کد خبر : 174705       تاریخ : 1403/07/22 09:19:14
گروه
مونولوگ

گروه "مفتون" در عرصه ی موسیقی ملی، جایگاه بالایی دارد

به طور کلی هنر و به صورت خاص هنر موسیقی چنانچه به صورتی صحیح و منطقی آموزش داده شود و در جامعه ارائه گردد باعث شناخت جامعه از سره و ناسره می شود و به صورت جدی با تهاجم فرهنگی مقابله می نماید. روح بشر دنبال پاکی هاست. چنانچه جوانان در محیط های مناسب فرهنگی و هنری قرار بگیرند هیچ‌گاه با پلشتی‌ها مواجه نخواهند شد.  

علی اکبر هنرور- مدرس و نوازنده ی ویولن و کمانچه

بیستم اسفند ماه سال 1329 در محله بهبهانی زاده شدم. پدرم «محمد علی» و مادرم «شمسی جان کدوبری» از فرهنگیان و همچنین از اولین آموزگاران زن در بوشهر هستند که اکنون زیر سایه‌ی ایشان زندگی می کنیم. همسر و سه فرزند دارم: فرزند اول‌ام «نازنین» که ازدواج کرده و دومی «محمدعلی» که مهندس الکترونیک و در استخدام شرکت نفت خارگ است و سازهای سنتور، ضرب و سه تار می نوازد، فرزند سومی «امیرحسین» که مهندس مکانیک و فوق لیسانس MBA است و در مجارستان زندگی می کند و با نواختن ویولن آشنایی دارد. من در سال ۱۳۸۴ از سازمان صنعت و معدن و تجارت استان بوشهر- که قبلاً اداره کل بازرگانی نامیده می شد - بازنشسته شده‌ام.

تا یادم هست به موسیقی علاقه داشتم و از نوجوانی با سازهایی که خودم می ساختم، می نواختم تا این که با اصرار من برایم یک ساز ویولن خریدند. آشنایی با ویولن هم در منزل یکی از اقوام مادرم در شیراز حدود 12 سالگی رخ داد که ایشان همان زمان در رادیو شیراز برنامه اجرا می کرد و با کمک ایشان از فروشگاه گلبهار در خیابان داریوش (توحید) شیراز ویولن خریدم.

تابستان از بوشهر برای هواخوری به شیراز می رفتیم. وقتی ویولن برایم خریدند هیچ‌گونه آشنایی با نواختن آن نداشتم و فقط یک بار از نزدیک نوازندگی همان کسی که از اقوام بود را دیده بودم. به نظرم تابستان 1345 بود که در شیراز با آقای مهران مهتدی که تقریباً هم سن و سال خودم بود، آشنا شدم. آن موقع نوازنده‌ی چیره دستی بود و در منزل‌شان به شاگردان آموزش می داد. با خوش‌رویی مرا به ‌خانه برد و وقتی که از علاقه و استعداد من در یادگیری مطلع شد بدون دریافت شهریه به من آموزش می داد. حود یک ماه و نیم تا نیمه‌‌ی کتاب اول به من درس داد و در کنار آن قطعات دیگر را نیز به من آموخت و این گونه شد که نواختن ویولن را یاد گرفتم. 

  

در سال های نوجوانی من استادی برای آموزش در بوشهر وجود نداشت لذا بعد از همان آموزش اولیه در شیراز با جدیت تمرینات‌ام را با استفاده از گوش دادن به رادیو و صفحات موسیقی که در آن زمان وجود داشت ادامه دادم و تقریباً به صورت قابل قبولی نوازندگی می کردم.

سال های 1345 تا 1348 که در بوشهر بودم، برنامه های موسیقی در سالن شهید باهنر که آن موقع سالن فرهنگ نام داشت، اجرا می شد و گروهی از سپاهیان دانش که از استان های دیگر در بوشهر خدمت می کردند و برخی نوازندگان خوبی هم بودند در این جمع حضور داشتند. من همان سال ها بعد از حدود چهارماه که از یاد گرفتن ویولن می گذشت توسط یکی از معلمان به نام آقای نورانی که خواننده‌ی گروه و اهل شیراز بود به این گروه معرفی شدم. از من امتحان گرفتند و قبول کردند که به عنوان نوازنده‌ی ویولن در گروه حضور داشته باشم.مدتی نگذشت که در کنسرتی در همان سالن فرهنگ که خواننده‌ی آن آقای حسین خرمایی بود، با این گروه همکاری کردم و سال بعد از آن خودم گروهی تشکیل داده و در شب شعری که برگزار شده بود با استفاده از اشعار استاد زنده یاد نعمتی، قطعاتی را اجرا کردیم که مورد استقبال و ابراز محبت ایشان به من قرار گرفت.

