن و در رهگذار سوال و جواب های پرپیچ و خم و شکنج خود در بیداد ، یاری اندر کس را برای یک تاریخ و در همه ی دیر مغان ، کافی و بَس بداند ...!
منبع:
پایگاه خبری تحلیلی پیغام
لینک مستقیم :
http://peigham.ir/shownews.aspx?id=114543