رسول سعادت نیا - وکیل پایه یک دادگستری
صبح یک روز پاییزی ولوله ای به جانم ریخته بود و تو در ذهنم تکرار می شدی. همینطور که بی مقصد به دل خیابان زدم، انقلاب را رد کرده چرخی به گرد ساختمان تئاتر شهر و بر سازه بی بدیلش ساعتی خیره شدم. دوباره به راه افتادم رفتم و رفتم تا اینکه متوجه شدم کنار پل حافظ رخ به رخ چهارسو ایستاده ام. رد پاهایت چنان در ذهنم به جولان بود که لحظاتی بعد خود را رو در روی پاساژ مرکز موبایل ایران یافتم عکسی به یادگار گرفته و دقایقی بعد در میدان قدیمی حسن آباد ادامه مسیر داده و بی آنکه خود متوجه باشم یک راست، سمت راست اختیار کرده و پرسه زنان، سایه روشن ها و انعکاس خیابان سپه (امام خمینی) را در قاب شیشه های مغازه ها یکی پس از دیگری می نگریستم گویی تو آن سوی خیابان بودی و من این سو و دل بی توجه شلوغی خیابان و هیاهوی اطراف، در تابش نورها، رد آوای گام های شمرده ی تو را می شمرده و می جست.
در کشاکش و جذبه های جدال تو در خیال، یک باره چشمم به درون قاب ویترین مغازه ای که بازتاب عکس درب خانه ای قدیمی در آن سوی خیابان بوده (ضلع شمالی) گره خورد. نامش چه آشناست، آری «موزه مقدم دانشگاه تهران »... با دیدن این نام تصویر خنده هایت پیش رویم رخ گشود و آوای کلامت بر پرده ذهن نواخت. صحبت های شیرینی را که چندی پیش در انتخاب محلی مناسب برای صرف نهار ، بین مان رد بدل شد بود و با اینک از فضای دلربای سفره خانه «عمارت مقدم» را وصف می کردی اما در آخر به جهت خستگی و نزدیکی رستوران ضیافت ایرانی چهارسو تا ما آن را برگزیدی. و امروز من در هوای تو بی آنکه خود بدانم به سمت و سوی این سرای قدیمی، جذب و سر درآوردم.
بی هیچ تامل و وقفه ای عرض جاده را رد کرده و از میان دو ستون سنگی که بر سر در آجری آن با کاشی کاری آبی پررنگ و با خط نستعلیق نام ساختمان بر آن جلوه گری می کرد، به دوش گرفته و درب چوبی قطوری را در آغوش خود جا داده بودند، عبور نمودم.
هنوز چند قدمی پیش نرفته بودم که چشمم به عکس هایی که بر ستون های دوطرف دالان به سینه قاب ایستاده بودند افتاد.
عکس زوجی به غایت جنتلمن، شیک پوش و نافذ که در همان نگاه اول، قامت استادی و فرهیختگی آنان جذبه ای در جان انداخت تا بیشتر و بیشتر از آنان ببینم، بخوانم و لذت وافر ببرم.
از طریق خودپرداز که بر پیشخوان بلیط فروش بود بلیط موزه گرفته و وارد حیاط بیرونی آن شدم. اینجا آجر به آجر عمارت با رهگذران حرف می زنند. ساعت ها به سرپنجه های فرهیختگی، هنرمندی و هنرورزی طراحان و سازندگان این بنای بسیار وزین و گران سنگ، رشک برانه نگریستم و در دل گریستم و در هر نگاه آوار آوار غبطه بر جانم فرو می ریخت که چگونه روزی فرزندان این بر و بوم برای آموختن دانش به فرنگ می رفتند تا بیاموزند آموختنی ها را و سپس برای ساخت سرزمین خود بازمی گشتند و امروز تحصیل کرده های این دیار، بار سفر بی بازگشت می بندد و این خانه هر روز از نخبه های پرورش یافته در دامنش، خالی و خالی تر می شود. و با روند رو به رشدی که در مهاجرت نخبگانی دیده می شود دیری نمی پاید که خزانه ی ژنتیکی کشور رو به افول خواهدرفت و بُحرانی موریانه وار و پنهانی طومار تبار سرزمین فرصت ها را خواهد پیچاند.
شاید بپرسند چه چیزی تو را به این همه غبطه و آه در بازدید از یک موزه رساند، کافی است با هم کمی به سابقه عمارت که یکی از گران ترین ساختمان های ایران و جهان است و زندگینامه واقف این موزه نگاهی کوتاه بیندازیم.
مختصری از زندگی استادی که طراح و بنیانگذار دانشکده هنرهای زیبا بوده و لگوی دانشگاه تهران و لباس فرم اساتید دانشگاه از جمله طرح های خیال انگیز اوست.
آری بر اساس برشور و قاب های نشست به دیوار دریافتم که «موزه مقدم دانشگاه تهران» در حقیقت از جمله خانه های مجلل دوران قاجار - متعلق به محمد تقی خان احتساب الملک شهردار وقت تهران بوده است.
احتساب الملک دارای دو پسر به نامهای حسن و محسن بود که جهت ادامه تحصیل به اروپا می روند. حسن در فعالیت های ادبی سیاسی و اجتماعی حضور فعالی داشت و در جوانی فوت می کند و از او نمایشنامه بسیار معروف «جعفرخان از فرنگ آمده» به جا مانده است.
