کد خبر : 137051       تاریخ : 1400/09/22 11:09:04
روان درمانی معنوی (بخش اول)

روان درمانی معنوی (بخش اول)

دکتر عباس عاشوری نژاد- مدرس و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر

سال های متمادی در جوامع سنتی، افراد و گاه گروه هایی بوده اند که از طریق  روان درمانی معنوی آموزه هایی داشتند و به مردمان کمک می کرده اند تا نه تنها بیماران روحی – روانی بلکه بیماران جسمی نیز بهزیستی داشته باشند. این افراد و گاه گروه ها نامشان مشخصا "روان درمانگر" نبود و در هر جایی به نامی شناخته می شدند.

اگر از آموزه ها و رفتارهای تعداد قابل توجهی از آن ها که بر بنیاد خرافات بوده، بگذریم، برخی به تجربه و دانش، آموزه هایی داشتند که حقیقتا از دردهای مردم می کاست و آنان را به سلامت نزدیک می کرد.

این روزها روان درمانی معنوی مورد توجه سازمان بهداشت جهانی قرار گرفته مطالعات قابل توجهی در این باره درجریان است تا ما بتوانیم شاخصه های این شیوه درمانی را بهتر بشناسیم. در یادداشت زیر بیشتر در این باره می خوانیم:

«"بايرام كارا سو (1995) درمان معنوي و اخلاقي ( SPIRITUAL PSYCHOTHERAPY ) را شيوه‌اي از روان‌درماني بیان نمود كه نياز به جداسازي دو مفهوم روان و روح، به منزله‌ي مفاهيم فرا فردي دارد. گفتني است كه در كتاب‌هاي مرجع روان شناسي ، اين واژه‌ها كم و بيش به يك مفهوم آمده‌اند. درمان معنوي بر دو اصل مهم استواراست: يكي رسيدن فرد به سرزندگي روان كه نیازمند عشق به ديگران، عشق به كار و عشق به داشتنی و دل بستگی هاست و ديگري رسيدن فرد به معنويت كه نيازمند باور به مذهب، باور به يگانگي و باور به دگرگوني است.

ويلام (2000) بنیان های درمان معنوي را چنین مي‌داند:

1- عشق به ديگران: كه نیازمند تمايز خويش، بخشش و پذيرش تمام و كمال ديگري است.

2- عشق به كار: كه اگر با فداكاري و از خود گذشتگي همراه شود ، مي‌تواند راهی برای سرزندگی روان باشد.

3- عشق به داشتنی ها و دل بستگی ها : كه برآيند زندگي كردن و همكاري با ديگران است و عاملي براي حسن نيت، صميميت و رشد معنوي است.

4- باور به معنويت: كه به معني باور به حرمت هر چيزي است كه در پیرامون ماست و نيازمند دور شدن از دارايي‌هاي مادي است.

5- باور به یگانگی: به معني احساس نامتمايز بودن از دنياي بيرون (طبيعي و فرا طبيعي) است كه براي آدمی آرامش به همراه دارد.

6- باور به دگرگوني: باور به پيوستگي معنوي و زاده شدني دوباره است.»

در اين روش درمان گر با پرورش يك وجود سرزنده و معنوي و هدايت درمان، بر پايه‌ي شش اصل ياد شده، مي‌تواند درمان جو را به خود حقيقي اش برساند.

عبارت روان و روح كه به شكلي جدايي‌ناپذير به هم وابستگی دارند، به عنوان مفاهيم فرا فردي از يكديگر متمايز مي‌شوند. روان در راستای پرده‌گشايي از رازهای صميميت و دل بستگی در زندگي روزمره و روح در جست و جوي يافتن پروردگار در زندگي دنيوي است. اين مفاهيم براي يك درمان گر معنوي به زمينه ی درماني رحم ، شفقت و دل سوزي كه به معني عشق و باور وراي خويشتن است، بیان مي‌شود. به بيان اختصاصي‌تر راه رسيدن به سرزندگي روان ، نیازمند عشق به ديگران، عشق به كار و عشق به داشتنی ها و دل بستگی ها است؛ در حالي كه راه رسيدن به معنويت نيازمند باور به مذهب، باور به يگانگي و باور به دگرگوني است. درمان گر مي‌تواند با پرورش يك وجود سرزنده و معنوي و در همین هنگام هدايت درمان باليني شخص بر پايه اين شش بنیان برتر، بيمار را به خود حقيقي اش برساند.

هيچ مكتب سازمان يافته‌ و بنيان‌گذاري شده‌اي براي روان‌درماني معنوي وجود ندارد. درمان معنوي مي‌تواند چهارچوبي براي ديگر درمان ها ايجاد نمايد، اما خود بی چهارچوب است. بدين معني كه نمي‌توان آن را در ذهن انسان جاي داد؛ به اين علت كه ذهن گرچه مي‌تواند چيزهاي مرتبط با خود را درك كند ،اما توانایی رسيدن به ژرفای توصيف ناپذیر خود (مانند روان) را ندارد. همان گونه كه كارل یاسپرس فيلسوف در نوشتار راه خرد خود بیان نموده است، آدمی از آن چيزي كه خود توانایی شناخت آن درباره ی خويشتن را دارد ، برتر است.

اين شیوه ی درمان بنیان های مربوط به خود را دارد كه بنیادهای درماني نيستند، بلكه پایه های وجودي اند."* ادامه دارد

*دکتر بهنام اوحدی(روانپزشک و درمانگر مشکلات جنسی ، زناشویی و خانوادگی)


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=137051

نظـــرات شمـــا