کد خبر : 189679       تاریخ : 1404/06/10 16:21:14
بدرود قلندر تئاتر …

بدرود قلندر تئاتر …

تئاتر بوشهر یتیم شد. برای قلندر تیاتر ایران نام ایرج صغیری در فرهنگ و هنر ایران، چونان چراغی منور از برج بندر در دل تاریکی امواج خروشان دریا می‌درخشد. او از کوچه‌های قدیمی بوشهر برخاست؛ از محله شِکری، از همان کوچه‌هایی که نوای دمام‌های محرم و تشباد داغ جنوب در آن جاری است.

شاهین بهرام نژاد

تئاتر بوشهر یتیم شد. برای قلندر تیاتر ایران نام ایرج صغیری در فرهنگ و هنر ایران، چونان چراغی منور از برج بندر در دل تاریکی امواج خروشان دریا می‌درخشد. او از کوچه‌های قدیمی بوشهر برخاست؛ از محله شِکری، از همان کوچه‌هایی که نوای دمام‌های محرم و تشباد داغ جنوب در آن جاری است.

از همان کودکی، جهان او با آیین‌ها و آواهای بومی شکل گرفت و بعدها این میراث را چون گوهری در صحنه‌ی تئاتر ایران نشاند. صغیری، کاشف «روح آیینی» در تئاتر ایران بود. در سال ۱۳۵۴ نمایش «قلندرخونه» در حالی بر صحنه‌ها درخشید که موج غرب‌گرایی بر فضای تئاتر و‌ نمایش ایران می‌تاخت، او بی‌پروا از سینه‌زنی، دمام‌نوازی و اصطلاحات بومی بهره گرفت و از کوچه‌های بوشهر پلی زد به تالارهای معتبر پایتخت. تا آنجا که «قلندرخونه» با دعوتنامه ۱۷ فستیوال جهانی، مواجه گشت.

  

 پس از آن، صغیری آثار دیگری چون «محپلنگ»، «شب شولای عبدالرحمان» و «سرباز» را آفرید؛ هرکدام برگ سبزی در دفتر تئاتر ایران. آثار مکتوبش ـ از «خالو نکیسا» تا «خلخال شوم» ـ گواهی است بر آن‌که صغیری تنها در صحنه نایستاد، که در ادبیات نمایشی نیز رد پای خویش را جاودانه ساخت.

او «ابوذر» را در حسینیه ارشاد زنده کرد، با همکاری داریوش ارجمند و در سایه‌ی نگاه علی شریعتی. همان نقش، او را به محبوبیتی رساند که نشان داد تئاتر می‌تواند با باورهای اجتماعی و دینی درآمیزد و همچنان جذاب و ماندگار بماند.

اما امروز که استاد صغیری از کره خاکی پرکشیده، یاد ما پر از بی‌تابی است. مدام در ذهن خود این پرسش را مرور می‌کنم که: مگر می‌توان قلندر صحنه‌ها را دیگر در این اقلیم نداشته باشیم؟ او چون نخل‌های بوشهر است؛ شاید در برابر طوفان خم شود، اما هرگز نمی‌شکند. اگرچه تنش دیگر در میان نباشد، اما جان آثارش در هوای این سرزمین جاری است.

 ایرج صغیری را می‌توان «پدر تئاتر آیینی ایران» خواند؛ پدری که فرزندانش، نسل‌هایی از دهه‌های مختلف را مرشد و راهنماست. شاگردانی که از مکتب او برخاستند، امروز چراغ راه تئاتر ملی‌اند.

ثبت «قلندرخونه» در فهرست میراث ناملموس ایران در اردیبهشت ۱۴۰۴، تنها تأییدی دوباره بر این حقیقت است که آثار او نه متعلق به یک شهر یا یک نسل، که میراثی ملی و تاریخی‌اند.

 ای استادِ نستوه، صحنه تا همیشه به صدایت محتاج است. بوشهر به قلم و قدمت همواره می‌بالد. چرا که اگر «قلندرخونه» خانه‌ی قلندرهاست، تو خود قلندرِ خانه‌ی دل‌های ما هستی. یاد قلندرِ صحنه‌ها، تا ابد جاری است

 

 


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=189679

نظـــرات شمـــا