مهدی جهان بخشان
خو مردم چه بکنن، گوشت گیرون، نخودلوبیا گیرون، سُوزی گیرون، برنج خو دیگه نمی خواد بیگی، تِشِ سُرخِن. قربون ایمام حسین برم، اگه خوش کاری بکنه، اگه خوش یه رحمی تو دل مسئولین مملکت بیله که ایقه چیا گیرون نکنن تا مردم نفسی بخورن.
حالا از پارسال سیتون بگم:
شو عاشورِی پارسال خیجو کل صفر گفت، دی غلومرضا، بیو بیریم مَجِتا آش بسونیم بیاریم خونه.
رفتیم چهار محل، صبحدم که تموم شد، دُم مجتا و اونجِی که آش بهره می کردن، غلغله بید، سیزن بنداختی تو جمعیت دومَن نمی رفت. یه جُی بید که آش بهره می کردن، یه مردی دُم آشپزخونه مَجِت بید با قد بند سی مردم می زد که ری آشپزخونه هجوم نیارن. خجو گفت:عامو بیل بیریم داخل یه کاسه آشی بسونیم، مردک گفت: برو ننه آش نی، آش تموم شد. گفتم کِی ساختین، کِی بَهره کردین، که تموم شد؟ مردک گفت: پیرزن با مو دُومَندُوی نکنا، می گم آش نی، به ای مجد قسم آش نیس. تو دلم گفتم مَجِد بزنتِت که کمرت راس نکنی. دیدم یه مرد چسان فسانی با ماشین آنتیک پانتیک اومد، سی عامو دُمِ دری گفت: دوتا دیگ تو ماشینن چه بکنم؟ مردک گفت: از او دِرِکو بیارشون داخل.
گفتم چتو سی ما آش نیس، اما سی از ما بهترون دیگ دیگ آش سفارشی می دینَ؟
گفت: اگه بُلکُمی نکنی، سی تو هم آهزار می دم.
خلاصه، خجو تا صبح که هوا روشن شد گیر آش جمع کردن بید.
گفتم: خجو ای همه آش سی چتن؟ تو خو، خوتی و عامو خدر؟ گفت: چتن دی غلومرضا، تو هم خو مدعی ما شدی؟
ای گذشت تا دو روز بعد دیدم از حِلِ خونه ی خجو اینا بو تُرشالی میاد.
رفتم دیدم هرچی آش خجو جمع کرده تُرُش شده که ولات بو، ورداشته.
شربتی: کاسه رویی بسیار کوچک
بَهر: توزیع آش
دُومَندُوی: کَل کَل کردن
ماشین آنتیک پانتیک: ماشین مدل بالا
بُلکُمی: فضولی
منبع:
پایگاه خبری تحلیلی پیغام
لینک مستقیم :
http://peigham.ir/shownews.aspx?id=148961