کد خبر : 173289       تاریخ : 1403/06/10 12:47:47
‍ برای پرهام و پدر پرهام‌؛ پرویز

‍ برای پرهام و پدر پرهام‌؛ پرویز

مرگ نابه‌هنگام پرهام هوشمند آن هم در اوج شکوفایی هنری و در گرماگرم امید به زندگی دل‌ها را سوزاند و داغ حسرت بر جان‌ها نشاند. پرهام در لحظه لحظه  تصاویری که از طبیعت انتشار می‌داد، عشق به زیستن و زیبازیستن را فریاد می‌کرد و اصلاً غریب نیست که مرگ بی‌گاه او آتش بر دل خانواده، دوستان، همشهریان و هم‌وطنانش نهاده باشد اما من اگر نه بیشتر از پرهام، به اندازه او دلم برای پدر پرهام می‌سوزد..

رضا معتمد

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل كرد

  باد غيرت به صدش خار پريشان دل كرد

طوطیی را به خيال شكری دل خوش بود 

ناگهش سيل فنا نقش امل باطل كرد

قرةالعين من آن ميوهٔ دل يادش باد        

كه چه آسان بشد و كار مرا مشكل كرد

بسیاری از پژوهندگان ادبی، این ابیات را سوک‌سرود حافظ در مرگ فرزند خویش می‌دانند. شاعران دیگر همچون فردوسی و خاقانی و اهلی شیرازی نیز چنین سوک‌سروده‌هایی در مرثیه فرزند دارند که ویژگی  همه  آنها اثر عمیقشان بر روح و روان خواننده است.

مرگ نابه‌هنگام پرهام هوشمند آن هم در اوج شکوفایی هنری و در گرماگرم امید به زندگی دل‌ها را سوزاند و داغ حسرت بر جان‌ها نشاند. پرهام در لحظه لحظه  تصاویری که از طبیعت انتشار می‌داد، عشق به زیستن و زیبازیستن را فریاد می‌کرد و اصلاً غریب نیست که مرگ بی‌گاه او آتش بر دل خانواده، دوستان، همشهریان و هم‌وطنانش نهاده باشد اما من اگر نه بیشتر از پرهام، به اندازه او دلم برای پدر پرهام می‌سوزد؛ پرویز هوشمند. پرویز، امروز بزرگِ خاندان هوشمند است. پسر بزرگ عباس هوشمند و برادر بزرگ هوشمندهایی که همه  ما می‌شناسیم. شاید او امروز در سایه نام دیگر برادرانش از جمله علی و مازیار قرار گرفته باشد اما حقیقت آن است که همه آنها زیر سایه او بزرگ شده‌اند و بالیده‌اند. او حتی به‌شکل رسمی معلم برادرانش بوده است. البته جبر زمانه و تلاطم‌های سیاسی دوران جوانی‌اش رخصت نداد که معلمی را ادامه دهد و این اتفاق شاید طلیعه تمام ناکام‌روایی‌های بعدی او بوده است.

پرویز هوشمند هم شاعر بوده است و هم نویسنده و هم پژوهش‌گری جدی در ادبیات. اما همه کوشش‌های او در پراکنده‌کاری و گمنامی خودخواسته صورت گرفته است. از بیست و پنج‌سال پیش که من و علی همکاری‌مان را در ‌پیغام آغاز کردیم، او هرچندگاه یادداشتی انتشار می‌داد که غالباً ادبی بود با قلمی سخته و استوار و پر ضرب و آهنگ. یکی از مهم‌ترین نوشته‌هایش یادداشتی بود که کشف اشعار ارزشمند شاعر توانمند دیّر،«مدام دیّری» را نوید می‌داد و بعدها در دیوان مدام به چاپ رسید.

گفتم که پرویز، قلمی توانا و دانشی شایسته احترام در ادبیات و تاریخ منطقه‌شان دارد اما دریغا که نامهربانی‌های زمانه هرگز چنان مجالی به او نداده است که دست و دلش چنان‌که حق اوست، به نوشتن رود. حدود یک دهه پیش همسرش را که زنی به‌غایت فهیم و مهربان بود، به‌دلیل بیماری از دست داد. هنوز از زیر بار این داغ قامت راست نکرده بود که پسر بزرگش، پدرام، در حادثه تصادف پرپر شد و حالا پس از چند سال، به داغ دیگر پسرش پرهام نشسته است. در تمام این یک دهه، زمانه ساز دل‌گداز سوگمندی را در گوش او نواخته است و او صبورانه تاب آورده و استوار ایستاده است.

در همه این سوگواری‌ها هر وقت برای عرض تسلّا و تعزیت به حضور او رسیده‌ام، او را در نهایت شکیبایی و خودداری دیده‌ام. می‌دانم که در اندرون پر از جوش و خروش است و مگر می‌شود چنین نباشد؟ اما آرامش و سکون او از ایمانی خبر می‌دهد که با تار و پود او در هم‌تنیده است.

سرنوشت، گاه برای برخی آدم‌ها چنین می‌خواهد و پرویز هوشمند در شمار همان‌هایی است که روزگار برای او چنین خواسته است و او با بزرگواری پذیرفته است و ناهمواری‌های پی‌درپی گیتی را تاب آورده است. گویی این سخن رودکی را در گوش جان نهاده است که:

هموار کرد خواهی گیتی را

گیتی است کی پذیرد همواری؟


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=173289

نظـــرات شمـــا

اسماعیل منصورنژاد گفت:
یاد پرهام گرامی باد. خاطرات دهه 80 با پرهام عزیز، هیچگاه از یادم نمی‌رود و این روزها نام و تصویر او یکی از کابوس‌های من است. دلداری دادن به پرویز هوشمند که از مصیبت‌دیدگان چند ساله است و مانند کوه استوار، کار من نیست؛ چه، دیدن او در مراسم پرهام، به من دلداری می‌داد و گویی رفته بودم که یکی به من تسلیت بگوید! یاد پرهام پرپرشده گرامی باد... یادش گرامی باد....
1403/06/10