پناه برخدا امسال تو عاشورا یه شَربِتی آش هم گیر کسی نومَدرفتیم چهار محل، صبحدم که تموم شد، دُم مجتا و اونجِی که آش بهره می کردن، غلغله بید، سیزن بنداختی تو جمعیت دومَن نمی رفت. یه جُی بید که آش بهره می کردن، یه مردی دُم آشپزخونه مَجِت بید با قد بند سی مردم می زد که ری آشپزخونه هجوم نیارن. خجو گفت1401/06/09
طنز/ اداره ی تیلیفون، نمره اول اداره در مملکتخدا را شکر، خد را شکر. اداره ی تیلیفون، نمره اول اداره در مملکت مان. حالا بگوسیچه؟ 1400/08/05
انتخابات شورا (2)بعد سی مو گفت :دی غلومرضا بیو ببرمت سخنرانی سلمان بچه حاج اسدالله، بحرضت عباس نماینده واقعی مردم اووِن. تازه، عارش میاد سانجویل بده، امشو میخواد کِلوچِباب با دوغ و ماس بده. 1400/03/25
میگن کرونا اومده تو ولات!زنی ولات هم اومدن توکیچه، ماکس هم زده بیدن و می گفتن کرونا، کرونا، شجریان شجریان . 1398/12/04
به بهانه تولد شاعر و نویسنده هم استانی " اسکندر احمدنیا"من راستش ،خیلی ترسیدم و رفتم تو خیابون که اونجا بشینم وبنویسم .وقتی برگشتم دیدم یه موش کوچولو تو دستش است . گفت : پیرزن آخرش گرفتمش . 1398/07/11
بی عدالتی تو ای مملکت بیداد می کنهالان سیتون ثابت می کنم که بفهمین مو چه می گم. چارتا بچه بدبخت آغا زاده می گیرن، می برنشون مَحکمه سُک و دارشون می کنن، کُنجیرشون می دن، ازشون حرف می کشن، او بدبختا هم می گن ما اختلاس کردیم، پیل بیت الچال خوردیم، می خوام بفهمم، چندهزار میلیار1398/09/30
دیگه حَرف سِیم نمیا..دیگه حرفم نمیاد. بخدا بمرگ بوی غلومرضا، به سر کچلش قسم، به عصاش قسم، به دسش قسم . امرو صبان که همه چی واپیچه، از ای هل سیل می کنی تا گیرونی و نداری و ناخوشی، مث اُو از ری سر مملکت در رفته...1398/09/27
نون به نرخ روز خور ها!گفتم: از حالا تا تا شیش مُی دیگه خو خیلی وَخت هِسی، اصلا تو ای گرما، کوت و شلوار، سیچه بَر کرده؟ زینب گفت: بُوِی جونی، می خواد از رقیبش عقب نمونه ها، الان او هم یه قبر دیگه پیدا کرده سی خوش ، بوا بوا می کنه. کوت و شلوار هم که بَر کرده، می1398/06/27
پناه برخدا بوشهر شده تَشپناه برخدا انگار ما جُی خارک می پزن، انگار ما بوشهریا بُید با ای گرما برسیم .چطور، بالاسونیا ای همه میوهی خوب خوب می خورن، از هلو بیگیر تا زرد آلو تا آلبالو گیلاس و شفتالو، اوقت گرما نمی خورن، اما سی دوتا کل خارک بُید جزغاله بیشیم؟ 1398/05/09
سی چه اُو دریا چِپَل می کنین؟ او روز، دم دریا نشسه بیدم دیدم یه کشی یه مُینی از اُو دریا، سرش کرد دَر، پناه بر خدا اسَد با ما حرف زدن، چند تا بسم الله بسم الله کردم، گفتم شُیَد جن باشه. مُیکو گفت: زهلت نره ننه غلومرضا، مو جن نیسم جونا، مو نِنه مُی دریا هسم، مو از دس شما1398/05/02
