رضا معتمد
مهندس مرتضی کاظمی، مدیر کارخانه ریسندگی و بافندگی اعتمادیه بوشهر، چند روز پیش در هشتاد و یک سالگی در آمریکا درگذشت. کارخانه ریسندگی و بافندگی اعتمادیه را مردم بوشهر به نام «کارخانه نساجی» میشناختند. کارخانه نساجی را که در سال ۱۳۱۶ شمسی در بوشهر تأسیس و بعد از سه دهه فعالیت تعطیل شده بود، پدر زندهیاد کاظمی، در سال ۱۳۴۲ از صاحبان پیشینش خریداری و با نوسازی آن راهاندازی کرد. شش سال پس از راهاندازی دوباره، فرزندش مرتضی پس از فراغت از تحصیل در خارج از کشور و بازگشت به ایران مدیریت آن را بر عهده گرفت و این مدیریت تا سال ۱۳۹۱ که او ورشکستگی و تعطیلی همیشگی آن را اعلام کرد، ادامه یافت.
کارخانه نساجی را باید نخستین و اثرگذارترین پدیده صنعتی غیر دولتی در بوشهر نام نهاد که در چند دهه فعالیت و تولید، برای شمار زیادی از مردم بومی استان ایجاد اشتغال کرد و زندگیهای فراوانی را سامان داد. مطابق برخی گزارشها شمار کارگران این کارخانه در دهه پنجاه (اوج رونق آن) به بیش از دو هزار نفر میرسید که در سه شیفت کاری فعالیت میکردند. از این رو باید این خانوادهٔ شیرازی را که چراغ صنعت بخش خصوصی را در بوشهر روشن کردند، قدر شناخت و به خدمات اثرگذار و طولانی مدت آنها ارج گذاشت.
فعالیت کارخانه نساجی در بوشهر همانند همه تأسیسات صنعتی بخش خصوصی با فراز و فرودهای بسیاری روبرو بود. این فراز و فرودها بهویژه در سالهای نخستین پیروزی انقلاب که تحت تأثیر نگاه چپگرایانه آن روزها و سالها، هر نوع سرمایهگذاری اقتصادی را با بدبینی مینگریست، افزایش یافت. مهندس کاظمی در کتابی که چندی پیش از خاطراتش با عنوان «نیم قرن رنج و تلاش» منتشر کرد، به این فراز و فرودها اشاره کرده است. در سالهای بعد نیز فشارها بر کارخانه به نوعی دیگر ادامه یافت. از تحمیل کارگران اضافی و سفارشی بر کارخانه تا بستن انواع عوارض و فشارهای ادارهی کار تا سختگیریها و سر دواندنهای بانکها در پرداخت تسهیلات و...
همین فراز و فرودها و فشارهای سنگین بر کارخانه و مدیرش موجب شد که او در سال ۱۳۹۱ در گفتوگو با خبرگزاری مهر، تعطیلی و ورشکستگی رسمی کارخانه نساجی را اعلام کند. البته او در آن مصاحبه گفته بود که کارخانه عملا از چهار سال پیش یعنی سال ۱۳۸۸ به تعطیلی رفته است. نتیجه آنکه پس از تعطیلی کارخانه، بخشی از زمینهای آن واقع در محله دواس برای تسویه بدهیهای بهجا مانده بهفروش رفت و صاحب دلشکسته و پا به سن نهادهاش، در آستانه سالمندی نومید و رنجور و بیمار از ایران خارج شد همچنان که در اوان جوانی سرخوش و امیدوار از دیار فرنگ به ایران آمده بود. او در پایان کتاب خاطراتش توصیههایی چندگانه به آنهایی دارد که میخواهند در تولید و صنعت ایران سرمایهگذاری کنند. برجستهترین فراز آن توصیهها این است که برای سرمایهگذاری در اینجا روی حرف و قول هیچ مدیری حساب باز نکنند و با طناب آنها به هیچ چاهی نروند زیرا دوام بعضی از قولها و حرفهایشان به چند ساعت نمیکشد.

شاید نتوان حرفِ از سر دلشکستگی و شکایت او را به همه مدیران تعمیم داد اما همینکه خبر درگذشت این چهره پیشکسوت صنعت استان بوشهر و شخصیتی که به انتخاب شورای شهر بوشهر «شهروند افتخاری» این شهر هم بهشمار میرود، بعد از گذشت چند روز برای هیچ مدیر دولتی بهویژه مدیران دستگاههای صنعتی اهمیتی حتی در حد صدور یک پیام تسلیت نداشته است، روشن میسازد که او چندان هم در داوریاش به خطا نرفته بود.
خیابان اعتماد در دواس بوشهر ، اعتبار و وجاهتش را از نام کارخانه اعتمادیه دارد. در واقع این نام تنها یادگار بهجا مانده از سالها جنبوجوش و کارآفرینی و تولید و تلألویی بهجامانده از چراغ زندگی مرد پرتکاپویی است که این نام را به امانت گرفت و چند دهه آن را پاس داشت. نیکمردی شیرازی که شهروندی واقعی و نامی ماندگار در تاریخ صنعت بوشهر شد و چند روز پیش در غربت و فراموشی به خاموشی گرایید. هم او که صنعت و اشتغال بوشهر وامدار اوست.

منبع:
پایگاه خبری تحلیلی پیغام
لینک مستقیم :
http://peigham.ir/shownews.aspx?id=189720