برادر کوچکتر - محسن - پس از اتمام تحصیلات خود در رشته های نقاشی تاریخ هنر و باستان شناسی در سال ۱۳۱۵ هـ.ش به وطن بازگشت آری تاکید می کنم در سال ١٣١۵ به وطن بازگشت و به همراه همسر بلغارستانی ارمنی تبار خود « سلما کویومجیان» در خانه پدری - محل کنونی موزه مقدم - ساکن می شوند آنها در کنار فعالیت های علمی به گردآوری آثار و اشیاء تاریخی و فرهنگی می پردازند.
استاد محسن مقدم به همراه همسر خود که هر دو دانشآموخته لوور پاریس بودند تصمیم گرفتند تمام تلاش های خود را برای برپایی یک موزه از آثار باستانی که در حال از بین رفتن است به کار بندند و از همان ابتدای زندگی مصمم می شوند موزه داری کنند. آنان نگهداری از آثار باستانی موجود در خانه خود را فرزندان خود می دانستند که می بایست برای نسل های آینده نگهداری و چراغ راه آتی آنان گردند به همین منظور از محل دارایی خود بسیاری از آثار ارزشمند تاریخی ایران را که در حال تخریب و یا به خارج رفته بوده اند را خریدار و جمع آوری می کند که کاشی ها، قطعات سنگی تراشیده شده و ... را با الهام از فضاهای سنتی - تاریخی به نحو چشمگیری در جای جای این عمارت قدیمی نصب و برخی دیگر مانند کلکسیون پارچه، چپق و قلیان ،سفالینه ،شیشه، تابلو نقاشی، مسکوکات، مهرها و اسناد تاریخی و... را با نظم و ترتیب خاصی در خانه پدری نگهداری می نماید.
در سال ۱۳۵۱هـ . ش این استاد ممتاز دانشگاه تهران - با توجه به علاقه وافرش به علم تاریخ و هنر، خانه پدری خود را به همراه آثار نفیس گردآوری شده وقف دانشگاه تهران می کند. تا با ایجاد بستر مناسب برای حفظ و نگهداری گنجینه های جمع آوری شده مجال مطالعاتی برای دانشجویان مهیا شود.
استاد محسن مقدم در سال ۱۳۶۶ هـ.ش دارفانی را وداع گفت و پس از مرگ همسر ایشان در سال ۱۳۶۹هـ . ش تولیت موزه مقدم در اختیار مستقیم دانشگاه تهران قرار می گیرد.
این بنای نفیس؛ عمارتی است با دو حیاط اندورنی و بیرونی و یک سرایداری که در خود سازه های بی مانندی از جمله ساختمان اربابی (برج) ایوان قاجار، اتاق قاجار ، اتاق صدف، ساختمان تابستانی، زیرزمین، گلخانه، نمایشگاه ، سالن گاهنگاری، حوضخانه، کارگاه، اتاق نشیمن، حوض ژاپنی را به یادگار گذاشته است. حیاط اندرونی وبیرونی با دیواری زیبا که طراح و اجرا کننده آن مهندس هوشنگ سیحون بوده و موسوم به «دیوار تجدد» است را از هم مجزا نموده است. دیواری که مرکب از چند عدد ستون مارپیچی و تعدادی طاق بر روی این ستون ها با تزینات کاشی و پایه ستون های حجاری شده مشابه پایه ستون های کاخ چهل ستون اصفهان است. پایه ستون هایی که در هنگام تخریب کاخ خواهر ناصرالدین شاه به این مکان انتقال داده شده است.
چه خوب خواهد شد آنگاه که با نگاهی به بستر جذاب دیروز، امروز را جذابتر کنیم و با ایجاد بستری مناسب گریز نخبگانی جای خود را به جذب نخبگان و سرمایه های انسانی واگذارد و ایرانی بالنده و پیشرو را شاهد باشیم.
قطعا جذب سرمایه ها در گرو وجود امنیت اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و شغلی است. و یکی از شاخص های جذب سرمایه گذاری ها در هر کشوری، امنیت قضایی آن کشور بوده و امنیت قضایی نیز در دادرسی عادلانه خلاصه می شود که رسیدن به آن در گرو برخورداری جامعه به وکیل مستقل و ساختار مستقل نهاد وکالت از نهاد حاکمیت است.
شوربختانه درلحظاتی که مشغول نگاشتن این نوشتار بودم خبر تاسف بر انگیز تایید مصوبه ای که کانون های وکلای دادگستری را در صدور و تمدید پروانه وکالت ملزم به ثبت در درگاه ملی با شرایط خاصی می کند و عملا کانون ها را در زیر مجموعه وزارت اقتصاد قرار می دهد توسط شورای نگهبان در رسانه ها منتشر شد که پیامی تلخ و موثر در دفع سرمایه هاست .
پا نوشت:
🔷 حسن مقدم متولد ١٨٩۵ میلادی تهران - درگذشت ١٩٢۵ سوئیس
🔷 محسن مقدم متولد ١٢٧٩ تهران- درگذشت ١٣۶۶ تهران
🔷 سلما کویومجیان متولد ١٢٨۶ بلغارستان متوفی به سال ١٣۶٩ خورشیدی در تهران
🔷 مهندس هوشنگ سیحون طراح بناهای آرامگاه فردوسی، خیام ، بوعلی سینا ، نادرشاه افشار و کمال الملک است.
🔷 هادی طحان سخنگوی شورای نگهبان: از نظر اعضای شورای نگهبان اتصال کانونهای وکلا به درگاه ملی مجوزها خلاف شرع و قانون اساسی دانسته نشد.
منبع:
پایگاه خبری تحلیلی پیغام
لینک مستقیم :
http://peigham.ir/shownews.aspx?id=159590