کد خبر : 192571       تاریخ : 1404/09/03 10:22:06
درنگی حوالی ِ « دَسْ پُرمه»

درنگی حوالی ِ « دَسْ پُرمه»

کتاب «فرهنگ واژگان گویش دشتی» اثر ارزشمندی است از مانایاد استاد «سیدکوچک هاشمی زاده» که در چهارجلد در سال ۱۳۹۹ ازسوی «نگاه آشنا» انتشاریافته است. این اثر سترگ، حاوی واژگانی است که در « گویش دشتی» رواج دارد.

علیرضاعمرانی   

کتاب «فرهنگ واژگان گویش دشتی» اثر ارزشمندی است از مانایاد استاد «سیدکوچک هاشمی زاده» که در چهارجلد در سال ۱۳۹۹ ازسوی «نگاه آشنا» انتشاریافته است. این اثر سترگ، حاوی واژگانی است که در « گویش دشتی» رواج دارد. واژگانی که بیشتر آنها برخاسته از زبان باستان است. به باور مولّف: « هم گویی تلفظ خیلی از این واژه‌ها با زبان پهلوی و پارسی باستان گویای صحّت این مدّعاست.» (هاشمی زاده، ۱۳۹۹ ، ص ۱۱).

از این رو می توان با ردگیری و پی یابی بسیاری از این کلمات گویشی، به شکل اصلی آنها در متون نظم ونثر کلاسیک رسید. یکی از اصطلاحاتی که امروز نیز در گویش دشتی کاربرد دارد. « دَسْ پُرمَه» است در معنای « با دست دنبال چیزی گشتن و لمس کردن». در این کتاب، استاد هاشمی زاده در جلد نخست صفحه ۴۷۹ با آوردن واژه « پُرمَه» ( pormah ) در معنای حس کردن، سودن، دست مالیدن به شکل های مختلف کارکردی این واژه در قدیم اشاره می کند: پَرماس، بَرماس، پَرواس، پَرماسیدن، بَرماسیدن و.... که در متون نظم ونثر کلاسیک فارسی به کار رفته است. آن زنده یاد در اینجا خواننده را ارجاع می دهد به فرهنگ هایی نظیر: دهخدا، آنندراج ، سرمه سلیمانی و مجمع الفرس. هم چنین در جلد دوم « فرهنگ واژگان گویش دشتی» در صفحه ۴۱۱ به اصطلاح: « دَسْ پُرمَهْ» ( das pormah). درمعنای بادست دنبال چیزی گشتن و لمس کردن اشاره نموده و به شکل مختلف آن که امروز در گویش های لری، گویش مردم جیرفت و کهنوج و دشتستانی کاربرد دارد پرداخته است. در ادامه جستجو و پیگیری در متون ادبی پیشین، به شواهد و مثال‌هایی دست می یابیم که به ریشه‌دار بودن و اصیل بودن این اصطلاح، همان گونه که استاد هاشمی‌زاده در مقدمه جلد نخست اشاره کرده‌اند‌، بیشتر پی می بریم.

  