  

بایسته است که از نوازندگان گروه یاد کنم: سرپرست و نوازنده ی ویولن آقای صادق‌زاده اهل کرمان، نوازنده‌ی عود و تار آقای هوشنگ ستوده، نوازنده‌ی سنتور آقای شجاعی، نوازنده ی دیگر تار آقای ریاحی، نوازنده‌ی ضرب آقای قاطع. البته آقایان ستوده و صادق‌زاده سازهای مختلفی می نواختند و بسیار هم چیره دست بودند. برخی از این عزیزان اکنون در میان ما نیستند که در همین جا یادشان را گرامی می دارم و برای بقیه از خداوند عمر طولانی و با عزت آرزو می کنم.

خاطرات زیادی در این مورد از آن سال ها دارم که در این مجال نمی گنجد. همکاری من با آقای صادق زاده تا سال 1355 که در تهران دانشجو بودم ادامه یافت و برای ضبط صفحات موسیقی در تهران و همچنین ضبط موسیقی در تلویزیون فارس همکاری نمودم.

در زمان خدمت سربازی (49 – 50) در قوچان با همدوره‌ای‌ها ارکستر کوچکی ترتیب دادم که بسیار معروف شد و بعدها با همکاری سایر هنرمندان قوچانی به رادیو مشهد برای ضبط برنامه دعوت شدیم. آقایان حسین خرمایی و حسن بختیاری به عنوان خواننده و نوازنده‌ی ضرب همکاری داشتند. در آن زمان در سال های 48 - 49 آقای حمید تاجدینی به عنوان نوازنده‌ی سنتور، آقای ابراهیم پیشاهنگ نوازنده‌ی ضرب و آقای دهبانی نوازنده‌ی فلوت و در سال های بعد که کلاس های فرهنگ و هنر تشکیل شد آقای قربانی نیز با من همکاری داشتند. اشاره کنم که من در سال 1356 زیر نظر زنده یاد استاد معارفی در کلاس های فرهنگ و هنر تدریس می کردم. در مورد کمانچه هم باید یادآوری کنم سال 1364 بنا به پیشنهاد کارشناس اعزامی از تهران که بعدها دبیر جشنواره‌ی موسیقی فجر و مدیر ارکستر سمفونیک تالار وحدت تهران شد، نوازندگی کمانچه را آغاز کردم که آن هم شرح مفصلی دارد. بعدها بنا به توصیه‌ی استاد علیزاده در کلاس آقای فرج پوری ضمن نواختن ردیف اول صبا، تکنیک نوازندگی کمانچه ام را اصلاح نمودم که این مورد به علت بُعد مسافت تهران تا بوشهر سه جلسه با فاصله‌ی زیاد در سال 1375 بیشتر به طول نینجامید. غیر از ویولن بقیه سازها را به صورت تجربی فرا گرفتم و بعد در مورد برخی سازها مثل کمانچه آن هم در مراحل آخر موفق به ملاقات با استادان شدم.

    

همان گونه که مطرح شد ابتدا آقای مهران مهتدی به عنوان اولین معلم مرا با نواختن ویولن آشنا کرد که همیشه خودم را مدیون محبت‌ها و دلسوزی‌های او می دانم و بعدها در دوران دانشجویی در تهران همراه با آقای غلامرضا نیکخواه که با هم دوست و هم خانه بودیم به کلاس های آزاد هنرستان موسیقی رفتیم و مدتی نزد آقای هراچ مانوکیان دور اول و دوم le violon را مشق نمودیم که این مدت کوتاه چند ماهه بسیار در ارتقاء نوازندگی و تکنیک ویولن به من کمک کرد، البته سازهای دیگر نظیر سنتور را  تجربی یاد گرفتم و در دوران سربازی در گروه سنتور می نواختم.

