کد خبر : 186150       تاریخ : 1404/02/07 11:20:15
 ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می‌گریند

ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می‌گریند

استاد خوب‌ام، نبودن‌هايی‌ست كه هيچ بودنی جبران شان نمی كند. تو هرگز تكرار نمی شوی و خاطرات‌ات هرگز فراموش نمی شود. گاهی احساسات غريبی هست كه تعريف نمی شوند. استاد، تو درخت زيتونی بودی كه سينه ات شميم دل انگيز مرمرشک را به انسان‌ها هديه می داد. كلام و لهجه‌ ات عطر ياس می پراکند.

 فرح راوردشیری

سی بوشهر هيچكی دلش مثل مو غمگين نبيده

دل هيچكی مث مو يه كاسه ی خين نبيده

به خدا وقتی كه فكرش می كنم تش می گيرم

هيچكی دردش مث مو اين همه سنگين نبيده

استاد خوب‌ام، نبودن‌هايی‌ست كه هيچ بودنی جبران شان نمی كند. تو هرگز تكرار نمی شوی و خاطرات‌ات هرگز فراموش نمی شود. گاهی احساسات غريبی هست كه تعريف نمی شوند. استاد، تو درخت زيتونی بودی كه سينه‌ات شميم دل‌انگيز مرمرشک را به انسان‌ها هديه می داد. كلام و لهجه‌ ات عطر ياس می پراکند.

ناگاه باد وزيدن گرفت و خبری تلخ در كوچه پس كوچه‌های شهر پیچید. دريا پريشان شد و موج، شروه سر داد. هوای كوچه‌ها در سراسر شهر، رنگ اندوه گرفت و "بهار" تن پوش "خزان" بر تن کرد. زمين، آبستن درد شد و قاصدکی سیاه پوش پیام آورد: شاعری از تبار دریا که برای بوشهر می سرود به آسمانی‌ها پیوست.

  

از گذشته های دور، استاد حمیدی را می شناختم. او از اصيل زادگان بوشهر بود؛ همسايه ی پدر بزرگ‌ام "حاج احمد ديسی" با خانواده‌یی مهربان و دلسوز.

روزی رفته بودم دانشگاه، كاری داشتم. یک دفعه استاد را ديدم. خيلی خوشحال شدم كه بعد از مدتی طولانی، او را مي ديدم. به من گفت: كجايی؟ سراغ‌ات را زیاد گرفتم. گفتم: استاد، كاری با من داشتید؟ گفت: اشعار شاعرانی كه با محوریت "شب"، سروده‌یی دارند را جمع آوری مي كنم و می خواهم در كتابی به چاپ برسانم. اگر در توصیف شب، شعری داری برای چاپ در اختيار من بگذار.

خوشبختانه مجموعه شعرم را که در آن سروده یی با این موضوع داشتم، همراه‌ام بود. کتاب را به استاد تقدیم كردم. او بعد از يک ماه تماس گرفت و گفت: بيا دانشگاه. آن جا استاد با مهر همیشگی، كتاب‌اش را که تازه منتشر شده بود به من هدیه داد.

به پاس مهر مثال زدنی ایشان و با یاد آن خاطره، شعر را نجوا می کنم:

شب

در شمیم شب بوها

ته نشین می شد

و باد

رقص شاخه‌های شکسته را

تشييع می‌کرد

ناگاه

سیب زمین

در بیدار-خوابی‌ام جان گرفت

با بغضی کال

در کابوس سیب فرو می روم

و فرود می آیم

زبان‌ ام دیگر

لحظه‌های بهشتی را

از یاد برده است

*عنوان متن، برگرفته از شعر زنده یاد "مهدی اخوان ثالث"


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=186150

نظـــرات شمـــا