دارن کوُه صادر می کنن سی کشور عربا..گوش دادم دیدم، صدُی بع بع کُوه و بَهره میاد، گفتم چه خبرن، گله ی بُزی اومده، بووی غلومرضا گفت: نه عاموا، صدا ازهلِ گمرکنا، دارن کوُه صادر می کنن سی کشور عربا. خیلی جهلم گرفت، سی بوی غلومرضا گفتم: دیگ پیاز داغی بسون پس ِ سر مو بیو، گفت: کجا 1398/04/19
از بس زیر بارنرووِن...بچه ی بِچَم گفت: بی بی امرو یکی از رفیقام که قراردادی بید از کار اخراجش کردن 1398/03/12
ماجری گلو درد بوی غومضا..شگر خدا، الحمدالله، بیمارستان خوبی تو بوشهر داریم. همه کاردون، همه کاربلد. موری، ببری جنبشون، تشخیص می دن که کجی موری، نقص و عیب داره، می فهمن معدی موری خرابن، جیگرش عیب داره، رحم موری عیبو شده، چه برسه به آدم که تا سیلش می کنن، می فهمن آدم1398/04/01
عمو مهدی از مرغ و گوشت چه خبر؟می گم آغی جهانبخشان شده راهنِمی بالاسونیا که میان بوشهر بگردن. می برتشون سیل عمارتا بکنن، دریا نشونشون می ده. بازار مُی فروشیا می برتشون. موزها سیل می کنند. او روز بُرده بیدشون موزه قصابی.1397/12/06
عشق به شوور...شُو اولی لباس خلبانی بر کردم. گفتم: بوی غلومرضا، می خی خلبانت بشم ببرمت پرواز عشق من؟ 1397/11/17
تا جاپون یه تِنگ دیگه مُندهشگر خدا خیلی پیشرفت کردیم ،فقط یه تِنگِ دیگه کنیم شدیم جاپون ،تازه بعدش از جاپون هم رد می کنیم .مو نشونه هاش می بینما ،سی محض همیین که می گم شدیم جاپون .الان مثلا تو خیابون تصادف می شه1397/10/26
ُاُوهُوی بوشهر...می گم بعضی از ما بوشهریاها، آدمی عجب طوری هسیم، یکیش همی سکینه بِگُمِن. اول توسون بید. سکینه اومد تو کیچه، چُپِ چُپِ عرق بید.1397/10/15
آسانسور خراب گمرک...گفتم: خدا نکنه. گفت: بگو خدا بکنه تا بلکم تو شکری، راحت بتمرگم،می خوام بفهمم چطور مال اداره بندر شو و روز میره و میاد واخصکش هم نیس، اما مال گمرک واپیچیده همش خرابن؟ 1397/09/01
ای دلار هرچی می خی برو بالامی گما با تو هِسُما، ای با تو هسما، مِی گوشت کِرِن .کره خرِ پدرسگِ بی پدر مادر با تونما، دلار بی حَیُیه بی همه چیز .با تو هِسُما.1397/05/23
خوشی زِده زیر دِلمدلار شده هفت تِمَن گفتم:چقد؟ هفتهزارتمن؟ گفت: نه جونا، هفتا تک تِمِنیا، گفتم: مو هم والله از ای همه خوشی عاجز شدم، می فهمی چن سالن تو ولات زن و مردا ازهم طلاق نمی سونَن؟ مرد و زن مث گرگ و میش کر هم زندگی می کنن، نه دعوی نه معوی1397/04/13
سی امضاء کِلِ قاغذی....از صبح گه تو اداره واپیچیده ، از ای اتاق می رفتم او اتاق سی امضاء کِلِ قاغذی، دیگه امضِی آخِرِش بید . تو اتاق پر آدم بید. گِلِه گِمنِی کردم، گفتم، عامو ای چه وَعضِنیین سِرِ مردم در اوردین و مردم آواره ی اداره ها کردین ؟ 1397/03/03