کد خبر : 99349       تاریخ : 1397/03/03 09:11
 سی امضاء کِلِ قاغذی....

سی امضاء کِلِ قاغذی....

از صبح گه تو اداره واپیچیده ، از ای اتاق می رفتم او اتاق سی امضاء کِلِ قاغذی، دیگه امضِی آخِرِش بید . تو اتاق پر آدم بید. گِلِه گِمنِی کردم، گفتم، عامو ای چه وَعضِنیین سِرِ مردم در اوردین و مردم آواره ی اداره ها کردین ؟

از صبح گه تو اداره واپیچیده ، از ای اتاق می رفتم  او اتاق سی امضاء کِلِ قاغذی، دیگه امضِی آخِرِش بید . تو اتاق پر آدم بید. گِلِه گِمنِی کردم، گفتم، عامو ای  چه وَعضِنیین سِرِ مردم در اوردین و مردم آواره ی اداره ها کردین ؟
یک کارمندی گفت: ننه تو خو نمیفهمی ما چه می کشیم با ای دهن روزه؟ آسا گفتم هانه همش بیل می زنی. کارمندکو گفت: چه گفتی؟ گفتم هیچ با خم بیدم. بعد گفت : مثلا مو دیشو همه شو دعا می خُندُم . بعد نماز سُو خوندم .بعد نتُنسُم چی بخورم، با دهن گشنه خوسیدم، البته نمازم هم خوندم .
بعد گفت: برو دسنماز بگیرم بیام. اتفاقی موهم رفتم پشت سرش، دیدم پس درختا داره سیگار می کشه. و بعدش یه بسکوتی هم خورد. وقتی رفت که بره اتاقش، دیدم سرجاش یه کبریت و سیگار ول کرده ،رفتم هلِ اتاقش.گفتم ننه بیو کارت دارم، اومد دم در اتاق. گفتم: ننه جانمازت و بیلت یادت رفته ......خلاصه کبریت و سیگار نهادم تو دسش،گفتم نماز و روزه  دعاهات قبول.


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=99349

نظـــرات شمـــا