حسام حق پرست
برای خوبانِ زندگی ام؛(پدر و مادرم)
هر سفر کتابی به همراه داشت تا اگر فرصتی شد و توانی باشد، کتاب را تورّقی کند گاهی با چند صفحه و گاهی تنها با چند خط چشم هایش می رفت!
اهل غرق را می خواند...
حفل ام کلثوم!
امواج رادیو عین ِ امواج دریا و زندگی به هم می ریخت...
موج در موج می شد و صدای ام کلثوم قوی و ضعیف به گوش می رسید:
اللیالی الحلوه والشوق والمحبة
یک ساعتی که جهاز از قطر بارز شد امواج مرموزی را حس کرد!
ناخدا مجرا گرفت و تنها و تنها بوشهر را نفس می کشید!
اهل غرق اوج می گرفتند؛
بالا و بالاتر...
می دانستند پای شان به زمین هم که برسد تنها با دریاست که می توانند سر کنند!
طوفان دست هایش را به زندگی گره زد و کشاند تا خودش را پیدا کند.
نغمه خوانی و خنکای باد شمال در تمامی شب ها که باید اهل غرق بخوانی!
امواج رادیو صاف و قوی؛
حفل ام کلثوم؛
یا احلا من احلامی...
منبع:
پایگاه خبری تحلیلی پیغام
لینک مستقیم :
http://peigham.ir/shownews.aspx?id=163298