کد خبر : 176313       تاریخ : 1403/09/07 08:10:12
و این‌گونه حسن به جاودانگی پیوست

و این‌گونه حسن به جاودانگی پیوست

به هرحال و با این مختصرکه نوشتم، صرفا می‌خواستم فعلا فقط گفته باشم که چرا در ذهن و باور من و حتا بسیاری ازدوستان، حسن لاوری درآسمان قلم واندیشه وعمل واعتقادات راسخش به آنچه نیک می‌دانست، جاودانه شد.

خورشید فقیه

سالیان درازیست که خانواده محترم لاوری را از نزدیک به خوبی می شناسم، هر دو خانوار، ساکن در جنوبی‌ترین نقطه شهر بوشهر (محله جبری) بودیم و همسایه و با ارتباطاتی صمیمی و معمولی و خانوادگی با همدیگر، آن چنان که با دیگر همسایگان، رسمی عاطفی که یکی از رسومات نیک آن زمان‌های دیر بود و اکنون نیست. اما حسن لاوری را آن‌گونه که بود و بعدها شناختم ، زمانی صورت گرفت که وی خود را در بحر همیشه مواج و پُر از تلاطم مطبوعات غرق نمود و به صید صدف‌های پر از مروارید هنر و قلم و اندیشه های متعالی شهر و دیارش اشتغال ورزید و نیز در این مرحله هم بود که او پیوند و آمیزشی غیرقابل تفکیک و جدایی‌ناپذیر یافت با مردم و جامعه خویش آن هم با انتشار هفته نامه‌ای با عنوان «نصیر بوشهر» که منعکس کننده خوشی و ناخوشی‌ها و شادی و غم‌های انسان های پیرامونش بود و از این طریق به نام و نشانی جاودانه در تاریخ این شهر و مملکت دست یافت.

البته در ابتدای امر، هضم و فهم این موضوع و چنین جهشی خیره کننده توسط این جوان، کمی تا قسمتی برایم عجیب و باور ناکردنی بود – آخر چگونه می‌توانستم باورکنم که جوانکی حزب‌اللهی مدام در جبهه‌های جنگ با بیگانگان از یک سو- و هم زمان درحال مجادله و ستیز با معاندان و مخالفان دگراندیش داخلی حکومت نوپای مستقر در کشور از سوی دیگر – می‌تواند همراه و هم اندیشه شود با اهل قلم و روشنفکران ذاتا مشکوک و معترض به همه چیز و اغلب در تضاد با دیدگاه‌ها و ساز و کارهای عملی حاکمان جدید، آن‌ هم در قالب یک گفتمان مطبوعاتی و راه و شیوه‌ی عملی واحد. بنابراین، طبیعی بود که افرادی مانند من، پیوسته از دور و به‌گونه‌های مختلف، فقط ناظر ماجرا باشیم و تلاش در شناسایی عملکرد و اهداف و اندیشه های هرچه بیشتر این مطبوعه و بنیانگذار و مدیرمسئول و مطالب مندرجه آن در گذر زمان. اما این تردیدها وشَکیّات، خیلی زودتر از تصور من پاسخ لازم را در اختیارم گذاشت و با یکی دو نشست اتفاقی با ایشان نه تنها رفع ابهامات شد بلکه انسان آزاده و صادق و ثابت قدمی را با من مواجه نمود که هرگز تصورش را نمی‌کردم. مردی با زُهدی سرچشمه گرفته از مذهب و مومن به اعتقادات دینی خود و همزمان با فاصله‌گیری حیرت‌آوری از دکان‌داران مذهبی و دین فروشان صد رنگ و بوقلمون صفتی که متاسفانه با در پیش گرفتن  این شیوه‌های رذیلانه و مردم فریبانه، به چه امکانات مادی و موقعیت‌های اداری و اجتماعی مهمی که رسیدند و بعضا نیز ادامه می‌دهند

باری این‌گونه بود که پای من به دفتر هفته نامه نصیر بوشهر باز شد، نه تنها به‌عنوان یک همکار و عنصر فعال مطبوعاتی بلکه بیشتر به اشتیاق دیدارحسن و مشارکت در مجالس انس و الفتی که با محوریت او، هر روزه در دفتر هفته نامه و با حضور نحله‌های فکری متفاوت و بعضا متضاد – از مرد تا زن – برگزار می‌گردید و از هر دهانی سخنی و از هرتفکری نظریه‌ای به گوش می‌رسید و نکاتی مطرح. ضمنا یکی از ویژگی‌های این نشریه، پذیرش و چاپ و انتشار نظرات قلمی نویسندگان متفاوت‌‌النظری بود که البته برخی اوقات پی‌آمدها وعوارض سویی هم در برداشتند، از جمله درج مقالاتی از من که ظاهرا باب طبع مقامات وزارت ارشاد نبود و با گزارش آنها توسط نصرالله شفیعی مدیرکل وقت فرهنگ و ارشاد بوشهر به وزارتخانه مربوطه، باعث توبیخ و منع انتشار چند هفته‌ای نصیر بوشهر گردید.

به هرحال و با این مختصرکه نوشتم، صرفا می‌خواستم فعلاً فقط گفته باشم که چرا در ذهن و باور من و حتا بسیاری ازدوستان، حسن لاوری درآسمان قلم واندیشه وعمل واعتقادات راسخش به آنچه نیک می‌دانست، جاودانه شد. دُردانه‌ای که کمتر می‌توان مشابهتی برایش متصور بود. البته حرف و حدیث پیرامون این بزرگمرد رزم و بزم و صادق در کردار و گفتار، بسیارها درذهن و خاطره دارم که هرکدام «مثنوی صد من»  است که بماند به وقتش اگرکه عمر و حوصله‌ای برایم باقی بماند.

 روانش شاد و یادش همچنان بخیر و نیکویی باد و تعداد رهروانش بی‌شمار. در پایان، از صمیم قلب و درنهایت اندوه، عرض تسلیتی دارم خدمت خانواده محترم و معزز ایشان به‌ویژه همسر مهربان و فداکارش و نیز فرزندان برومند و فرهیخته و دیگر بستگان آن جوانمرد همیشه دوست داشتنی و فراموش ناشدنی.


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=176313

نظـــرات شمـــا