در جلد نخست « فرهنگ جهانگیری» صفحه ۸۸۵ برای « پَرماس» و « پَرواس» چند معنی همراه با شواهد شعری ذکر کرده است: « اول دانستن بود: حکیم سنایی فرماید: هرکه او نفس خویش نشناسد/ نفس دیگر کسی چه پرماسد. دوم: دست سودن باشد و آن را به تازی لمس گویند. سیوم: یازیدن بود یعنی دراز کردن. ابوشکور گوید: هرکجا گوهریست بشناسم/ دست سوی دگر نپرماسم و چهارم خلاصی ونجات راگویند: حکیم ناصرخسرو نظم نموده: بعدل او بود ازجور بدکنش رستن/ بخیر او بود از شر دشمنان پرواس». شایان ذکر است که «فرهنگ جهانگیری» ازبهترین فرهنگ های زبان فارسی است که در قرن ۱۱ توسط «میرجمال الدین حسین بن فخرالدین حسن انجو شیرازی» تالیف شده که برای واژگان شواهد شعری و نثری هم ذکر نموده است. این اثر ارزشمند یکی از منابع مهم فرهنگ «لغت دهخدا» نیز به شمار آمده است. در فرهنگ عظیم دهخدا نیز در جلد سوم و چهارم در رابطه با این واژه به فرهنگ جهانگیری نیز ارجاع داده شده است، در جلد سوم صفحه ۴۶۳۸ در برابر « برماسیدن» آمده است:«لامسه کردن ودست مالیدن و سودن عضو برعضو دیگر» و درادامه، همان بیت سنایی را شاهدآورده است و نیز در جلد چهارم صفحه ۵۵۱۹ در برابر « پرماس» و « پرماسیده»، «لمس شده» و «به دست سوده» آمده و مخاطب رابه « برهان» و « فرهنگ جهانگیری» ارجاع داده ضمن ذکر معنای دیگر آن یعنی «یازیدن» به بیت ابوشکور بلخی که پیش ازاین هم ذکرشد اشاره نموده است. هم چنین در « مجمع الفرس» که ازدیگر فرهنگ های مهم قرن ۱۱ می باشد در جلد نخست صفحه ۲۳۲ در برابر واژه « پَرواس» آمده است: «به وزن الماس، در نسخه وفایی دومعنی دارد: سودن دست باشد که به عربی لمس گویند و مثالش استاد ابوشکور گوید: هرکجا گوهریست بشناسم/ دست سوی دگر نپرواسم. و شمس فخری به معنی دست سودن به این عنوان آورده که ببینند نرم است یا درشت نه مطلق دست سودن و گفته: نبود اطلس گردون سزای بارگهش/ بسی اگرچه قضا کرد اندر آن پرواس. و دوم به معنی پرداختن وفراغ یافتن باشد. مثالش ناصر خسرو گوید: بعدل اوبود ازجور بدکنش رستن/ بخیر او بود از شر این جهان پرواس» . باید گفت که صاحب «مجمع الفرس» به نسخه « وفایی» و نیز «شمس فخری» اشاره کرده که وفایی صاحب « فرهنگ وفایی» است که در اوایل قرن دهم تالیف شده ومرجع بسیاری از فرهنگ های معتبر فارسی است و نیز « شمس فخری» هم صاحب کتاب « معیار جمالی ومفتاح ابواسحاقی» است که درچهار فن عروض، قوافی، بدایع الصنایع و لغت فرس نوشته شده و بخش چهارم به لغات فارسی اختصاص دارد این کتاب در قرن ۸ تالیف شده است.

در کتاب « سرمه سلیمانی» تالیف «تقی الدین اوحدی بلیانی» که درقرن ۱۱ تالیف یافته در صفحه ۵۱ « پَرواس» و« بَرواس» به معنای سودن دست و لمس آمده ونیز در معنای پرداختن. نیز در کتاب « وزیدگی های زادسپرم» که نامه ای است به زبان پهلوی در بخش واژه‌های پهلوی در صفحه ۴٠۷ به « pahrmahagih» اشاره کرده و آن را در معنای لامسه، بساوایی آورده است. در « فرهنگ وفایی» نیز که در اوایل قرن دهم توسط «حسین وفایی» تالیف شده و از فرهنگ های معتبر فارسی است در صفحه ۵۲ « پَرواس» با دومعنی پسودن و پرداختن آمده و همان دو شاهد شعری را از ابوشکور بلخی و ناصر خسرو ذکر نموده است. در« صحاح الفرس» تالیف« محمدبن هندوشاه نخجوانی» در قرن هشتم در صفحه ۱۴۱ باب « سین » نیز دربرابر واژه « پَرواس» آورده: «دو معنی دارد: اول بسودن باشد وبه تازی لمس گویند و دوم تدبیر پرداختن بود». و همان دو بیت شاهد شعری را مثال آورده است. کتاب «صحاح الفرس» بعد از «لغت فرس» کهن ترین فرهنگ فارسی دانسته‌اند.

در « لغت فرس» اسدی طوسی که در قرن پنجم تالیف یافته ، با واژه « پَرواس» روبرو می شویم که در معنای آن آورده است:« لمس باشد یعنی بسودن». این فرهنگ لغت دربردارنده لغاتی از زبان دری است که در ماورا النهر وخراسان رواج داشته است. در کتاب « فرهنگ کوچک زبان پهلوی» اثر د. ن. مکنزی. درصفحه ۱۱۹ «pahrmah» پَرماسیدن در معنای لمس کردن آمده است . گذشته از فرهنگ های مهم لغت یاد شده با مراجعه به برخی متون نثر کلاسیک هم به این اصطلاح برمی خوریم. در کتاب « مرصاد العباد» تالیف «نجم رازی» که در قرن هفتم تالیف شده است ، درباب اول فصل دوم ، صفحه ۲۵ می خوانیم : « ما را درخزانه گوهرهای ناسفته است ، « دست پَرماس» هیچ جوهری نگشته ودرپس تُتُق غیب ابکار نهفته است دست هیچ داماد به دامان عصمت ایشان نرسیده». دراین عبارات به روشنی اصطلاح « دست پَرماس» در معنای « لمس با دست» آمده که امروز در گویش دشتی ، به شکل « دَس پُرمَه» آورده می شود. نیز در جلد هشتم کتاب « کشف الاسرار وعُده الابرار» که تالیف « ابوالفضل رشیدالدین میبدی» در قرن پنجم می باشد ، در صفحه ۲۴٠ بخش سوره یس ، النوبه الثالثه می خوانیم : « واین خطاب که با صورت و بشریت است از بهر آن رفت تا نقاب غیرت سازند وهرنامحرمی را برجمال وکمال وی اطلاع ندهند. این چنانست که گویند ارسلانم خوان تا کس به نداند که ام دریغ بود آن چنان جمالی وکمالی که « پَرماس» دیده بوجهل وعتبه و شیبه گردد.» و شاهد پایانی در کتاب « کیمیای سعادت» تالیف « امام محمد غزالی» است که درقرن پنجم تالیف یافته ودرباره ارکان و احکام اسلامی می باشد. در جلد دوم صفحه ۵۶ ، رکن سوم مهلکات ، پیدا کردن شهوت فرج. می خوانیم:« شکوفه و گل اگر چه نیکو بود تقاضای بوسه دادن و « برماسیدن» بر آن نباشد.