بهار سال 1356 بنا به درخواست خانواده‌ام کار و زندگی در تهران را رها کردم و به بوشهر آمدم و در اداره‌ی کل بازرگانی به عنوان کارشناس مشغول به کار شدم. بعد از انقلاب در سال 1363 آقای عبدالعزیزبلادی مدیر کل وقت ارشاد اسلامی که از سابقه‌ی هنری‌ام اطلاع داشت (البته از دوران کودکی هم محله ای و همسایه بودیم) پیشنهاد نمود که برای راه اندازی گروه موسیقی سنتی با آنها همکاری نمایم که علی رغم مشغله ی زیاد قبول کردم و پایه‌ی اولیه‌ی «گروه مفتون» از همان سال گذاشته شد. سال های 1363، 1364، 1366 برای اجرای برنامه در جشن‌های پیروزی انقلاب به تهران رفتیم و در سال 1367 در دهمین سال انقلاب و جشنواره موسیقی فجر که کیفیت بسیار خوبی پیدا کرده بود مقام نخست را بین گروه‌های موسیقی سنتی ایران به دست آوردیم. در همه‌ی این سال‌ها آقای فرخ یزدان فر به عنوان سرپرست گروه از طرف اداره‌ی ارشاد بوشهر فعالیت می نمود. سال 1368 گروه مفتون را تشکیل دادیم و من به عنوان رهبر گروه طی جلسه ای که با اعضای گروه برگزار گردید انتخاب شدم. همان سال نیز در جشنواره فجر مقام نخست را کسب نمودیم و این ماجرا در سال 1375 تکرار شد. چند سال پیش از گروه مفتون به عنوان پرافتخارترین گروه موسیقی ایران در جشنواره موسیقی فجر تقدیر به عمل آمد. البته در جشنواره ی موسیقی دفاع مقدس در تهران، اصفهان و یزد نیز مقام های دوم را چند مرتبه کسب نمودیم. اعضای اصلی گروه مفتون عبارت بودند از: آقای محمد اسماعیل روان نوازنده‌ی سنتور، آقای اصغر قربانی نوازنده‌ی تار، آقای عبدالعزیر رضازاده نوازنده‌ی بم تار، آقای علیرضا سعیدنیا نوازنده‌ی تار، آقای غلامرضا دمان نوازنده‌ی ضرب و سنتور، آقای غلامرضا وزان خواننده که بعدها به موسیقی محلی هم روی آورد و این جانب نوازنده‌ی کمانچه و ویولن و رهبر ارکستر. دوستان دیگری هم مانند آقای رضا زال پور نوازنده‌ی نی، شهاب رسایی فر نوازنده‌ی تنبک و ... در مقاطعی با گروه همراه بودند. فعالیت گروه چنان بود که در سال 1373 به همراهی استاد فقید کمانچه اصغر بهاری اقدام به اجرای موسیقی در سالن جهاد سازندگی بوشهر نمودیم. در همین اجرا آقایان وزان و حسین خرمایی به عنوان خواننده شرکت داشتند.

با توجه به فضایی که در زمان کودکی‌ام در مورد موسیقی وجود داشت خانواده‌ام چندان راضی به فعالیت من در این حوزه نبودند، ولی به هرحال مشوق‌هایی هم در این میان بودند. یکی از مشوق‌ها، خاله‌ام بود. بعد از انقلاب افراد مختلف عکس‌العمل‌های متفاوتی داشتند. البته ظاهراً اکثریت جامعه که با من ارتباط داشتند مرا تشویش و ترغیب به فعالیت بیشتر می نمودند.

لازم است اشاره کنم که اولین سازبندی گروه محلی توسط گروه مفتون صورت پذیرفت که تاکنون با تغییراتی همان روند ادامه دارد، استقبال جوانان و خانواده‌ها از موسیقی ایرانی (سنتی) منطقی و قابل قبول با شرایط حاضر می باشد. به هر صورت چنانچه زمینه‌های ارائه موسیقی ایرانی فراهم باشد به نظر این جانب استقبال بیشتری از طرف مردم صورت خواهد پذیرفت. ضمناً اشاره کنم که گروه مفتون حدود 18 سال با قدرت و جدیت فعالیت نمود و در حال حاضر در عرصه‌ی موسیقی ملی، جایگاه بالایی دارد.

به طور کلی هنر و به صورت خاص هنر موسیقی چنانچه به صورتی صحیح و منطقی آموزش داده شود و در جامعه ارائه گردد باعث شناخت جامعه از سره و ناسره می شود و به صورت جدی با تهاجم فرهنگی مقابله می نماید. روح بشر دنبال پاکی هاست. چنانچه جوانان در محیط های مناسب فرهنگی و هنری قرار بگیرند هیچ‌گاه با پلشتی‌ها مواجه نخواهند شد.

 

تصاویر بیشتر ببینید

  

  

   

    

   

  

  

 


  منبع: پایگاه خبری تحلیلی پیغام
       لینک مستقیم   :   http://peigham.ir/shownews.aspx?id=174705

نظـــرات شمـــا