می گم چیا خو، شده تش سرخ، میری تماته بسونی تا شده گیرون که سیلش هم نمی شه بکنی، آلو همی جور، پیاز همی جور، میوه خو دیگه نمی خواد حرفش بزنی،.گوشت و می خو، دیگه شده آرزو محال، مرغ کارخونی که کسی محلش نمی ناد، اییم سی ما ناز می کنه و تو سفره مون نمیاد.
تروبخدا، روغن چنن؟ مسخرش می کردیم، می گفتیم روغن قو، سی بچهی ریق ریقو، اصلا می گفتیم وع، بعد روغن سرحدی، کی میاد روغن تخته بخوره، همی روغنکوا می زدیم پشت مرغ تا راحت تخم بیله. حالا پناه بر خدا ای هم خو سی ما شده گوهرشبچراغ.
عدس بادبادوکیا، همی که یه لقمه اش می خوردی کمت می شد پربادا ایهم دیگه نمی تونیم بخوریم.
تربیزه، تربیزه، خدا تربیزه گارشتیا شده دسه ای خدا تمن.
یه چی هم میگو بیگیم نه، میگو که ری دس یزافا می مند و گند می کرد، مجبور می شدن جوشش بدن و خشکش کنن، ایهم قیمتش شده قیمت پهون انگلیز.
ولش کنا، به مو چنن، سرخوم درد بیارم و غصه بخورم. یعنی اینا خوشون نمی فهمن که باد کردن بمبوله هم حدی داره؟
خوشون نمی فهمن که صبا، بموله هی باد می کنن، هی باد می کنن، یه کشی میگه، تههههههههههق
منبع:
پایگاه خبری تحلیلی پیغام
لینک مستقیم :
http://peigham.ir/shownews.aspx?id=123709