با توجه به شواهد ومثال های یادشده که همگی از کتاب های مهم و ارزشمند فارسی به شمار می آیند مشخص می شود که اصطلاح « دَس پُرمه» که از « دَس» یعنی « دست» و « پُرمه» تشکیل یافته و از همان «دست پَرماس» گرفته شده چقدر زندگی تاریخی وجغرافیایی باستانی و دیرینی دارد و هنوز در گویش غنی « دشتی» به زندگی خود ادامه می دهد. این امر گواه برآن است که این گویش پیوند عمیقی با زبان فارسی باستان دارد و با تفحص بیشتر می توان به روابط عمیق میان این گویش با دیگر گویش های رایج در سرزمین پهناورمان دست یافت. درپایان ضمن گرامی داشت یادونام محقق و نویسنده سترگ مانایاد « استادسیدکوچک هاشمی زاده» سخت کوشی و تلاش وی را در پاسداشت وشناساندن گویش « دشتی» ارج می نهیم و بر روان آن بزرگ مرد درود می فرستیم.

در این نوشتار کوتاه از این کتاب ها سود جسته‌ام:

۱- اسدی طوسی، ابومنصورعلی بن احمد.(۱۳۱۹). لغت فرس. به تصحیح واهتمام عباس اقبال. چاپخانه مجلس. طهران

۲-انجو شیرازی، میرجمال الدین حسین بن فخرالدین حسن.(۱۳۵۱). فرهنگ جهانگیری. ویراسته دکتررحیم عفیفی. ج ۱.چاپخانه دانشگاه مشهد

۳- اوحدی بلیانی، تقی الدین.(۱۳۶۳). سرمه سلیمانی. به تصحیح محمود مدبری. مرکز نشردانشگاهی. تهران

۴- دهخدا ، علی اکبر.(۱۳۷۷). لغت نامه دهخدا. ج ۳و ۴. چ دوم. موسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران

۵ - راشد محصل، محمدتقی.(۱۳۸۵). وزیدگی های زادسپرم. چاپ دوم. پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی. تهران

۶ - غزالی، امام محمد.(۱۳۸٠). کیمیای سعادت. به کوشش حسین خدیو جم. ج ۲. چ ۹. انتشارات علمی وفرهنگی. تهران

۷ - فخری اصفهانی. شمس (۱۳۳۷). معیارجمالی. ویراسته دکترمحمدصادق کیا. انتشارات دانشگاه تهران

۸ - کاشان، محمدقاسم بن حاجی محمد (۱۳۳۸). مجمع الفرس. به کوشش محمد دبیرسیاقی. ج ۱. کتابفروشی علمی. تهران

۹ - مکنزی، د. ن.(۱۳۷۳). فرهنگ کوچک زبان پهلوی. ترجمه مهشید میرفخرایی. پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی. تهران

۱٠ -میبدی، ابوالفضل رشیدالدین.( ۱۳۸۲). کشف الاسراروعده الابرار. به اهتمام علی اصغر حکمت. ج ۸.چ ۷. موسسه انتشارات امیرکبیر. تهران

۱۱ - رازی، نجم.(۱۳۸۳). مرصادالعباد. به اهتمام دکتر محمدامین ریاحی. چ ۱٠. انتشارات علمی وفرهنگی. تهران

۱۲ - نخجوانی، محمدبن هندوشاه.( ۲۵۳۵). صحاح الفرس. به اهتمام دکترعبدالله طاعتی. بنگاه ترجمه ونشرکتاب. تهران

۱۳ - وفایی، حسین.(۱۹۹۴). فرهنگ وفایی. ویراسته تن هوی جو. بامقدمه دکتر سیدجعفر شهیدی. انتشارات دانشگاه. تهران

۱۴ - هاشمی زاده سیدکوچک (۱۳۹۹). فرهنگ واژگان گویش دشتی. ج۱ و ج ۲. نگاه آشنا. قم


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=192571

نظـــرات شمـــا